مشغول مرتب کردن خونه هستم اما ذهنم همش مغشوشه… با خودم میگم یعنی زنگ میزنه؟ ….. یعنی تماس میگیره؟…. یه حسی بهم میگه آره منتظر باش باید صبور بودنو یاد بگیری چند ماهه به دنیا اومدی؟..
به اون حس زیبا که گاهی مثل وجدان شیر فرهاد تو شبهای برره میاد سراغم! میخندم و میگم: باور کن نه ماهه… که تلفن زنگ میزنه و منو از دنیای خیالیم میکشه بیرون. اونور سیم یه صدای زنونه و مهربون سلام میکنه و میگه: شیرینم…
همونی که از صبح که بهش ایمیل زدم و شماره تلفنم رو براش فرستادم در انتظار تماسشم… دقیقا بیست و هشت دقیقه و نه ثانیه با هم حرف میزنیم ( این تایم رو نگار گرفته برای این که … نمیدونم برای چی شاید برای این که منتظره تلفنم تموم شه و برم براش ورق کلاسور بخرم…) بعد از این نیم ساعت حرف زدن… یه حالی هستم که نگو… همون حس خوبی که هر بار یه کار خیر میکنم میاد سراغم… یه جور مستی بی می! یه جور خلسه که ساعتها منو با خودش میبره یه جای دیگه… شیرین همون فرشته ای هست که تو پست قبلیم برام کامنت گذاشته بود که میخواد به اون خانومی که گفتم بیکاره و نیازمند کمک کنه… بی اون که منو بشناسه شماره حسابم رو میگیره تا مبلغ قابل توجهی رو به حسابم بریزه تا بدم به اون خانوم. ازش میخوام که لااقل تا مدرسه مون بیاد تا همو ببینیم و یا با مدیرمون حرف بزنه تا بفهمه که من راست میگم. اما این فرشته اونقدر سرش شلوغه که فرصت نداره… اونقدر صداقت کلامش و قلب مهربونش منو تکون میده و اونقدر تو حال و هوای خودم نیستم که اشتباها از کتابفروشی واسه نگار یه بسته ورق امتحانی به جای ورق کلاسور میخرم!!! و مجبور میشم دوباره از خونه برگردم برم کتابفروشی. بعدم سرخ کن رو بدون یک قطره روغن روشن میکنم و وقتی بوی داغیدگی خونه رو برمیداره تازه یادم میفته که سرخ کن رو شسته بودم و یادم رفته توش روغن بریزم! و اونقدر تا آخر شب از خودم گیج بازی در میارم که میگم خوبه من رئیس انجمن خیریه نیستم! و گرنه حتما سر یه ماه یا گم میشدم یا خونه ام آتیش میگرفت… صبح به محض دیدن مدیرمون که بسیار آدم خیری هست خبر خوش این کمک رو میدم که بعد بحث به بی بضاعتهای مدرسه کشیده میشه و اونقدر از بدبختی ها میشنوم از عروسی که هیچی نداره تا جهاز اندکی رو تهیه کنه تا مادر دانش آموزی که برای امرار معاش سر چهار راه کبرییت میفروشه تا و… که صبحونه ام میشه نون و بغض…
اما بازم میگم یه نفر هم یه نفره… تو راه برگشت به خونه همش فکر میکنم چه چیز نویی توی خونه دارم که بشه جزو جهاز یه نوعروس که شاگرد خودم هم بوده….
شیرین قشنگم… ازت به خاطر لحظه های قشنگی که از دیشب تا به حال بهم هدیه دادی ممنون. خوشحالم که هنوز اعتماد هست … خوشحالم که تو این دنیایی که شیطون توش همینطور تند و تند زاد ولد کرده هنوز هستن فرشته هایی که بالهای طلاییشونو اگه یه کم فقط یه کم دقت کنی میبینی… عزیز دلم سلامتی و عشق بدرقه راهت… و از همینجا دستای مهربونتو به پاس اینهمه صداقتت میبوسم
پینوشت: راستی بچه ها جریان این لینکهای روزانه که بلاگفا گذاشته چیه؟
سانی
اول
ζ ≈ملینا ≈ζ
دوم!
