با خنده میگه باورت میشه؟ سالها به شوهرش خیانت میکرد و عین خیالش نبود. عین کبک سرشو کرده بود تو برف. همه فهمیده بودن. حتی شوهرش. اما به روی خودش نمی آورد چرا…. نمیدونم یا از حجب و حیاش بود یا از بی غیرتیش!
وقتی فهمید شوهرش با یه نفر دوست شده زمین و زمانو بهم دوخت همه جا نشست از بدی شوهرش و خیانتش گفت خبر نداشت که همه پشت سر میگن این گندمی بود که خودت کاشتی حالا درو کن…
——————————–
پی نوشت:اگه فرصت نمیکنم به همه سر بزنم شرمنده چون اومدم تو دل طبیعت و باز شمالم پیش همون دو تا فرشته ای که هرگز از دیدنشون سیر نمیشم. پدر و مادر عزیزم…
پی نوشت دو!: نگار هم بلاخره آپدیت کرد دوست داشتید بهش سر بزنید.
آهو
سلام
خوبین؟
راستشو بخواین من هنوز وبلاگ شما رو نخوندم ولی به نظرم جالب میاد.خوشحال میشم به منم سر بزنید و نظر بدید
موفق باشید
نازمنگولا
کاش همیشه این قانون پا برجا بود.کبوتر با کبوتر باز با باز
وحید
سلام
خوبی؟
وبلاگت در یک کلام زیباست!!!!!
همین جوری ادامه بده ، چون مطمئنم وبلاگ موفقی خواهی داشت
اگه هم دوست داشتی یه سری هم به وبلاگ من بزن ، خوشحال میشم
وبلاگم بدک نیست ، البته قابل شما رو نداره!
آدرس من:
http://www.vahidbala.blogfa.com
وحید
حرف نداره
محسن
سلام اول تبریک میگم چون نوشتهات کمتر شد
بعدم خیلی عالی بود تبریک میگم بهت بخاطر این استعدادت
عامری - جشنواره وبلاگ نویسی پرستاری
لطفا از وبلاگ پایگاه اطلاع رسانی پرستار و پرستاری
بزرگترین وبلاگ پرستاری ایران و جهان بازدید بعمل آورید
http://ino.blogfa.com
پایگاه اطلاع رسانی پرستار و پرستاری
http://nurseblog.blogfa.com
http://nurseblog.Persianblog.com
اولین جشنواره وبلاگ نویسی پرستاری
نظر یادتون نره
سلام من صوفی
شما با ب د ل من حرف می زنی د وستتد ا رم با من هم د و ست با ش برای من هم چیزی بگو من خیلی تا زه بد نیای شما را ه یا فتم خوِشحا ل می شوم که منو با زی بد هید قر با ن تو صو فی
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
صوفی جان یاد کتاب دنیای صوفی افتادم که یه زمانی چقدر منو مشغول کرده بود… ! یه دوست ناشناس برای صوفی که اونو به دنیای عجیبی میبرد… دنیای فلسفه…
وحید
خــــــــــــــــــیلی زیبا بود
می گم نظرت با تبادل لینک چیه؟
ناما جعفری
خانم ها وآقایان
شماداریدآخربازی ساموئل بکت رامی بینید /لطفا
نیم خیزشویدوبرای ورودناما جعفری به بازی دست بزنید
نامرد
:دی … اون مرده چه گاگول بوده که زنه فهمیده
به منو باید حتما سر بزنی
فر هاد
با شلوغ کاری ننگ کارهای بد ادم پنهون نمیشه…واین خانم خواسته تو خیانت هم بی رقیب باشه!….یاسمن بمانید.
الهام
یاسی برو شمال رو بترکون دیگه .میدونم که چقدر خونه بابا اینا جای دنج و آرومیه .حسابی خوش بگذرون .اشکان کوچولوی خوشگل رو هم حسابی ماچش کن و به مامان و بابا هم حسابی سلام برسون
شیدا ( آئینه ای برابر آئینه ات... )
این قانون کار شماست ؟!؟؟
قانون کدون کار !!!!
شیدا ( آئینه ای برابر آئینه ات... )
دوست دارم با هم دوست بشیم !!!!!
