نگاهم که به نگاهش میفته برق شادی تو چشماش می درخشه… منو محکم تو آغوش میکشه … میبوسه و میگه همیشه دیدن تو بهم انرژی میده انقدر که تو مثبتی… با خنده و با تعجب از رفتار متفاوتش میگم: شاید به خاطر اینه که همیشه خوابتونو میبینم…
سکوت سر کلاس منو میبره تو گذشته ها… (بچه های افتاده دارن امتحان میدن) یاد ایرادهایی که همیشه ازم می گرفت میفتم… هر بار منو میدید یه ایرادی می گرفت و من همیشه با لبخند از حرفایی که دلمو می شکست میگذشتم و همه تلخ زبونیهاشو میذاشتم به حساب مشکلات ریز و درشت زندگیش… یادمه آخرین بار بهم گفت: اه یاسمن چقدر مانتوت بدرنگه … آخه این چیه پوشیدی؟ بعد گفت:منو حلال کن! من یه کم رکم! زبونم تلخه! نمیتونم تظاهر کنم! منم با خنده گفتم: اشکال نداره خوب سلیقه ها متفاوته منم احساس چشاییم از کار افتاده تلخی حس نمیکنم…
نمیدونم چرا هفته ای یکی دوبار خوابشو میدیدم و تو خواب چقدر مهربون بود اوایل میگفتم دیشب خوابتونو دیدم… یه دفعه با تلخی گفت: هیچ وقت خواب منو که دیدی جلوی دیگران تعریف نکن…مردم حسودن! و من دیگه هرگز نگفتم که خوابتو دیدم با خودم گفتم لابد فکر میکنه از خودم درآوردم تا الکی بهش نزدیک بشم…… با سوال یکی از بچه ها رشته افکارم پاره میشه و….
موقع خداحافظی به نظرم دوست داشتنی تر میاد… فکر میکنم این صبوری من در مورد تلخ زبونیهاش بلاخره نتیجه داد. ای کاش میشد با تموم مشکلات زندگی همینقدر صبوری کرد تا از پا در بیان.
محمد (راه بهتری هست)
همه جوره موافقم…قشنگ بود و آموزنده.
مخصوصآ اون قسمتی که گفتین: (بچه های افتاده دارن امتحان میدن)
منم باید دیفرانسیل-هندسه-معارف رو امتحان بدم. حالا کی میتونه اینارو پاس کنه ؟!!
(نزارید به حساب تمبلی..داستان داره…)
خارج از دستور:
اووووه چه قدر دیر آپدیت میکنین. کلی صبر کردم تا آپدیت کنید و این خبرو بهتون بدم.
در مورد فیزیک که قبلآ باهاتون حرف زده بودم.
چند روزی یکم فسفر سوزوندم و به نتایج جالبی رسیدم:
بین (سینماتیک) و (موج) یک وجب فاصله است..
الفتی تونسته بود کل بخش (سینماتیک) رو با یک مفهوم درس بده.
ولی من حالا با همون مفهوم میتونم بخشهای (سینماتیک) (دوران) (نوسان) (موجهای مکانیکی) (صوت) رو درس بدم…و این فوق العاده است.کم کم دارم به خودم امیدوار میشم.تمام اینترنت رو زیر و رو کردم. هیچکس اینجوری درس نداده.
فقط یک مشکل کوچولو وجود داره:
دیگه دلم نمیاد اون چیزایی رو که یاد میگیرم به دیگران یاد بدم !!!
از الفتی بدم می اومد چون آدم مغروری بود. هنوز هیچی نشده منم دارم میشم مثل اون. آدمیزاده دیگه…
اینم برای خودم:
کلی نقشه دارم که تا آخر تابستون شاید هیچ کدومشون عملی نشه.
چه قدر وقت کمه. کاش تابستون طولانیتر بود…
فعلآ با اجازه
(راستی نگفتید معلم چه درسی هستین…)
آخرین ترانه ی باران
یاسی جان بادرودی گرم………
چه خوب……
خواب گاهی آدمها را به تصویر های رویایی خودشان می برد
ولی خوب تو ذوق دیگران زدن وسلیقه دیگران را نادیده گرفتن هم کار درستی نیست
درحقیقت سلیقه برخلاف عقیده در وجود آدمها پایدارتراست ویا تغییر نمی کنه و یا خیلی به ندرت……. بنابراین همیشه باید به سلیقه دیگران احترام گذاشت
بلی مدارا کردن خوبست البته انتها دارد وچه خوب که صبوری نتیجه مثبت وسازنده داشته باشد………. نوشته ات خوب است وتوانسته ای حست را منتقل کنی
ولی آیا منظور شما از جمله بچه های افتاده همان تجدیدی هاست.. واگربلی بنظرمن بچه های تجدیدی…… جمله را زیبا تر می کند……..
تندرست و موفق و شادکام باشی
محمد (راه بهتری هست)
تصحیح:
بالا یک غلط املایی بود. سخت نگیرین !!!