سانی
آفرین به شیرین نازنین
ζ ≈ملینا ≈ζ
واقعا از ته دلم خوشحال شدم..
شیرین جون مرسی بابت این کاره قشنگت.
🙂
مونا
سلام
من شیرین جون رو نمی شناسم ولی کارشون واقعاَ قابل تحسینه
یاسمن جون انگاری حرف دارم ولی نمی تونم بزنم…(خودم نمی دونم چه مرگم شده)
وبگرد
سلام
کاش طبیبی بود که جهل مردم رو دوا میکرد.
فقر مادی و معنوی از جهل ماست
اگر هر کس بجای ترس از انقراض نسل به مسولیتهای امانتی که در دستشه فکر کنه دیگه فقر وجود نداره (البته اگه فرصت کنه که…)
بگذریم
کار ما شده درمان، نه پیشگیری و این اندوهباره
اما هیچ کدام از این حرفها پاکی دل و نیت شما رو زیر سوال نمیبره و ۱۰۰ البته در ارزشمند بودن کار شیرین خانم شکی نیست.
اما راجع به پست تاریخ تولد:
توی خانواده ای که فراتر از نان شب یا چشم و یا قضاوت دیگران افق دیگری نیست وظیفه ماست که به این نهالهای زیبای غافل یادآوری کنیم که بهترین روز زندگی هر انسان، روز تولدشه چون …
اینو شما بهشون بفرمایید.
پیروز باشید یاسمن خانم عزیز.
دختر آفتاب
سلام.. آخ جون یه جای جدید پیدا کردم… برم ارشیو بخونم این نی نی تون خیلی بامزست
پرستار
سلام . آفرین به شما و صد آفرین به شیرین خانم. مردم ما همه دل رحم و سخاوتمند هستن اما وقتی میبینن که این مملکت این همه ثروت نهفته داره و مردمش انقدر مشکلات مالی و معیشتی دارن ناراحتند .همدردی خوبه اما باعث شده در دراز مدت توقع ما از دولتمردانمون کم شه ……….سیاسی نشیم بهتره!
گوشمون رو میبرن خین میاد!
پرستار
بابت لینکتون هم ممنون .قابل خوندن نیست. راستش موندم توش از کدوم دسته بدبختی پرستارا بگم که نه سیخ بسوزه نه کباب .
راستی چی شد که پرستاری رو گذاشتین کنار و معلم شدین؟
ارام
آراه من هم با خوندن این پست خیلی ذوق کردم و هیجان زده هستم. کاش روزی میشد که همه از فقر در میاومدن! اما نه چون اونوقت ثروتمندان چگونه شادی کنند؟؟؟؟ (شوخی). دست شما هم درد نکنه که واسطه خیر شدید.
فرایزدی
دست شیرین درد نکنه.تو هم مراقب خودت باش بابا حالا ذوق کردن به جای خود گیج بازی درنیار مادر!کامنت منم پاک نکنیا!
کلاهمون میره تو هم.
:دی
فرایزدی
برات اونجوری نوشتم بلکه تو هم یه سر به من بزنی و یه کامنت بذاری.چی خیال کردی.(چشمک.نیش تا بناگوش باز)
یار مهربان
انتظار شیرین است
نیما
منم علیرغم محرمی ونامحرمی شیرین خانومو یه بوس آبدار میکنم! کمند همچین آدمایی…
اون لینکای روزانه هم جریان خاصی نداره…مثلا”شمایه مطلبی رودیدی رو نت و خوشت اومد بقیه هم بخونن میذاریش تو پیوندهای روزانه و بعد که یه لینک جدیدتر گذاشتی میاد بالای لینک قدیمی و تعدادش هم نامحدوده ….
راستی آقای دکتر نمایشگاه دامپزشکی غرفه نداشتند؟!!
