برای نسیم عزیز که تو پست قبلیم این کامنتو گذاشته بود…چطور میشه چند قدم به خدا نزدیکتر شد در صورتی که خدا حتی نگاه هم بهت نمیکنه؟
کنارم توی استخر ایستاده… اشکانو میگم… آب استخر داره کم کم خالی میشه و آب تا زیر شونه هاشه… فقط یک لحظه … یک لحظه….نگاهمو ازش برمیدارم تا به نگار نگاه کنم که داره دوربینو کنار استخر میزاره که میبینم صدای اشکان قطع شد برمیگردم میبینم روی آب افتاده…دمر! نمیدونم چطور اونقدر سریع دست میندازم زیر کمرش بلندش میکنم و بعد سر و تهش میکنم و میزنم پشتش تا آبی که خورده رو برگردونه. مدت زمانی که نمیدونم چقدره شاید ثانیه و شاید دقیقه و …. میگذره سرفه میکنه و کمی گریه و بعد انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده میگه میخوام برگردم تو استخر… با زانوهایی که از لرزش توان تحمل هیکلمو ندارن میام بالا و کنار استخر ولو میشم. نگار کنارشه و دستشو گرفته. نگاهم میکنه میگه مامان رنگت از ترس کبوده… و من فقط دارم با بغض خدا رو شکر میکنم به خاطر بزرگی و رحمتش ….
خداوندا…. هر اتفاقی در این دنیای تو یه درس…. یه درس برای ما که اومدیم اینجا تا یاد بگیریم … تجربه کنیم و بتونیم روحمون رو به تعالی برسونیم…کمک کن که لحظه ای از یاد تو و فکر تو غافل نمونیم… از وظیفه ای که بر دوشمونه…. از رسالتی که به عهده گرفتیم… که لحظه ای غفلت از هدفی که داریم ممکنه تموم داشته هامونو ازمون بگیره… دوستت دارم و ازت به خاطر همه چی ممنونم.
آخرین ترانه ی باران
یاسی جان بادرودی گرم………
خرسندم که اتفاقی برای اشکان پیش نیامد
حال سئوال من اینجاست که چرا برخی ازما بی احتیاطی هایمان را می خواهیم گردن خدابیاندازیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا اگرشما زود بداد اشکان نمی رسیدی بازهم خدا مقصربود؟؟
دوست خوبم…… این خدا چه نوع موجود ویا وجودیست که همیشه بایدمواظب رفتار تک تک باشد؟؟؟؟ آیا چنین وجود چنین موجودی با قدرت خردورزی ما خوانایی دارد؟؟؟؟
آیا خدای ذهنی شما مسئول مرگ هزاران کودک درگوشه و کنار دنیا دراثرفقر و جنگ وخشونت نیست؟
شما یک آموزگارهستید و این وظیفه شماست که ازدنیای تخیل فرودآمده به دنیای واقعیت ها گام بگذارید……..
آیا هنوززمان آن نرسیده که به معنی دقیق تری از خالق هستی دست یابید؟؟
اگر همه نا کامی ها و شکست هایمان را بگردن خدابیاندازیم اونوقت دنیا خیلی شیر تو شیرمی شود نه؟؟ بیچاره اون خدا… دلم برایش می زسوزد!!!
شمال خوش بگذرد وسفرت درنهایت سلامتی و خوش وقتی باشد
تارا
خدا بهت خیلی رحم کرده یاسمن جون
واسه خاطر همینه که من همیشه می گم :
خوشبختی داشتن دوست داشتنیها نیست بلکه دوست داشتن داشتنیهاست
محمد(راه بهتری هم هست)
صحبتتون رو از جای قشنگی شروع کردین…
ولی با نتیجه ای که میخواستین بگیرین موافق نیستم.
خدا تو تموم اون لحظات حضور داشت ولی نه برای کمک به شما. فقط بود چون نمیتونست نباشه.
اگه خدایه نکرده اتفاقی برای اشکانتون می افتاد باز هم از خدا تشکر میکردین؟
چرا هر وقت اتفاق بدی می افته ما مقصریم ولی همین که به خیر میگذره خدا رو تو تار و پود اون اتفاق جست و جو میکنیم !!!