وقتی داشتم پروفایلت رو می خوندم همش فکر می کردم باید مرد باشی… دیدم نوشتی اسم همسرم رامین ه !! تعجب کرد
بعد پای نوشته هات رو نگاه کردم دیدم نوشته یاسمین !!!
بیشتر خوشم اومد !!! چرا من گیج ام انقد؟
سیاوش(کلک خیال انگیز و آستان جانان)
سلام دوست محترم
خیانت به دیگری در وحله اول خیانت به خود هست
از اینکه خبر کردی ممنونم
موفق باشید (آستان جانان به روز شده)
یا حق
بنفشه
یاسی جون اومدم دو تا کامنت بگذارم هم برای این پست هم پست قبلی.
من ایرونی هستم و خوب ایرونی هم میمونم چون خاکمه و خونمه اما موندن………..کاش برنگشته بودم نه به خاطر خودم به خاطر بچه ها.ما به دنیا نیامدیم که به خاطر دیگران زندگی کنیم …….به دنیا امدیم از حق مسلم بودنمون استفاده کنیم.پدر و مادر دو گوهر نایابی هستند که تکرار شدنی هستند ……..اما وقتی بعضی تحولات سرنوشت ساز میتوانند باشند چرا که نه؟پردیس…….م}ده..ارش..و……هزاران دیگه مثل اونها اینجا موفق تر بودند اگر میماندند یا انجا؟و رفاه ماندگار که با چشمان خودم دیدم و اینده روشن و صاف بچه ها در کنار تربیت درست خانواده ……اگر بتوانم میروم و به خاطر این که دو دختر دارم اگر رفتنی شدم هرگز برای ماندن برنمیگردانمشان چون ما زنان در ایران تنها چیزی که ندارم حق است.
بچهمخفي
این دنیای مجازی رو ولش کنید! از بودن کنار پدر و مادر لذت ببرید که همیشه این چیزا نصیب ِ ادم نمیشهها:)
گندم
و اما کارما…………یاسی جون خیانت مد شده و چیز تازه ای نیست. ما اسمشو خیانت میگذاریم .میدونی در تبت هر زنی میتونه چهار همسر داشته باشه .فکر میکنی تو فرهنگ اونا اسم این کار چیه؟و ما در فرهنگمون مردها هر کاری بکنن و زنها اعتراض نکنن نشانگر زن زندگی و خانم بودن و مادر بونشان هست……………… اما زن اگر دست از پا خطا کنه و مردش چیزی نگه بی غیرته………….خوب چه اشکال داره این به اون در.
یکی از رهگذران آسمان
سلام خانومی
از این که نوشته هام بهت آرامش میده خدا رو شکر
…
ما به این چیزی که نوشتی میگیم فضای آیینه ای
یعنی همون کاشت برداشت
…
من دلم لک زده برای یه مسافرت
زهرا ، مامان ياسين
چه جالب
نازمهر
چه عجب این آقا یه بار مقابله به مثل کرده
راضیه
سلام یاسمن جان
خیلی زیبا بود. راستش قبلا همیشه وبلاگتون رو می خوندم. اون موقعا اشکان کوچولو فکرکنم ۶ یا ۷ ماهه بود همون موقعها بود. یادمه یه عکس از اشکان کوچولو گذاشتی بودی با یه کلاه قرمز و نوشته بودی پاپا نوئل اشکان کوچولو.اون روزا همیشه نوشته هاتون رو می خوندم. راستش یه مدت بود که دیگه وقت گشت و گذار تو وبلاگها رو نداشتم. برای همین آدرس وبلاگتون رو گم کردم. خیلی اتفاقی دوباره وبلاگتون رو پیدا کردم. از طریق وبلاگ من و ام اس. خوشحال از اینکه بازم می تونم نوشته هاتون رو بازم بخونم.
موفق باشید.
آهو
سلام.خوبین؟
ممنون که به من سر زدین و نظر دادین.بازم از این کارا بکنید.راستی می تونم بپرسم که دبیر چی هستین؟
ممنون
زهره
سلام یاسی عزیز
امیدوارم درکنارمامان وبابابهتون خوش بگذره
ازطرف من وزهرا سلام برسونید
راستی تصمیم علیرضا قطعی شد؟
امیدورام بزودی منصرف بشه
خوش باشی
زهره
راستی یاسی جون
یادم رفت درمورد قانون کارما بگم که منهم اعتقاد شدیدی دارم
همه چیز تو این دنیا ست
اگه بدی کنی بدی میبینی
خداوند جواب خوبیها وبدیها رو اگه زود نده بالاخره ………..جواب میده
مطهره
بد معامله ایه!