یاسمن
به نیما: نه نیما جان رامین اینا انگار امسال غرفه نداشتند ولی هر روز نمایشگاهه چون دائم مهمون دارن! 🙁
مریم
سلام یاسمن جون .
خیلی برام جالب بود واقعا جالب به خاطر همون دلیلی که آخر پستت گفتی در مورد این دنیا
موفق باشی .
violet
خوشحالم که این کار خیر به دست تو وشیرین انجام شده
ساحل(برزخ اما بهشت)
وای یاسی تمام مدت که میخوندم تمام موهای تنم سیخ شده بود
ادم باورش نمیشه تو این زمونه ی به قول امین سلف سرویس میشه از این بخشش ها کرد
ایشاا…خدا عوضش رو بهش بده
asal
با دیدن این ادمهای نازنین یا به قول خودت فرشته آدم دلش شاد میشه و امیدوار
حمید
سلام عرض شد.
ممنون از اینکه با نظر قشنگتون وبنوشته های کم ارزش من رو زیبایی دیگه ای بخشیدید.
مایه خوشحالی من.شادابی و خوشی همه مردم و خاصه دوستامه.
به امید اینکه دست در دست هم همه زیباییها رو برای هدیگه به ارمغان بیاریم.
آمین رب العالمین.
باز هم منتظر قدوم زیباتون که تؤام با بوی خوش”مهربونی و صداقته”هستم.
یا علی مدد
محسن
سلام خوبی خیلی حال میکنم وقتی میام اینجا
asal
راستی یاسمن جان منم وبلاگ نویسی رو شروع کردم
لینکت هم اجاره نگرفته گذاشتم (شکلک دندون نشون) آخه همیشه نوشته های قشنگتو میخونم
الهام
سلام یاسی . ببین من برات کامنت گذاشته بودم نمیدونم چرا تو کامنت دونیت نیست و پریده. من خیلی دلم میخواد به این خانومی که تو بهش میگی کمک کنم. ولی بدون این سرو صدایی که تو توی وبلاگت راه انداختی ! لطف کن شماره حسابی از این خانوم بگیر و با اسمش برام ایمیل کن. آدرس میلم هم این پایین هست.
نگار
سلام یاسمن جونم که به من سر زدی نگار واشکانم رو ببوس اینم جامعه ماست با بدیاش مواظب خودت لاش منم شما رو لینک میکنم
نگار
ببخشید من غلط املایی زیادی داشتم
ندا
یاسمن جان سلام
از ۱۳ آبان که اون پست رو خوندم دارم سعی می کنم که برا تون بنویسم ولی صفحه نظرات باز نمیشه…یک مقدار کمی پول فطریه و …. جمع شده که از روزی که اون کامنت رو خوندم گفتم قسمت اون خانومه…با اینکه خودم عضو یه بهزیستی ام و آدم محتاج زیاد می شناسم ولی خیلی تحت تایر این خانم قرار گرفتم…اگه میشه به آدرس میلم شماره حسابتون بدین تا براتون اون مبلغ نا چیز بفرستم…ممنونم….ندا
نیلوفر(یادگار دوست)
سلام من اولین باره که میام وبلاگ زیبایی دارین و کوچولوتون هم خیلی نانازه…در مورد این پست باید بگم اونقدر قحطی مهربونی زیاد شده که آدم با خوندن همچین مطالبی اشک شوق میریزه که خدایا هنوزم هستن آدمایی که فقط به خاطر تو هر کاری میکنن تا بنده هات رو شاد کنن .موفق باشی عزیزم و..اگه خواستی به من هم سر بزن.راستی من بدون اجازه شما لینکتون کردم
شیرین
سلام یاسمن عزیز
تو اونقدر خودت دل پاکی داری که باعث میشی دیگران چشم بسته بهت اعتماد کنن.
من هم از طرف خودم از تو و اون شیرین خانم گل و همه آدمهایی که هنوز وجدان بیداری دارن تشکر می کنن و دستتون رو می بوسم.