یعنی شما فکر میکنید خدا نشسته اون بالا ببینه کی مشکل داره تا به دادش برسه؟پس اتفاقهای بد از کجا میان…؟
نه یاسمن خانوم. خدا هست ولی نه برای این که تو مشکلات کمکمون کنه.
خدا روز اول قوانین دنیا رو نوشته و حالا داره نتیجه کارشو تماشا میکنه…دنیا سراسر نظمه و این نظم همون حضور خداست.
خدا دنیا رو پر کرده از مشکلات که ما اون مشکلات رو زیر پامون بذاریم و بالاتر بریم.
تا شاید چند قدمی به خدا نزدیکتر بشیم.
دنبال نگاه خدا نگردین…این ما هستیم که باید خدا رو نگاه کنیم که از مسیر خارج نشیم.
خدا داره تماشا میکنه فقط همین…
شمال خوش بگذره….
وحید
سلام خوبین وبلاگ زیبایی دارین خوشخال میشم به منم سر بزنین
م ج ت ب ی
؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟
مسافر
سلام
چه بامزه من وبلاگ شما رو پارسال می خوندم و بنا به دلایلی گمتون کرده بودم .. الان ۲باره پیداتون کردم 🙂
ناهید
واقعا باید خدارو شکر کرد اونجایی که باید هوای آدمو داشته باشه داره و آدمو تنها نمیزاره
مامان بزرگ من همیشه میگه خدا تنگ میگیره ولی پاره نمی کنه.
ناهید
راستی تو آرشیوتون خوندم که شما هم معلم هستید از آشناییتون خوشحالم .
متروک
از اینکه خدا دوستت داره حسودیم شد اما بی احتیاطی هم کردی یاسمن خانم
بنفشه
خوشحالم که بخیر گذشت………
اما یاسی از نظر من اون نیروی بی همتای بی نام و نشان که نمیدونم چرا اسمش خداست چرا باید همه جا با تک تک ما باشه تا مواظبمون باشد .نمیدونم در این مورد باهات اختلاف نظر دارم.خدا را برای ما تعریف کردن اما زمان اون رسیده که ما خودمون تعریفش کنیم از دریافت هامان.از نظر من همه دانسته ها باید به روز بشن حتی اون چیزایی که دو سال پیش خوندیم.من دیگه نمیخوام با خیالات زندگی کنم ……….واقعیت را دریاب.
حامد
خدا رو شکر که بخیر گذشت .
یاسمن عزیز اگر خدای نکرده برای اشکان اتفاقی میفتاد چی ؟ بازم خدا رو شکر میکردی؟
اگر از این منظر بخواهیم به خدا نگاه کنیم باید گفت همون خدایی که اشکانت رو حفظ کرد هزاران اشکان رو تو لبنان کشت. شاید بهتر باشه دنبال تعبیر دیگه ای از خدا بگردی
سعیده
جدا خدا رو شکر که به خیر گذشت…
بابا شما که همش شمالی!!! خوش بگذره…
رحمت
دهاتی
یاسمن عزیز !
دوست دارم بدونم که خدا چه طوری من رو دوست داره و یا چه جوری از من بدش می آد .
یک دانه شن
یاسمن جون
برای حس مادرانه ات خوشحالم. این هم یکی از همون قوانین عاشقانه خداست.
اما درمورد نظر محمد : درسته که همه اتفاقات از روی قوانین ثابتیه که دنیا رو می چرخونه. مثلا یکی از یک آسمان خراش چهل طبقه میافته ولی چیزیش نمیشه. شاید معجزه یعنی خرق عادت یا واژگون شدن یک قانون اتفاق نمی افته. ولی مثلا اون آدم با یک زاویه خاصی زمین می خوره که چیزیش نمیشه. خوب این یک نقطه شادی داره که بابتش از خدا تشکر می کنی. یعنی اگه هم تشکر نکنی اتفاقی نمی افته. ولی اینطوری خودت رو آروم می کنی.