قلبی از فولاد
سلام ممنون که سر زدی فکر کنم شوهرش می خواست با این کار بهش بگه تو من و مثل یه آشقال دور ریختی و برات مهم نبودم و من حالا همین کارو با تو کردم
mosafer
salam hamsaie
mersi az lotfeton hamsaie
kheili alie ta mitonin az tabiat lezzat bebarin ke omran on hava to tehran peida nemishe
movafagh bashin
يه معلم
جای ما اکسیژن تنفس کنید !
....
واقعا که شرم اوره که نون یه نفر دیگه رو بخوری و با کس دیگه ای باشی. حالم از این جور زنهای آشغال بهم میخوره. اینجور زنها هر چی بلا سرشون بیاد حقشونه. حالا اخرش چی شد زنه از شوهرش جدا شد؟
یاس
خنده دارش اینجاست که زنه فکر میکرده همه فکر میکنن مریم مقدسه! قیافه اش دیدنی میشد اگه یکی درجا بهش میگفت شما چطور اونهمه سال با یکی دیگه ریخته بودی رو هم عیب نبود؟ کاش یکی بهش میگفت؟ کسی بهش نگفته بود یاسمن جان؟
حامد
واقعا یاسمن خانوم برایتان خیلی متاسفم که تمامی کلمات بی ربط و توهین و تهمت های خانم شادی برایتان به اندازه ای زیباست که بغض میکنید .و به اندازه ای لذت میبرید که به همه هم پیشنهاد خوندنش رو میدید .
اگر این ادبیات برایتان آنچنان زیباست پس تمامی گفتارهایتان راجع به دوستی و … تظاهری بیش نیست.
شما که یک قدم نزدیک تر به خدا مینویسی توهین و تحقیر برایت شادی آور و … است ؟
بسه یاسمن عزیز ! تظاهر کافیست .
جواب اون خانوم شادی رو هم تو همون پست قبلی دادم .البته اگر پاکش نکنید.
رضا
ببخشید اصلا و ابدا قصدم توهین به خانم شادی نبوده و نیست.
ولی حرفهای شادی بیشتر شبیه دیالوگهای ایرانیه .از همون افکاری که فکر میکنند هر کس بره خارج ایدز میگیره
شادی عزیز کسی که میخواد بره تو ناسا کار کنه تحصیلات و تخصص بالایی میخواد .اینطوری نیست که هر کس از اینجا لیسانس ادبیات بگیره اونجا ببرندش تو ناسا .یکی مثل پروفسور غفاری ایرانی میره تو ناسا. حالا اگه یکی از ایران رفت و گفت من تو ناسا کار میکنم و پدر و مادرش هم باور کردند یه خورده باید به عمق تفکر و تحلیل اون پدر و مادر با تردید نگاه کرد.
شادی جان مگه تو همین رستورانهای ایران کسی کاهو خورد نمیکنه ؟ پدر خودم اغذیه فروشی داره و بنده وقتی لازم باشه میرم اونجا کاهو هم خورد میکنم کف زمین رو هم تی میکشم. چه شما یا یاسمن عزیز به این قضیه بخندید یا نه . خارج از ایران هم باز لازم باشه برای امرار معاش این کار رو هم میکنم چون اصلا کوته فکرانه باور ندارم که کار عار می باشد.
در ثانی معنی اینکه شادی عزیز در ایران میمونه و آبروش رو حفظ میکنه رو نفهمیدم
یعنی اونهایی که میرند بی آبرو میشند ؟یعنی هر کس تو ایران بمونه آبروش حفظ میشه ؟ هر کس که میره بی عفت و ناموس میشه و بی آبرو ؟؟!! خوب شاید هم این تحلیل دیگه ای از ماجراست که حداقل من اعتراف میکنم که نمیفهمم .
