تولد ۶ سالگی وبلاگ من

پاییز که میرسه با زیبایی های سحر انگیزش که عین یه جعبه مداد رنگی هزار رنگه منو لابلای برگهای رنگارنگ و صدای خش خش له شدن برگاش زیر پای عابرینی که هر کدوم تو دلهاشون یه پاییز زیباست  گم میکنه….
پاییز برای من یعنی حضور عشق. یعنی همه زندگیم. گرچه متولد فروردینم اما توی یه روز زیبای پاییزی عاشقش شدم و طلوع این عشق، تولدی دوباره برای من بود.  تولدی که گرچه باز هم دست خودم نبود اما برعکس تولّد واقعیم این تولد رو خوب به یاد دارم.
پاییز حال و هوامو یه جور خاصی دگرگون میکنه…یه جور شور و شوقی که تا عاشق نباشی نمیفهمی. آذر بود که حس کردم که عشق ذره ذره وجودمو گرفته و درست انگار به جای خون، عشق تو رگهام جاریه. هر جا نگاه میکردم اثری از وجودش بود. حتی تو برگهای زرد پاییزی…
تو نگاه نگار که دخترکی ۱۰ ساله بود. تو چشمای رامین که سالها بود شریک مهربون و عزیز زندگیم بود. حتی از پشت نی نی چشمای غریبه ها هم میدیدمش.  حتی رو لبهای پر از غم دخترک فقیری که گوشه خیابون دست فروشی میکرد…
و وقتی همه چی یه رنگ دیگه شد و عطر و بوی عشق همه وجودمو پر کرد تازه فهمیدم که گرمای حضور اونه که داره انقدر زندگیمو زیبا میکنه. همونی که همیشه منو از جهنمش ترسونده بودن. از خشمش… همونی که همیشه به جای این که بگن باید عاشقش باشی گفته بودن باید ازش خوف داشته باشی و من حالا عاشقش بودم و در دلم به جای ترس از او عشق از او بود.
خدای مهربونم همین روزا این وبلاگ که با عشق تو و به خاطر تو باز شد میره تو شش سالگی … شش سال تموم با عشق تو نوشتم و تو  این شش سال با هزاران فرشته ای که تو فرستادی تو جای جای این کره خاکی دوست شدم. فرشته هایی که هیچ وقت تنهام نذاشتن… فرشته هایی که هر جا دلم گرفت با کلام مهربونشون شادی رو بهم هدیه کردن و هر بار دست نیازم رو به سمتشون دراز کردم لبریز عشقش کردن… ازت ممنونم به خاطر این که مهربونی، بخشنده ای و انقدر دوست داشتنی و نازنین  هستی … میدونم اونقدر بخشنده ای که اشتباهات کوچکم رو ببخشی و کمکم کنی تا از بودنم لذت ببرم. شادیها مو با دیگران قسمت کنم و در غم دیگران سهیم باشم، لیاقت داشتن دوستان خوب رو بهم بدی و توان این رو که بتونم گره ای هر چند کوچک از زندگی کسانی که سر راهم قرار میدی باز کنم تا وقتی شب موقع خواب چشمامو میبندم ، لبخند زیبای تو رو ببینم که از آفریدن یاسمنت پشیمون نیستی. عزیز دلم کمکم کن تا گرمای حضور تو رو در قلبم بیشتر کنم …
امروز لازمه تا از شریک مهربون زندگیم که تو این سالها نوشته هامو خونده، اشک شوق توی چشماش نشسته و تشویقم کرده که راهمو ادامه بدم  و خیلی از اوقات مجبور شدم به خاطر دیگران، از وقتی که باید برای اون بزارم،  بزنم  تشکر کنم. همینطور از نگار مهربونم که گاهی اوقات اونقدر درگیر زندگی دیگرون شدم که یادم رفته دخترک ۱۶ ساله خودم هم نیازمند توجه و عشق منه.  رامین عزیز و دوست داشتینم  و نگار نازنینم  دوستتون دارم و برای همه محبتها و همراهی های خالصانه اتون ممنون.  

 
 پی نوشت: ۴۰ هزار تومن پست قبلی کمک انجمن خیریه ایران خودرو بود به دانش آموزی بی بضاعت که ممنونم از لطفشون. متشکرم  از دوست خوب ندیده ام کامران برای تقبل کل هزینه شمی درمانی دخترک ۱۴ ساله نیازمند پست پیش. متشکرم از  سهیلا ی نارنینم برای کمک جهت خرید شب یلدا.