جن زده
سلام یاسمن عزیز.
ممنون از اینکه با من مهربانید.
برای دعای شما چیزی ندارم بگم جز : آمیـــن.
خدا دوست داره ما رو از غفلت بیدار کنه و هرازچندگاهی یه تلنگری بهمون می زنه. بنظر من به نفعمونه با تلنگرهای کوچیک از خواب بیدار شیم تا کار به جاهای باریک و لگد و اینا نرسیده!
اندیشه
salam yasaman khanom.khoda adamaye khobe kheyli dost dare nemizare barashon etefaghi biyofte
بی سرزمین
سلام
خدا ………..
خدایا ما را به حال ودمان وا نگذار ……..
میثم
سلام یاسمن خانم.ممنون از اینکه به من سر زدین.مطلبتون خیلی خیلی قشنگ بود راستی این پسرتون خیلی خوشگله از قول من چند تا گاز حسابی ازش بگیرین...بازم به من سر بزنین خیلی خوشم اومد از وبتون.خدا یار و نگهدار شما و خانواده محترمتون باشه.بای
همونی که میدونی
لینکم رو بزار
زهرا ، مامان ياسين
سلام یاسمن جون . همونطور که دیروز هم بهت گفته بودم روم نمی شد بیام برات کامنت بذارم . ولی با همه بزرگواری که دیروز کردی و اون خبر خوب رو بهم دادی اومدم هم از خودت تشکر کنم و هم به این دوستت نسیم بگم :
نسیم خانم توی زندگی گاهی اوقات اونقدر خدا با عظمت زل زده و غرق نگاه کردن به توهه و این وضوح توجه اونقدر زیاده که تو ممکنه اونو یک چیز عادی فرض کنی و اصلا متوجهش نشی. مثل نگاهی که خدا به من کرد و منو به اینجا کشوند.
آخرین ترانه ی باران
یاسی جان بادرودی گرم………..
آیا بهتر نیست وقتی به خانه دل هم سری میزنیم متن را بخوانیم واگر دوست داشتیم برداشت ونظرخودمان را بنویسیم!!
من فکر نمی کنم قسمت یادداشت جای مناسبی برای تبادل اندیشه باشد
برای گفتگو درباره برداشت ها راه های دیگری هم هست.. درسته؟
تندرست و موفق وشادکام باشی نازنین
پیرمرد
درود.
نخست ، بی اندازه خوشحالم که پایان قصه ات خوش بود..نمی توانی تصور کنی که چقدر.
سپس ، می پندارم ، چیزی که نوشتی فرمول عمومی زندگی اغلب ماست.پشت قباله طریقت عموم ما نوشته اند ، که کمی نگاهمان را بچرخانیم ، و تمامیت زندگی ما در یک وجبی ما یک قلپ روشنی ببلعد…و از ترس کبود شویم….
فراموش کن.خوشحالم که اشکان خوبست.محکم فشارش بده.دوست من.
روشن باشی.
تولد دوباره
البته خدا همیشه با ماس و گاهی با تلنگور یاداوریمون میکنه کمکمون می کونه ولی یادمون باشه معمولا خودمون هم مسئول کارامون هستیم …مثل فلسطینیها اجدادشون طمع کردن و یا اشکان که بی احتیاطی سبب این حادثه شد ولی در هر صورت بهترن کمکها رو خدا می کنه …. شکر
نیکو
سلام
همین قدر بگم که به گفته خو خدا از رگ گردن هم به ما نزدیکتر است کافیه با اشاره ای اون رو طلب کنیم
من هم ارزومند این دعام…
کمک کن که لحظه ای از یاد تو و فکر تو غافل نمونیم
خوشحال میشم به من هم سری بزنید
وبلاگ من:پله…پله…تا خدا!