رضا
یاسمن عزیز مگه خودت کسی نبودی که بخاطر کتونی نارنجی پوشیدن مدیرت چنان رفتار زننده ای با تو کرد که بعد از بیست سال هنوز هم در یادت مونده. اونوقت چرا اصرار داریم که فکر کنیم احساس شهروندی درجه یک بودن داریم ؟ بعد از بیست سال هنوز هم کسی نباید اینجا کتونی نارنجی بپوشه .
خوبه برای اظهار نظر کردن و وارد مباحثه شدن اول از همه الف ب دموکراسی رو هم بدونیم .از سر نا اطلاعی مردم دنیا رو دزددریایی و وحشی و … ندونیم .اونها هم مثل ما انسانند و دست بر قضا از ما خیلی مودب تر .ماهایی که هنوز یاد نگرفتیم در اولین قدم درست حرف زدن رو رعایت کنیم بهتره اصلا وارد بحثی نشیم و فرهنگ ایرانی بودن رو اینجوری به نمایش افکار عمومی نگذاریم.
خوبه نیم نگاهی هم به زندگی ایرانیان موفق خارج از کشور هم بندازیم .
یاسمن عزیز ببخشید که مثل شما با چنین ادبیاتی هیجان زده نمیشم و بغض تمیکنم .برعکس احساس میکنم که در کشوری با موج افکار منفی قرار گرفته ام که حسادت و تنگ نظری بر همه افکار حکو مت میکنه و بر عکس عزمم برای زفتن بیشتر و بیشتر جزم میشه.
حامد
جوابم رو دوباره همینجا مینویسم که براتون راحت تر باشه:
بله شادی جان از پشت تریبون بیا بیرون ! شما ها فقط بلدید دم از عرق ملی بزنید .فقط بلدید یه مشت خزعبلاتی که دیگرون از خارج براتون تعریف کردند رو مثل آدامس فقط بجویید .
هیچ وقت تحلیل درستی از ماجرا ندارید چون همیشه قبل از از اینکه بخواهید به عقلتون هم رجوع کنید یه تعصب کورتون و به اصطلاح خودتون عرق ملیتون رجوع میکنید که مثل یک عینک سیاه جلوی دیدن نور حقیقت رو گرفته.
شرف و عزت و کرامت انسانی رو در تحقیر دیگران و انتصاب القاب زشت از قبیل بربر و دزدان دریایی و … به غیر هموطنتون براتون تعریف کردند.
در اولین قدم بحث با همون هموطن به قول خودت گرامیتون با توهین و کبنه و عداوت و بغض جلو میرید و تمامی این عدم تعادل روحی رو با کلمه عرق ملی پوشش میدید. و اثبات میکنید که هنوز حتی درک درستی از تعریف عرق ملی ندارید.
در اولین جملات مباحثتون از کلمه آبرو استفاده میکنید چرا که معتقدید هر کس رفت بی آبرو شد ! و به خود میبالید که آبرو مندید .
حامد
با کینه و بغض به زرد پوشان و قرمز پوشان مانده در صف کمکهای بیکاری طعنه میزنید و چشم بر سیاه پوشان و ژنده پوشان مانده در همین صفها در ایران میبندید. چشم بر زنان مانده در صف تن فروشان میبندید .چشم بر مفلوکان بی نوایی که از فقر کلیه میفروشند میبندید. چشم بر تبعیضها و نا برابری ها میبندید .چشم بر توهینها می بندید.چشم بر پدران و مادرانی که اقدام به فروش دخترکان باکره خود به شیخ نشینان میکنند که مخارج عمل فرزند مبتلای خود را ابتیاع کنند میبندید.
به خودتان مفتخرید که از باهوش ترین کارمندان بیگانه باهوش ترید و تعجب نمیکنید که ۶۰ میلیون باهوش در یک جا جمع شدید و تمدنی رو به باد دادید.که در سایه تن پروری ها و دزدی ها و عدم حس مسئولیتها کشور را به دزد بازاری تبدیل کرده اید و چشم بر ننگتان می پوشید و فریاد عرق ملی سر میدهید.
حامد
مبتکران و دانشمندان و دانشجویان موفق ایرانی را نمیبینید که به همت همان بربر ها و دزدان دریایی و … و با بورس همان ملت ها مدارج ترقی و پیشرفت را طی کرده اند و نام ایران را سربلند نگه داشته اند و با ذره بین عداوت و تنگ نظری به دنبال کاهو ریز کنندگان ایرانی در مک دونالد میگردید.