یکی برای همه....همه برای یکی
سلام
لطفا میل خودتون رو چک کنید
قربان شما
ذهن زیبا
علی (عشق بی عشق )
سلام
اپ تو دیت کردم دوست داشتی بیا
به امید دیدار در عشق بی عشق
موفق باشی
ارس
کاش این پولدارا میدیدن یه ذره به فکر می افتادن ….
اندازه ی خرج ۲۰ تا خانواده بریز بپاچ دارن …..
اگر یه ذره به فکر دیگران باشن ادم دیگه یه همچین صحنه هایی رو نمی بینه ….
علی
من آپم
الهام
ببین یاسی جان شماره حساب خودت رو لطف کن و برام بفرست. من برات میریزم به حساب و تو هر جور که خواستی برسون به اون خانوم. من کلا پولهامو جمع میکنم و یه دفعه به حسابت واریز میکنم. و ممکنه در سال چند مرتبه این کار رو انجام بدم ! ولی اشکال بزرگ من اینه که چون شاغل هستم و خیلی از روزها هم ممنکنه که برم ماموریت و نیکی هم همینطور باید وقت کنم و از شرکت بزنم بیرون تا برات بفرستم. به همین خاطر اگه یه کم دیر شد بدون فقط به همین خاطر هست. نه پشت گوش اندازی. من منتظر ایمیلت هستم. به دوستهام هم میسپرم اگه کسی خواست چیزی بفرسته بده به من !
اسمان ابی
سلام دوست عزیز
وبلاگی داری به لطافت باران و به طراوت بهار
خوشحال میشم که به منم سر بزنی
موفق و پیروز باشی
گمشده آشنا
یعنی همنوز هم ادم های خیرخواه هستن؟!
من که بیشتر خوشحال شدم
منم که میدونین دانشجو هستم سره کارم نمیرم وگرنه به این جور افراد حتما کمک خدا رو میرسوندم. اخه همیشه میگن خدایا تو بده تا منم به بنده هات بدم. یعنی اینجا ما وسیله ی انتقال این نیکی هستیم
🙂
دست شما درد نکنه
بچه مخÙÛŒ
خب الحمدلله که هنوز اعتمادی هست … ببینم شما هم که سوء استفاده نکردید ایشالا ازش!!:))
یاسمن
شیرین جون ممنون پولی که ریختی اومد تو حسابم شنبه میدم به اون خانوم…
یاس
وای خدا بهش عمر ا عذت بده …
یاس
ای بابا منظورم عمر با عذت بود…
نفیسه
سلام یاسمن جون تو خودت گلی
که خدا آدمهای خوبم میذاره جلوی راهت
موفق باشی خانوم معلم نازم :×:×
sara
سلام…همیشه خوش و موفق باشی…اگر درکهکشانی دور،
دلی یک لحظه در صد سال،
یاد من کند بی شک
دل من در تمام لحظه های عمر،
به یادش می تپد پرشور.
من اینک در دل این کهکشان نور
این منظومه های مهر
این خورشیدهای بوسه و لبخند
این رخسارهای شاد
شکوه لطفتان را با کدامین عمر صدها ساله
پاسخ می توانم داد؟
مرا این دست های گرم
این جان های سرشار از صفا
یک عمر پروردهست
دلم در نور و عطر این محبت های رنگین
زندگی کرده ست
نگاه مهرتان جانبخش چون خورشید
به روی لحظه های من درخشیده ست
صفای مهرتان را با سراپای وجودم
با تمام تار و پودم
می پذیرم، می برم با خویش
مرا تا جاودان سرمست خواهد کرد
بیش از پیش
صفای مهرتان همواره بر می فشاند نور
اگر از جان من یک ذره ماند در جهان،
در کهکشانی دور ….
sara
سلام…همیشه خوش و موفق باشی…اگر درکهکشانی دور،
دلی یک لحظه در صد سال،
یاد من کند بی شک
دل من در تمام لحظه های عمر،
به یادش می تپد پرشور.