طنین
یاسمن عزیز سلام
خوبی خانومم ؟
مدتی نبودم ممنون که همیشه لطف داری
خدا رو شکر که اشکان کو چولو مشکلی براش پیش نیومد
هیچ آرامشی جز در سایه نزدیکی به خدا وند مانگار نیست
مراقب خودت باش
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطالبت بیشتر شبیه داستان های یک قرانی مجله روزهای زندگی و …….است.نمیخوای کمی بیشتر فکر کنی بعد بنویسی؟
محسن فارسی
سلام
دال حرف خوبی برای زندگی ست
دال
دبیر
دندانپزشک
….
موفق باشید
مرضیه
کاش قلب همه مثل قلب تو بود. یاسمن عزیز !
نوید
به نام خدا
سلام
در تنظیمات وبلاگ در قسمت اسکریپت ها این را اظافه کن:
<font><p><div>
<img height=”118″ src=”http://www.palestine-persian.info/index/FIREISRAEL.gif” width=”69″ border=”0″></font></p></div
یا علی
نازمنگولا
خدا رو شکر که اتفاق بدی نیافتاد
نازنین مریم
سلام
خدا….. خدا……… این روزها قدرتش رو حسابی حس می کنم
راستی شما به همه این لینکها سر می زنید ؟؟
البته ببخشید که می پرسم ولی برام جای سوال بود
همیشه شاد باشید
جمال
بزرگترین لذت اینه که ادم حس کنه تو آغوشه خداست.
خدا همه بنده هاشو تو آغوشه خودش نگه میداره
محمد
سلام
جالب بود.
تارا
به نسیم عزیز: خدا نگاهش همیشه به ماست نسیم جان این ماییم که یعضی وقتا گرمی این نگاهو بخاطر سردی روحمون حس نمی کنیم . این مشکل من و تو دوست بسیار عزیز من
ارام
شاید خدا میخواسته بگه همه چیز دست منه حتی اگر تو چهارچشمی نگاه کنی. یک لحظه میتنم انو ازت میگیرم……..(زبونم لال)
به نظرم باید همیشه از خدا خواست که ما رو گرفتار آزمایشات سخت نکنه. من که طاقت ندارم. گرچه وانمود میبکنم که خیلی قویم ولی ……………بگذریم.
خدا رو شکر که زود متوجه شدی و اشکان نازنین رو نجات دادی . در واقع خودت رو از ناراحتیهای بعدی نجات دادی.
مواظب خودت و اون جوجه کوچولوهات باش.
شادباشی و موفق.
این برای اشکان نازنین
دپ مصطفی ( بهترین دانلودها )
یاسمن سلام
تق تق تق.صابخونه.فکرنکن این یه فریبه.این منم،همون غریبه.درُبستی رفتی اماندونستی این گداخیلی نجیبه.ندونستی رفتنت هم مثل موندن.واسه من چه دلفریبه.دستاموببین،که بی گرمی دستات.سردشونه،جاشون اینجا توی جیبه.کاراین دنیای بیرحم.راستی راستی که عجیبه.می بینی دنیاچه پوچه.وقتی دل،بدون ِسیبه.بیثمر بودم همیشه.مثل«یک».وقتی ضریبه
وبلاگ بهترین دانلودهاپس ازمدت هابروزشد
عزیزم میتونی تمامی فایلهای پست جدیدکه خودم آپلود کردم رودانلودکنی،یه نظرفقط بذاریدوخسته نباشیدبگیدهم ممنون ومتشکر
فایلهای جدیدی که دراین پست گذاشتم وگلم میتونی باسرعت بالاولینک مستقیم بگیری شون:
۱-مصاحبه تصویری باسارادرمورد اتفاقات وحشتناک زندگیش (من هی جیغ میزدم وکمک میخواستم ولی کسی…رفتیم وپرونده روتشکیل دادیم و…)
۲-ویدئوی ویژه،بایدببینید!
۳-موزیک ویژه
۴-ویدئوی جدیدتاتو
۵-بازی فلش،رازمقبره
۶-مجموعه تصاویرزیبابرای دسکتاپ
۷-تصاویرجالب دیگر
و…
خب تعدادلینکهاخیلی خیلی زیادهست،کمی صبرکن تاوبلاگ بالابیاد.برای هرلینک توضیحات کافی داده شده،یک عکس هم قرارداره وبااطلاعات تکمیلی میتونیدریافت کنی.