از پشت تریبون بیا پایین و سری بزن به دست نوشته های دکتر فیروز نادری .بزرگترین دانشمند ایرانی در پروژه مریخ پیما ها .برو مصاحبه های متعدد ایشوتن و تبعیض هایی که در ایران بر ایشان روا شد را عمیق مطالعه کن.
استعمار بیگانگان نیستند .در حقیقت خود شمایید که مغز های جوانان ما را به زیر یوغ افکار مبارزه با انتخاب رنگ لباس برده اید و این هدر دادن عمر و استعداد و جوانی و آینده را با کلمه عرق ملی توجیه میکنید.
خودت رو برترین نژاد دنیا میدونی و به صراحت کلمه “حتی عربها ” رو به کار میبری .مگه خودت مسلمان نیستی و مقلد افکار یک عرب نیستی؟ پس چطور خودت رو نژاد برتر میدونی؟ و در مقیاس های دیگر عربها را پست ؟چرا اگه کسی به دنبال عطر خوشبو بگرده انسان تهی مغزی میدونیم؟ چرا جوون های ما حق ندارند فکر کنند که کدام مارک بهتر است ؟چرا جوون های تمامی ملتها این حق رو دارند و در مورد ما ضد ارزش محسوب میشه ؟
چرا میخواهیم کورکورانه تکرار کنیم که اگر دیگران به جایی رسیدند ملتهای دیگه رو به یوغ کشیدند ؟نه دوست خوب من زحمت کشیدند .بجای حرف زدن و شعار دادن تلاش کردند. برای ساخت کشورشون به هر توانایی موجود در دنیا امتیاز دادند و بهای هر امتیازی رو پر داختند .
نتیجه تمام تلاشهایی که کردید و در ازای آن احساس شهروند درجه یک بودن کردید بعد از ۳۰ سال در تک تک زوایای اجتماعی ایران مشهوده !!!!!
نه هیچ تلاشی نکردید .فقط پشت تریبون ایستادی و شعار دادی و فکر کردی تلاش کردی !
به زور تحقیر و توهین و پیدا کردن نقاط کور زندگی ایرانیان خارج از کشور خواستی خودت رو قانع کنی که درست رفتار کردی .که وطن پرستی .که عرق ملی داری .و فکر کردی که تحمل شنیدن نطرات مخالف رو داری.
حامد
شما حتی تحمل دیدن زندگی بهتر برای ایرانیان دیگر در خارج از کشور رو هم نداری و در تمام نوشته هات به خودت تلقین میکنی که ایرانیان خارج از کشور همه آشغال جمع کن شدند .همه ژل زده در صف اعانه بگیران دولت هان. همه در صف کارگزان مک دونالدند .
شادی جان همان ایران بمان که خوب جاییست برای شما و هم فکرانتان
نیکی
یک روز ناگهان در حین ماست خوردن احساس می کنی خسته (یا پخته) شده ای و حیف است چراغی بر سر راه دیگران روشن نکنی؛ آغاز می کنی به آنالیز، و اندیشه هایت را با آب و تاب برای این و آن شرح می دهی. بعدتر پخته (و یا خسته) می شوی و می گویی حرف هایم را به کنایه می زنم؛ دانایان می گیرند اش، و نادانان… . دیرتر خواهی گفت که خسته تر (و یا پخته تر) شدم؛ اشاره ای می کنم و بروند خودشان هر نتیجه ای می خواهند بگیرند، فکر ها هست و عقل نیز شاید باشد. و سرانجام روزی می رسد که به اوج پختگی (یا خستگی) می رسی؛ در سکوت و ضمن خوردن ماست به آنان که اوقات گرانبهایشان را صرف بیهودگی های یادشده می کنند می خندی.
مسعود
یاسمن جان میدونی تا حالا دلایل زیادی برای موندن تو ایران و نرفتن شنیده بودم ولی بی پایه تر از حرفهای دوستمون شادی خانم نشنیده بودم . جالبه که ایشون برای حرفهاشون استناد میکنند به حرف کسانی که از خارج برگشته اند .خوب معلومه که وقتی کسی در کاری به دلیلی موفق نشه کمتر جرات میکنه بگه اشکال از خودم بوده.
