برای خودمون ارزش قائل بشیم

قبلا” در این مورد نوشته بودم که ما در صورتی میتونیم دیگران رو عاشقانه دوست بداریم که عاشق خودمون باشیم…  اگه یاد بگیریم که به رفتارهای خوب و قشنگمون بها بدیم کم کم یاد می گیریم که چطور خودمون رو دوست داشته باشیم… متاسفانه اکثر ما آدمها فقط بلدیم که خودمون رو سرزنش کنیم . اگر این عادت رو در خودمون پرورش بدیم که شبها رفتار و کردار در طول روزمون رو بررسی کنیم و بعد از خودمون بابت رفتارهای خوبی که داشتیم تشکر کنیم کم کم رفتارهای خوب در ما بیشتر میشن حتی میتونیم بابت کار خوبی که کردیم برای خودمون دست بزنیم خودمون رو به یه کافی شاپ دعوت کنیم یا یه کتاب خوب برای خودمون بخریم… یادتون نره که ما وقتی میتونیم چیزی به کسی هدیه بدیم که مالکش باشیم و برای دادن عشق به دیگران باید در درونمون عشق وجود داشته باشه… ضمنا این که رفتارهای خوبمون که قابل تشویق هستن میتونن هر کار خوبی مثل درس خوندن ..مرتب کردن اتاقمون.. تلفن زدن به یه دوست قدیمی  و خوشحال کردنش حتی لبخند مهر آمیز به یه دوست باشن ….موفق باشید و در پناه او …

ادامه مطب

پدر و مادر

امروز خیال دارم در مورد پدر و مادر بنویسم … گوهرهای گرانبهایی که تا وقتی در کنارمون هستن قدرشون رو نمیدونیم و مثل چیزها ی دیگه تازه وقتی از دستشون دادیم میفهمیم که چقدر ارزشمند و پر بها بودن! من فکر میکنم به ندرت پیدا بشن پدر و مادری که بچه هاشون رو دوست نداشته باشن و آینده بچه هاشون براشون مهم نباشه. گاهی پدر مادرها حرفهایی میزنن یا محدودیتهایی برای بچه ها قائل میشن که این سوء تفاهم رو در ذهن بچه ها ایجاد میکنه که مادر و پدر بد اونها رو میخوان و یا بهشون اعتماد ندارن و…. که تازه وقتی اون بچه ها بزرگ میشن و خودشون پدر یا مادر میشن میفهمن که تا چه اندازه در اشتباه بودن و دیگه شاید برای جبران عکس العمل زشتی که در بچه گی از خودشون نشون دادن و دل پدر و مادر رو شکستن خیلی دیر باشه….البته روح پدر و مادر اونقدر بزرگه و عشقشون اونقدر عمیق که بزرگترین اشتباهات بچه هاشون رو به راحتی میبخشن ولی خوب این دلیل نمیشه که ما از عشق عمیق و روح والای اونها سوء استفاده کنیم…. یادمون باشه که دل شکستن کار بسیار ساده ای هست و دل به دست آوردن یک هنر….

 

ادامه مطب

دلبستگی

اینهفته سونوگرافی ام رو که انجام بدم و برم دکتر معلوم میشه که میتونم برم سر کار یانه. وای که برام رفتن مدرسه و دیدن شاگردام و حتی شیطونی هاشون که گاهی کلافه و خسته ام میکرد مثل یک آرزو شده… نمیدونم دلبستگی خوبه یا نه .. بعضی از آدمها انقدر بی احساس هستند که حتی برای از دست دادن نزدیکترین عزیزشون همعکس العملی نشون یدن .براحتی همه چیز رو حتی خانواده شون رو رها میکنن و میرن تو غربت و اصلا فراموش میکنن که مادری یا خواهر و برادری یا حتی گاهی فرزندی توی ایران داشتن. اما برای من که همیشه حتی دلبسته این خاک هم بودم دل کندن واقعا سخته. من فکر میکنم عشق بزرگترین و قدرتمند ترین نیرویی هست که میتونه به آدم آرامش و خوشبختی بده .یه جور احساس امنیت از این که کسانی هستند که تو عاشقانه دوستشون داشته باشی و بدونی که تو هم برای اونها ارزش داری. نمیدونم …. وقتی میشنوم که شاگردام هم که حدودا سیصد نفر هستن برای من دلتنگ هستن «حالا همه شون نه، چندتایی شون!» فکر میکنم پس این ارتباط عاطفی دو طرفه بوده و من تو کارم تقریبا موفق بودم…آرزو میکنم که بتونم دوباره برگردم سر همون کلاسها و به کاری که عاشقانه انجامش میدادم مشغول شم. برام دعا کنید که البته اونچه خداوند صلاح میدونه اتفاق بیفته…

ادامه مطب