فقط یه نظر بسته،یه نظرانرژی دهنده وقشنگ امیددهنده که ارزش خوندن روداشته باشه،یعنی وقتی همه چیز رودانلود کردی یه خسته نباشیدهم حسابی بهم روحیه میده،اگه سخته یه سلام بگی بسته،من کلی خوشحال میشم وذوق میکنم.تمامی فایلهاهم خودم آپلود کردم،آره دوست خوبم. نظریادت نره ها،خیلی نظرت برام مهمه،من منتظرت هستم.بازم میام،شماهم بیاین،آپ کردین حتماخبرم کنین،تامن بیام،حتمامیام، نظریادتون نره ها،یه بارتاوبلاگ بالااومدفراموش نکنیدا،هرکی اومد یه چی برداشت،مطمئنم شماهم یه چیزی حتماورمیداری .بدوبیا،خب تو بلاگم میبینمت دیگه، بیابروتولیست دوستانی که خبرآپ روبهشون میدم(آدرس وبت روبذار).فعلا.
راستی بیشترمطالبت روهم خوندم،ای ولا، خسته نباشی عزیز دلم. قربونت مرام و صفا و جمالت بشم که تصمیم گرفتی به ما سر بزنی. نظرات پست جدید من از مرز ۴۰۰ گذشته ولی شما هم بیا یکی گل برام بذار.
(اگه میخوای از آپ بعدی خبردار بشی آدرس وبلاگت رو توی نظرات بذار تا خبرت کنم، بامرام منتظرتما، یه فرقی بین ما و بقیه دوستات بذار گل من ، ما عاشقت هستیم و منتظرت میمونم فدات شم، آره). بیا:
محمد(زاه بهتری هست)
ملومه اینجا چه خبره…؟
بازاره تره باره!!!
ولی بهش سر بزنید.همه چی داره…
فر هاد
یاسمن خانم…به جون این طفل رحم کن…عکسشو بردار…میدونی که چشم زخم ازراه دور هم کار خودشو میکنه…ماشا’الله….الله اکبر…
یاسی
خیلی دعای قشنگی بود و نگاه و دیدی که شما به این اتفاق داشتی
برام جالب بود
نگاه منم عوض کرد
فعلا بای
×یاسی×
حمید
می دونید چطور این وبلاگو پیدا کردم.کلمه “خدا” رو تو گوگل سرچ کردم.ساعت ۴٫۵ شب است.من خوابم نمیاد.مثل همه اعضای خانواده.امروز یه اتفاقی واسمون افتاد که فهمیدم خدا از رگ گردن هم به ما نزدیکتره.امشب رفته بودیم بیرون.موقع برگشتن من پشت رول بودم.با یه ماشین که داشت می پیچید به شوخی کل انداختم وازش زدم جلو و براش بای بای کردم.بعد سرعتمو کم کردم و موقعی که از بغلم رد می شد بهش بوق زدم که یه وقت ناراحت نشه از دستم.جلوی ما میرفتن که رسیدیم داخل شهر اومد جلوی ما مجبور شدم باستم.یه دفعه دیدم ۲ ماشین هم از پشت سر ما اومدن نگه داشتن.۳ ماشین بودن.با قمه و چاقو پیاده شدن.من دنده عقب گرفتم بعد به سرعت از بین دو تا از ماشینای اونا رد کردم افتادن دنبالمون.خلا صه میکنم.۳ جا جلومونو گرفتن به طرز معجزه آسایی تونستم با دنده عقب از دستشون در برم.داخل شهر(شب ساعت ۱٫۵ — ۲ )با سرعت ۱۴۰-۱۵۰ می رفتم.پیچ های ۹۰ درجه را با سرعت ۱۰۰ تا میپیچیدم.واقعا” مثل فیلمهای پلیسی بود.بوی لنت وتایر همه فضای ماشینو پر کرده بود.داشتیم از مرگ فرار میکردیم.از عزرائیل.رفتیم تا رسیدیم به یک خیابان متصل به خیابانی که داشتیم میرفتیم.