چرا شادی جان اصرار داری فکر کنی ایرانیان معدودی در خارج از کشور موفق شده اند ؟ در حالی که آمار هایی که اخیرا هم منتشر شده نشون میده موفق ترین دانشجویان آمریکا ایرانی هستند ؟ چرا فکر میکنی تو خارج هیچ کس کار مرتبط با رشته اش پیدا نمیکنه ؟ چرا فکر میکنی همه تو ایران شغل مرتبط با رشتشون دارند ؟ تو شرکت ما خانوم مهندس کشاورزی اومده منشی شده .تو شرکت دیگه ای که ما باهاش کار میکنیم انتظامات دم در لیسانس زبان انگلیسی داره. در ضمن چرا فکر میکنی تمام دنیا دشمن ما هستند ؟ چرا ما این همه خصومت طلب شدیم؟ چرا اصلا فکر میکنیم کشور های دیگه اگر به جایی رسیدند از حق کشورهای دیگه دزدیدند ؟ چند درصد از دانشمندان بزرگ دنیا از کشور های جهان سوم بودند ؟ ادیسون – جیمز وات – نیوتن – پاسکال و … مال کدوم کشور ها بودند و کی حالا داره از دست آورد اونها استفاده میکنه ؟
امثال شما تو همین ایران هم زیاده که تا از بغل یه ماشین مدل بالا رد میشند یه لگد به تایر ماشین میندازند یا یه خطی روش میکشند چون فکر میکنند که صاحب ماشین حق بابای ما رو خورده و یا اینکه حتما از جایی دزدی کرده .
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید .
يك دوست
وقتی راجع به ماندن و رفتن بحث میشود هیچ گروهی نمیتواند دیگری را قانع کند. باید جایی رفت که دل خوش است و عقلت میگوید آنجا برایت نفع دارد. گاهی کسی در ایران است و با تمام مشکلات دلش خوش است و گاهی کسی آنطرف هست و آنجا دلش خوش است. فرمول کلی نمیتوان داد. گاهی میبینی یکی از همان کاهو خرد کردن بیشتر از کار در یک شرکت در ایران لذت میبرد ولی کس دیگری حاضر است هزار مشکل را تحمل کند ولی این یک کار را نکند. تفاوت در روحیات آدمهاست. درست است که ما همه ایرانی هستیم ولی روحهای متفاوتی هستیم. هر روحی باید در یک محیط پرورش پیدا کند و این را واقعا خدا برای رشد آن روح فراهم میکند. چون ما روی کره زمین آمدهایم که این کار را بکنیم نه اینکه بالاترین دانشمند شویم یا بهترین شغل را داشته باشیم. چون بالاخره همه اینها را میگذاریم میرویم. وقتی قرار است کسی از ایران برود خدا برای او شرایط را فراهم میآورد و واقعا به دلش میاندازد و بعد از آن، ماندن او فقط باعث عذابش میشود. حتی از موضوعات عادی روزمره که سالها تحمل میکرد، رنج میبرد. ولی وقتی قرار نیست برود اولا به هر دری میزند نمیشود و بعدش هم اینکه مسائل آنقدر که آن دیگری را رنج میداد او را رنج نمیدهد. البته من فکر میکنم اصرار شدید به ماندن در هر طرف درست نیست. من کسی را میِشناختم که مجبور شد به کانادا مهاجرت کند. مدت سه سال تمام از دوری خانوادهاش زجر کشید بطوریکه هیچ اقدام مثبتی در آنجا در جهت پیشرفت زندگیش انجام نمیداد و تمام مدت به بازگشت فکر میکرد و تا سهسالش تمام شد برگشت که ایران بماند ولی شرایط رفاهی عادی زندگی برایش فراهم نشد و حتی همان خانوادهای که او برایشان دلتنگی میکرد بقدری گرفتار شدند که دیدار عادی هم برایشان میسر نمیشد. خلاصه شرایطش طوری شد که دوباره به کانادا برگشت ولی اینبار با عزم راسخی برای درس خواندن و ترقی دادن خودش و استفاده مثبت از امکانات آنجا به جای غصه خوردن برای مادر و خواهر و … الان هم دلش خوش است. البته منی که اینجا ماندهام هم دلم خوش است. البته فکر هم نمیکنم این عرق ملی است که مرا نگاه داشته. هنوز فکرش به سرم نیافتاده.