“The world that we have made as d result of the level of thinking we have done thus for creates problems that we cannot solve at the same level of thinking at which we created them” Albert Einstein
آرش
مثل همیشه یه پست دلنواز دیگه مرسی ازین همه خویهایی که چشمامونو بهش باز میکنی رفیق…
به ساحل هم سلام برسون…
بی سرزمین
خیلی خوب می نویسی
امیدوارم خودتم مثل نوشته ها ت خوب باشی ………….بدون منظور بود
بی سرزمین
ولی هر کسی یک ظرفیتی داره ….بالاخره صبرش یک جا لبریز میشه ………خوشا بحال کسانی که ظرف صبرشون ….ته نداره ………
سانی
این مهربونیه تو رو نشون می ده و گذشتت رو کاش همه آدما صبور بودن و گذشت داشتن حتی با شکستن دلشون هم ….
به ساحل سلام برسون
مریم خانومی
سلام . تولد وبلاگمه . خوشحال میشم تشریف بیارید
فقط به خاطر تو
سلام
نوشته خوبی بود.(جسارت نباشه )
فقط این قسمت: بچه های “افتاده” دارن امتحان میدن
یه لحظه متوجه نشدم “افتاده ” یعنی چی.می بخشین دیگه شاید خوابم میاد وگیجم
اخه الان ساعت ۲:۵۰
شما کارتون عالیه تند تند اپ میکنید
خداحافظ
گذرا مثل خیال
سلام دوست خوبم
دل نوشته هایی زیبا از لحظاتی که خاطره شده اند ….
قلمت پر توان باد …….
خاطرات من و ویلچرم
ای کاش
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
بچه های افتاده یعنی اونایی که درس منو افتادن!
آجاکس(کامیار)
سلام
عالی
قشنگ
زیبا
خوب
و جالب بود سرافراز باشید
یونس
سلام دوست عزیز
من آپ کردم
ممنون می شم سر بزنی و نظرت رو بدی
زهره
سلام …خیلی خوبه که می تونی در مقابل تلخ زبونیها صبور باشی از هر کسی ساخته نیست .
مینا
معلمی و همین صبوری کردناش!
واقعاَ اگه از یه معلم صبرش رو بگیری چی ازش باقی میمونه؟
اصلاَ همین صبر و توانایی صبورانه آموزش دادنه که ماها رو به سمت معلمی سوق داده!
این یه درد مشترکه بین همه ی ما معلما!
البته دردی که شیرینیهای عمیقی هم در برداره!
برای شما و همه ی معلمای این مرز و بوم آرزوی توفیق و سلامتی دارم!
آرام
ای کاش می توانستیم همه حواسمان را کنترل کنیم . ای کاش همه معلم ها معلم بودن – خدا را شکر که نامش بر ماست …
دیانا
صبر در برابر این هه تعجیل!!
فر هاد
صبوری رو خداوند فقط به اهلش مرحمت میکنه…که تو هم اهلشی…مطلب اخرمن اتفا قا راجع به تفسیر همین گذشت توست… موفق باشی
بنفشه
خوب قبلن در موردش با هم حرف زده بودیم فکر کنم.
سوشیانس
آآآآآه!!
ای حلال مشکلات!
ار الهام دهنده کتابهای جبران خلیل جبران!
ای تیم رابینز ایرانی!
ای بورخس قرن بیست و یکم!
ای نواده ایوب نبی!
ای یگانه جهان هستی!
بازهم پست دلنوازت من را مدهوش کرد!!
ادامه بده!
اخرش واست سایت استخاره یا مشاوره ان لاین باز می کنم!
سوشیانس
دارم میرم.
دلم تنگ می شه واسه همه چیز!(این دو جمله رو هم نوشتم که اگه خواستی مشاوره بدی موضوع داشته باشی!!!)
تارا
با صبوری خیلی مشکلا حل میشه اما حیف که این موهبت به بعضیا عطا نشده
در مورد آقا مهدی منظورم خاطرات من و ویلچرم بود که فهمیدم موقتا برگشته به وبلاگ قبلیش
حيوان
kholgho khooye dorosti dari
adama kheyli rahat mitoonan doostet dashte bashan
مهرناز
سلام.
عالی بود.
راستی تولد اشکان جون هم مبارک
ارام
به مو گفتی صبوری کن صبوری صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد…………..
فقط شوخی بود. صبوری در مقابل مشکلات بسیار خوب جواب میده. اما در مقابل ادمهایی که شما تعریفش رو کردی یک کم سخته…….آدم بهش برمیخورده.
خوب من خیلی وقتها مثل شما رفتار میکنم و نتیجه خوبی هم میده.
شادباشی/.
محمد
سلام دوست من…وبلاگ زیبایی داری …منتظرتم ..
فقط به خاطر تو
سلام
جناب “سوشیانس” عزیز که نوشتید:دارم میرم.
یک کمی هم خوش بین باش.