ضمنا در تاریخ ۱۸/۹ از اهواز مبلغی به حسابم ریخته شده دوست عزیزم ممنون  این پولو باید به کی بدم؟

ادامه مطب

شب یلدا

زندگی پر از لحظه هاییست که میتونن بهانه باشن برای خوشحال کردن آدمهایی  که کنارمونن و مشغولیات زندگی باعث شده از زیر نگاه مهربونمون بگذرن و دیده نشن .
یلدا رو فرموش نکنیم. انار دختری است که دلش لبریز غم بیماری مادره و اعتیاد یا بیکاری و بیماری پدر . هندوانه مادری است که دانه های سیاه بیماری پدر، اجاره خانه تلنبار شده، بدهکاری به بقال محل و… شیرینی و قرمزی شو ازش گرفته و آجیل پدری است که هزار کار میکنه تا شب شرمنده و دست خالی به خونه نره اما همیشه بدهکار آرزوهای کوچک بچه هاشه.
 بیایید انار رو دختری کنیم که دانه های آرزوهاش یکی یکی سرخ و شیرین میشن. مادر رو هندونه ای که از شیرینی زندگی عین عسل میشه و پدر رو پسته خندون آجیل شب یلدا



دوست نازنینی که در تاریخ ۱۳ آذر از شعبه پیکان شهر  پول ریختی به حسابم ممنون فقط  ممکنه بگید پولو باید به کی بدم؟

ممنون از فرشید ملکان عزیز (جواهری ملکان)  و برادر دوستداشتنیم علیرضا برای کمک مالی جهت خرید شب یلدای خانواده های بی بضاعتمون.

*اگه خانومی رو میشناسید که بتونه شبانه روزی از یه خانوم مسن مراقبت کنه حتما برام کامنت بزارید.با حقوق خوب.

 پی نوشت: برای دوستانی که تو کامنتها نوشتن دوست دارن برای خرید  شب یلدامون کمک کنن. اگه تا دوشنبه هفته دیگه باشه عالیه چون میتوینم یه برآورد کنیم که دقیقا چقدر پول جمع شده و سه شنبه بریم خرید چون چهار شنبه تعطیله. ۳۰ تا خانواده هستن که شرایطشون بررسی شده. خریدمون ماهی.. آجیل … انار و اگه پولمون برسه گوشت و مرغ . شماره حسابم ۰۱۰۳۳۴۴۴۶۱۰۰۳ یاسمن رمضانی سیبای ملی . اگه کسی شماره کارت میخواد تو کامنتها بنویسه فقط محبت کنید اگه هر مبلغی ریختید یه کامنت بزارید که من بدونم پولها مال شب یلداست. ممنون

ادامه مطب

قانون کارما

وقتی میفهمی شریک زندگیت تموم تلاششو داره میکنه که یه جوری واسه تولدت که  4 ماه دیگه است تو رو خوشحال کنه و یه سورپرایز بزرگ برات داشته باشه… وقتی بهت میگه که تموم این روزا اگه هی نظر تو رو میپرسیده برا این بوده که میخواسته برا تو کادو بخره اما با سلیقه خودت. وقتی میگه که وای دیگه نمیتونم این رازو نگه دارم… ایمان پیدا میکنی که وقتی فقط به فکر برآورده کردن آرزوهای دیگران باشی کائنات آرزوهای نداشته ات رو هم برآورده میکنه!
.
ممنونم از جناب آقای مهندس سیف وند عزیز برای کمک به یه دختر ۱۴ ساله سرطانی که شرایط مالی بسیار نامناسبی دارن. ممنوم از سرکار خانوم بشکار دانا برای این که مکه شو فروخت و پولشو کمک کرد به همون بچه سرطانی (دانا جان باور کن این کارت از هزار بار مکه رفتن ارزشمندتر بود.)
متشکر از آقای صدری و خانوم نازنینش ندا که با خلوص نیت دنبال یه موتور گشتن بیشتر پولشم جور کردن. یه دنیا تشکر از مرجان عزیزم و مریم مهربونم که الباقی پول موتور رو دادن…مادر پسرک در حالی که از خوشی روی پا بند نبود  گفت اونقدر دستتون سبک بود که همون شب که موتورو گرفتیم یه کار تو شهرداری برا پسرم جور شد…
ممنون از خانوم روشن چراغ برای  هدیه یه سری  رختخواب به یه خانواده نیازمند.
 آرام قشنگم متشکرم از کمکت مبلغی که ریختی به حسابم نشست عزیزم.
سریرای نازنینم ممنون برای این که هر ماه برای خرجی یه خانواده پول به جسابم میریزی.
 
 پی نوشت: برای اونایی که سوال کردن تولدم اول فروردینه.

ادامه مطب