رهگذر
خانم شادی و یاسمن عزیز :
حرف ما عشق نیست . حرف ما هدف مشترک و آرزوی پرواز است . حرف ما دوست داشتن است و بخاطر دوست داشتن پایدار ماندن . حرف ما عاشقی نیست . حرف ما وفاداریست و کنار هم ماندن . در جنگ زندگی با هم جنگیدن . با هم در گل ماندن . با هم خندیدن . با هم گریستن . حرف ما این است که دو عدد قشنگیست . به سدها و مشکلها فکر نمیکنیم . تلاش میکنیم . پرواز میکنیم شاید فرزندان ما انسانهای شادی باشند . شاید فرزندان ما در سرزمینی نباشند که دختر یعنی کالا . یعنی احساس تملک . یعنی رگ گردن . یعنی ناموس . جایی که پسر یعنی سرور . یعنی نان آور . یعنی غیرت و رگ گردن . تلاش میکنیم برویم شاید چند سال باقی مانده از جوانیمان زندگی را بفهمیم و عشق را .ما با مشکلها ننشستیم . راسخ تر شدیم . شاید فرزندان ما زندگی کنند . شاید فرزندان ما رنگ شادی را ببینند . ما هستیم چون تلاش میکنیم . تلاش میکنیم چون متنفریم . متنفریم چون بال های پرواز بلندمان را شکسته اند .ما حرف قشنگیست چون شکل من نیست . ما ناممکن نداریم . ما تلاش میکنیم چون میدانیم که ناممکنی وجود ندارد . میرویم چون اینجا کسی ما را آنطور که هستیم نمیخواهد . اینجا همه ما را شکل فکرهای خودشان میخواهند . ما میرویم چون میخواهیم خودمان باشیم و آزاد . میخواهیم حتی چند روزی را که با هم هستیم بخاطر نامه های دفترخانه ها نه ٬ بخاطر قلب خودمان باشد و شرافتمان . ما میخواهیم وفادار بمانیم بخاطر همسایه بالایی نه ٬ بخاطر انسانیتمان . چون ما غیر از این نیستیم .ما نمی مانیم چون میخواهیم پرواز کنیم . سد و دیوار و قفس هم نمیشناسیم . ناممکن هم وجود ندارد . ما جان میکنیم که برویم شاید فرزندانمان را ابزار حفظ آبروی خود ندانیم . شاید بتوانیم به حتی یک نفر ٬ یک دختر کوچولو یا پسر کوچولو نشان دهیم که زندگی زشت نیست مگر اینکه خودمان بخواهیم . شاید بتوانیم حتی به یک نفر ٬ حتی به یک نفر خندیدن بیاموزیم .
الهام
سلام یاسمن جان .
من نمیدونم شما از کدوم قسمت حرفهای شادی عزیز لذت بردید. من نبردم !
چرا شادی جان فکر میکنه هر کس که تو خونه خودش گرسنه بود اگر رفت خونه همسایه لزوما همسایه اش دشمن درجه یک اونه ؟ چرا اصرار داری برای توجیه گرسنگی خودت همسایت رو بدنام کنی ؟
چرا ایشون فکر میکنه که یکی مثل من که در راه رفته تا زمانی که تو ایران مونده آبرو داره ؟ وقتی رفتم بی آبرو میشم ؟ من هم مثل بقیه واقعا این قسمتش رو نفهمیدم .حقیقتش به من که خیلی بر خورد .راستش شادی جان چه خوبه تقسیم آبروی ملت به دست تحلیل گرانی چون شما نیفته .
خوب شماها تو ایران بمونید و مبارزه کنید و احساس شهروند درجه یک بکنید ما هم با خوشی شما خوشیم .ولی چرا اگه کسی مثل شما فکر نکرد لزوما اونور که رفت بدبخته ؟
شادی عزیز من نمیتونم مثل شما تو ایران بمونم و مثل شما برای سریالهای تلویزیونی دیالوگ بنویسم.
شاید بهتر باشه در مقام یه خبر نگار بهتر بتونی مسائل روتحلیل کنی .