من اینک در دل این کهکشان نور
این منظومه های مهر
این خورشیدهای بوسه و لبخند
این رخسارهای شاد
شکوه لطفتان را با کدامین عمر صدها ساله
پاسخ می توانم داد؟
مرا این دست های گرم
این جان های سرشار از صفا
یک عمر پروردهست
دلم در نور و عطر این محبت های رنگین
زندگی کرده ست
نگاه مهرتان جانبخش چون خورشید
به روی لحظه های من درخشیده ست
صفای مهرتان را با سراپای وجودم
با تمام تار و پودم
می پذیرم، می برم با خویش
مرا تا جاودان سرمست خواهد کرد
بیش از پیش
صفای مهرتان همواره بر می فشاند نور
اگر از جان من یک ذره ماند در جهان،
در کهکشانی دور ….
فافا
سلام یاسمن جون ازت ممنونم به وبلاگم سر زدی به کمکتون برای بهتر شدن وبلاگم نیاز دارم ………………………اونم از نوع زیادش
خیلی ناشی ام توی وبلاگ نویسی
قربونت
فرزاد
سلام
خیلی قشنگ و زیبا می نویسی.
به منم یه سری بزن خوشحال می شم.
با اومدنت دل یه جوونی رو شاد کن.
مرسی
Moral Teacher
سلام یاسمن عزیز
این از پا قدم شما نبود که ادامه نمیدم.
خیلی خوشحالم که با یه معلم وبلاگ نویس آشنا شدم(اونم از دوستای ویولت جونم).
———————–
منهم از این فرشته خانوم تشکر میکنم. خیلی کار قشنگی انجام دادن.( البته ثواب شما کمتر از اون نیست).
——————————-
منهم تا به حال با آدمایی برخورد داشتم که لطف و کمک دیگران رو وظیفشون میدونن.
سعی کردم به یه نحوی اونا رو با حقیقت مهربونی و تفاوتش با وظیفه آشنا کنم. ولی اصلاَ تاثیری نداشته(؟؟ !! ؟؟)
————————————–
این خونه تکونی رو باید امتحان کنم.ببینم روی منهم تاثیر داره یا نه؟ شاید کمی راحت تر بشم. mer30
————————————————
امیدوارم که اشکان قشنگتون به مهد عادت کرده باشه. تا دل مامانی جونش اینهمه غصه نخوره.( از طرف من یه بوس مامانی ولی آبدار ازش بخورین.)
پای نگار خانوم ایشالا که خوب شده باشه.من اهل تهران نیستم.وگرنه حتما به عیادت میو مدم.هرچند که دیره ولی…
———————————————————-
ببخشین که دیره ( ولی من تازه با شما آشنا شدم )
نگار جونم تولدت مبارک باشه. بزارین به حساب یه ماه و دو روز پیش( سال دیگه جبران میکنم.)
——————————————————————–
شاد و موفق باشین خانوم معلم گل
حتماً بازم میام
بی آشيانه
بلاگ اسکای لینک روزانه گذاشته, بلاگفا هم تقلید کرده.
در ضمن اون غلط املایی رو هم درست کردم خانوم معلم, ممنون که گوش زد کردی…
موفق باشی…
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
سپهر
سلام
امید وارم شاد و پیروز باشید
و به ارزوهای شیرینتون برسید
بدروود
عاطفه
سلام یاسمن جان
ممنون از شما که اینقدر قلب مهربونی داری و ممنون از دوست خوبمون شیرین جان.
خوشحالم که هنوز انسانیت توی قلبها شکوفه داره.
موفق باشید و شاد.
هانیه
من شرمندم که دیر به دیر به داداش کوچولوم سرمیزنم منو ببخش
پیشگو
وایییییییییی. نمیدونی چقدر خوشحالم… هم برای اون دختره هم برای اون فرشته و از این که میبینم هنوز انسانیت نمرده هنوز هم کسانی پیدا میشن که بدون هیچ چشمداشتی میخوان به همنوع خودشون کمک کنند…
خیلی خوشحال شدم امشب 🙂
راستی اون چشم آزمایی هم به خاطر وچود کامنت های تبلیغاتی زیاده…