خداحافظ
یه مرد امیدوار
…سلام. من به نظر شما احتیاج دارم. میشه یه سر به وبلاگ من بزنین؟ ممنونم. اگر هم نیایین می رم تو وبلاگ نگار همین پیام رو مجددا می ذارم
ارنستو
تولد اشکان مبارک!
—
این پست…کی؟!!
ارنستو
آهان!
بگفتا رو صبوری کن در این درد، بگفت از جان صبوری چون توان کرد؟! تایتلش یاد این انداختم.
Mamaly
Cniooooooooooooo khobid ?
webw khobiye khoshhal misham 1 sari ham bezani webam kheyli khoob nist ama mishe 1 mino dakhelesh gozaroond
ya hagh Mamaly :nazar yadet nare yasaman khanom
شقایق
سلام خانمی.این نکته بینی شما قابل ستایشه و نوشته هات به دلنشین.
موفق باشی.
شیرین
آخ که چقدر اینجا آرامش داره یاسمن جان،جدی میگم من همیشه با کلی امید میام اینجا و هیچوقت دست خالی برنمی گردم.یاد ایمیل اولی که برات زدم افتادم نمیدونم خاطرت هست یا نه،در مورد قضاوت بود.ولی باید اعتراف کنم همون موقع هم احساس می کردم واقعا اینجا آدم می تونه یک قدم به خودش و به خدا نزدیکتر بشه.
زهرا ، مامان ياسين
سلام یاسمن جونم . ممنونم . منم خیلی دلم برات تنگ شده . یک مدتی نبودم . هر وقت داییت اومد خبرم کن. مرسی
یک ادم معمولی
مدت های طولانی وقتم را برای خواندن وبلاگ شما به عبارتی تلف کردم ولی خواستم نتیجه را به حضور شما اعلام کنم:
کاش من یک سگ داشتم که در دلش یک باغ بود
نه اشتباه شد کاش یک باغ داشتم که در دلش یک سگ بود.
کاش شوهرم دامپزشک بود که بیماری هاری سگ های باغ پدری را درمان میکرد.
نه کاش یک زن معلم داشتم که هر وقت دیکته لغاتی چون صداقت یادم میرفت به من هجایش را گوشزد میکرد.
کاش دوستانی داشتم که به من میگفتند دوربین سونی بهتر است یا ان یکی.
کاش رفیقی داشتم که
و کاش خدایی داشتم که کلاه از سر تمام ادمای خوب بر میداشت .
سانی
این پست رو که خونده بودم فکر کردم جدید آپ کردی چرا؟
یاسمن
به ادم معمولی! کاش یه ذره عقل داشتی که وقتی دیدی یه پست به دردت نمیخوره بقیه رو دیگه نمیخوندی!
محمد
سلام
وبلاگ قشنگی دارید
ولی چرا در وبلاگتون عکسی از همسر و دخترتون نیست ؟
اونا ناراحت نشدند
پیرمرد
درود.
شکر زده ای توی قهوه.مسلما وقت خوردن است!
بر تلخی ای که شیرین می شود درود.
روشن باشی.
آیین
نه!
واقعی نبود
من خودم اصلاخواب نمیبینم
یعنی خیلی کم میبینم
…
شادی
سلام جالب بود منم اپ کردم مامانی
آخرین ترانه ی باران
یاسی جان بادرودی گرم……
از یاد آوری شما سپاسگزارم خانم آموزگار
خوب هجده هم بدنمره ای نیست!
ولی نازنین پیشنهاد می کنم که یاد آوری دادر یادداشت یاهو بگذاری
بهترنیست؟ چون بعداز تصحیح تذکر بجای شما ناملموس است
تندرست وشادکام باشی خانم آموزگار تلاشگر و مهربان
rebirth
با سلام
صبر خوبست انهم در مقابل احمقهایی مثل این بابا که راجع به وبلاگ شما نظر داده خودش را “یک ادم معمولی”معرفی کرده.
و گفته :”کاش سگی داشتم”.
البته ایشان یک نگاهی به ایینه بیندازند و کمی دقت کنند انوقت ارزویشان!!! براورده میشود . انشاالله!!!!
فعلا وقت بخیر.
پسرک تنها
…
محمد (راه بهتری هست)
نه از عنوان این پستتون نه از جوابی که به (آدم معمولی) دادین !!!
مردم را از راهی غیر از زبان به خوبیها دعوت کنید…
پاینده باشید.
یک دانه شن
سلام
یک دانه شن کوچیک تقریبا هر روز به وبلاگ شما سر می کشه.
خوش به حالت که اینقدر صبوری. دلت بزرگه.
یاس
من کخ خیلی از اوقات نمیتونم صبور باشم..
شادی
ممنون از حضور سبزت.باز هم به روزم.
مرضیه
…حالا من هر چقدر بگم تو دل خیلی مهربونی داری که…
غنیمته یاسمن.غنیمت !
راستی من گفته بودم می خوام اسم دخترمو در آینده اگه مامان شدم بزارم یاسمن ؟
خیلی قشنگه! یاسمن…