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
وای بچه ها تو رو خدا ول کیند. ما اینجا که ازادیم… تو این دنیای مجازی هر کس هر جوری که دوست داره فکر کنه. من دوست دارم بمونم و دلایلم برای خودم منطقیه شاید یه روز هم عکس این قضیه اتفاق بیفته و دیگه دلیی برای موندن نداشته باشم! اونی هم که دوست داره بره حتما دلیلش برای خودش منطقیه. لزومی نداره که هر چی رو من فکر میکنم درسته دیگران هم قبول داشته باشن… اما فقط یه حرف برای آقا مسعود دارم که گفته (امثال شما تو همین ایران هم زیاده که تا از بغل یه ماشین مدل بالا رد میشند یه لگد به تایر ماشین میندازند یا یه خطی روش میکشند چون فکر میکنند که صاحب ماشین حق بابای ما رو خورده و یا اینکه حتما از جایی دزدی کرده ). اقا مسعود نازنین شما سخت در اشتباهی چون من خوشبختانه در خانواده مرفهی بزرگ شدم و همیشه بهترین ها رو داشتم بنابراین دلیلی برای لگد زدن به ماشینهای مدل بالا نداشتم! همین الانم خدا رو شکر چیزی تو زندگیم کم ندارم که دیگری رو مسببش بدونم. و شاید یکی از دلایلی که دوست ندارم از ایرون برم اینه که هر چی دلم خواسته همینجا داشتم… الهام عزیزم من برای این که تو بتونی بری و به هدفهای قشنگت برسی دعا میکنم ضمن این که من اینجا نموندم که مبارزه بکنم من دارم زندگیمو میکنم …. میدونی که هرگز ادم سیاسی نبودم من دنبال عشق و ارامش بودم که الهی شکر دارمشون….
ستاره
به شادی :
من خیلی دلم میخواد بدونم که تو با چه محاسباتی به این نتیجه رسیدی که ایرانیهای خارج از کشور کارهاشون بی شباهت به کارگری نیست ؟!؟!؟!
حالا گیریم از فرط وفور کار در ایران !!!!! ۱ در میلیون ، یه نفر کاری مرتبط با رشته اش پیدا کنه .. ببینم این دلیل بر موفقیتش میشه ؟؟ اصلا” ببینم تو ایران تو واسه خودت رشته انتخاب میکنی یا مجبوری رشته ایی که قبول شدی بری ؟؟ به نظر من این اوج بدبختیه که حتی خودتم نتونی برای خودت تصمیم بگیری که میخوای تو جه رشته ایی ادامه تحصیل بدی .. دغدغه ی بچه های ۱۷-۱۸ ساله ی ما رو با بچه های اونا مقایسه کن .. بچه های ما میزنن تو سر و کله ی خودشون و ضعف اعصاب میگیرن تا به کمک خدا و پیغمبر و ائمه و .. بتونن دانشگاه قبول شن و اجازه داشته باشن کمی بیشتر درس بخونن !.. اونور دنیا بچه ها تو فکر اینن که آخر هفته چی بپوشن ! تو دوست داری بچه ات جزو کدوم دسته باشه ؟؟؟
سعیده
سلام
یاسمن جون من هم به کارما معتقدم…خیلی..
اما به قول “گندم” همیشه آقایون از این کارها میکنن یه بار هم خانما…
البته این هم بگم که من معتقدم آدم باید در هر شرایتی نه به همسر که اول از همه به خودش وفادار بمونه..
سعیده
راستی … پس کارمای این همه مردهایی(نامردهایی) که با وجود زنهای پاکشون باز هم سرشون اینور و اونور میجنبه کجا پس داده میشه؟؟؟؟!!!
من که موندم!!!
سعیده
راستی…نگار خیلی عزیزه…متنش هم عالی بود
بنده ی خدا
خانم یاسمن خانم!
خودت ملت رو به جون هم میندازی بعد میایی میگی تو رو خدا بس کنید!!اینجا مجازی و ما حق داریم بمونیم و بریم!!
عجب چیزی هستی تو!!!
به قول یکی از همین خواننده ها بساط ریا رو برچین.
————————
آقا حامد و بقیه دوستان خوب.
خودتون رو خسته نکنید و وقت برای این جماعت فیلمنامه نویس نذارید.