اوجارو با کلی سر و صدای تایر ها با سرعت خیلی زیاد پیچیدم و بلافاصله به یه کوچه تنگ پیچیدم.خدای من کوچه بن بست بود.فوری ماشینو خاموش کرم وچراغاشم همینطور.صدای ذکر زن داداشم ماشینو پر کرده بود.یا حسین.یا ابوالفضل.یا علی بن موسی الرضا.هر سه ماشین اومدن و با سرعت از اونجا رد شدن.ما رو ندیدن!خدایا هزار مرتبه شکر.از بن بست اومدیم بیرون و به سمت مخالف رفتیم وارد یک محله نسبتا” قدیمی شدیم.کوچه پر پیچ و خم بود.رفتیم داخل یک کوچه نگه داشتیم از ماشیو پیاده شدیم رفتیم دو سه کوچه پایین تر پنهان شدیم.نیم ساعت ماندیم خبری از آنها نشد.زنگ زدیم ۱۱۰ ما را تا خونه اسکرت کرد.وقتی رسیدیم خانه فقط گریه کردیم و ذکر.خدایا متشکرم که منو متوجه خودت کردی.خیلی چاکرتم خدایا.دلم میخواد این دعا را دوباره تکرار کنم .
قلبی از فولاد
سلام آره درسته که می گم خدا غم رو گذاشته که به یادش باشیم
من و فکر کنم شما هیچ کس رو به اندازه ی اون دوست نداریم من می دونم چی می گین راستی پیشاپیش عید مبعث رزو بهتون تبریک می گم راستی ببخشید که هم دیر آپ کردم هم دیر سر زدم
ماهی بزرگ
آمین یا رب العالمین
مهرناز
واقعا خدا رو شکر.
یاسمن خانم با اجازه وبلا گتون رو به لینک دوستانم اضافه کردم.
اگه وقت دارین به من سر بزنید و نظر بدین
سیاوش تی( کلک خیال انگیز و آستان جانان)
سلام دوست محترم
واقعا که خدا رو کجا ها که نمیبینم و باز هم اون رو معتقد نیستیم
چقدر اعتقاد ها و باور ها از هم دور شدند
خدا پشت و پناه شما
سانی
خدا وقتی به کسی نظر کنه خوبه
یاس
وای چقدر خوشحال شدم که چیزی نشده
شوراي فرهنگي مركز آموزشي و درماني آيت ال
وبلاگ بسیار زیبا و پرمحتوائی دارید ما هم شما را دعوت به بازدید از وبلاگمان می کنیم لطفا ما را با نظرات خوب و سازنده خود یاری فرمائید
شورای فرهنگی مرکز آموزشی و درمانی آیت الله کاشانی شهرکرد
زهرا
سلام یاسمن خانم
امشب حرفاتون رو خوندم. ساعت ۴ صبح است.خیلی برام عجیب بود. چیزهایی که نوشتین خیلی به درد دلهای من شبیه بود.خیلی زیاد
برام خیلی عجیب بود.آخه من امشب بیشتر حالم بد بود و جالب اینجاس که خیلی اتفاقی وبلاگ شما باز شد انگار به شنیدن خیلیهاش نیاز داشتم.انگار جواب انچه بهش فکر می کردم رو تو این یادداشت دیدم.بعد بقیه شون رو هم خوندم دیدم وای انگار یکی داره حرفهای منو به خودم میگه حالم از این اتفاق عجیب دگرگون شد انگار خدا خواسته بود این وب رو ببینم…….
من هم جدیدن خیلی می ترسم حس می کنم ایمانم کم شده و..
بابت پسرتون خدا رو شکر که بهتون لطف کرده .
از این یادداشتتون خیلی ممنون.انشالله خدا کمکتون کنه
من رو هم همینطور که خیلی بهش نیاز دارم.
برام دعا کنین
افسر وظیفه
سلام . اگه گواهینامت گم شده باید بری شهرک آزمایش المثنی بگیری . اگه شمارش رو حفظ باشی کارت زودتر راه میفته .