عادت دارم اولین جلسه دونه دونه دخترکا رو صدا میکنم دم میزم و به طور خصوصی ازشون در مورد زندگیشون می پرسم تا بدونم با چه کلاسی قراره کار کنم. درس دادن به یه سری غریبه که فقط اسمشونو میدونی تا کسایی که تو همون جلسه اول روحشون رو از پشت نی نی چشماشون می بینی زمین تا آسمون فرق داره… اما همیشه این سوال و جوابها با خودش یه جور دلتنگی میاره…
میگم پدرت چند سالشونه؟ میگه پدرم فوت کردن میگم خوب پس تو با مامان زندگی میکنی؟ میگه نه از دوساله گی با عمه ام زندگی میکنم. آخه پدرم که مرد مامانم ازدواج کرد… عمه ام هم چون بچه دار نمیشد ما رو برد و بزرگ کرد.. میگم در آمد شوهر عمه ات چقدره؟ میگه ۱۷۰۰۰۰ تومن میگم خونه مال خودتونه؟ میگه نه… اجاره ایه…
چیزی در من میشکنه… آخه دیگه ۱۷۰۰۰۰ تومن واسه ۴ نفر چیه که نصفشم بره به اجاره خونه… هنوز تو شوک نفر اولم که دومی میاد… میگم شغل پدر میگه ویزیتور لباس مردونه. میگم میزان در آمدش؟ میگه خانوم پدرم بیکاره! میگم پس تو که گفتی ویزیتور لباس! میگه آخه قراره از این ماه بره پیش یکی از دوستاش ویزیتوری! میگم پس خونه مال خودتونه میگه نه اجاره ایه… نگاهمو از رو صورت قشنگش میدزدم و میزو نگاه میکنم انگار من مقصر بدبختی این دخترکام… چیزی عین سرب داغ و سنگین روی قلبم سنگینی میکنه… زنگ میخوره و من هنوز نشستم…. انگار سنگینی روی قلبم توان راه رفتنو ازم گرفته..
تا شب از فکرشون در نمیام …. فکر میکنم سهم این دخترهای ۱۶ _ ۱۷ ساله از زندگی چیه؟ علیرضا برادرم از خونه ای که برای طراحی فضای سبزش رفته تعریف میکنه. ویلایی ۱۲ خوابه در اقدسیه که تا به حال صاحبش سه میلیارد خرج ساختش کرده تازه به سفید کاری رسیده! اینهمه فاصله؟ و اونوقت ما میگیم چرا فساد و فحشا غوغا میکنه؟ گرچه این برای من که یه زن ۳۹ ساله ام دلیل منطقی نیست اما برای یه دختر ۱۷ ساله با هزاران آرزوی کوچک و بزرگ شاید منطقی باشه که همه چی حتی ایمانشو برای داشتن رفاه بفروشه.
راستی امروز تولد دخترم نگاره اگه تونستید یه سری به اینجا بزنید و با نظراتتون خوشحالش کنید….
مهدی از کاشمر
سلام
اره حق با شماست
نمی دونم چرا اینجوری شده ………
یکی باید از صبح تا شب بر واسه کار سگ دو بزنه ..تاز ه اخرشب پول نون شبشم نمیشه ………
ولی کسانی هستند که با موبایل میلیون میلیون خرید و فروش می کنند…
جالبه مسجد هم میان و نماز می خونند من یک شب به یکی شون گفتم ….
حاجی دو میلیون داری بدی به قرض ماهی سی هزار بهت پس میدم واسه امر خیر میخوام …..پاشد رفت ………
فکر کنم ماهم بریم دنبال کار خودمون بهتره …
زندگی سراسر بی عدالتیه …..منکه عدالتی ندیم …….
گاهی هم خدا ………؟ولش کن ….[]
مریم
سلام
خوبی شما ؟
واقعا تحسین برانگیزه
دست میذاری رو نقطه هایی که دل آدمو می سوزونه
رو نقاط ضعف خودمون و جامعمون
آخه آدم هی کاریم که از دستش برنیاد فقط میشینه غصه می خوره .
اینم که به درد هیچ کس نمی خوره !! کاش یه راه حلی پیدا میشد واسه این مشکلا
کاش …
خیلی عالی بود
موفق باشید . تولد دختر خوشگل و نازتونم مبارک باشه
شادی
سلام یاسمن این حرفا همیشه هست اما ما هستیم که عوض شدنی نیستیم
شادی
تولد دختر ناز مامان هم مبارک
مسافر (قهوه ی تلخ)
salam hamsaie
man hanoz to kafe in se miliard bara khone hastam!!!!!!!!!!!!!
va ghalbam chelonde shod baraie dokhtare avali nemidonam chi begam
movafagh bashi hamsaie
ahan rasti tavalode dokhtaretonam mobarak omidvaram ke hamishe movafagh bashe
khodahafez
محمد (راه بهتری هست)
با وجود این که از معلم جماعت خیلی دله خوشی ندارم ولی باید اعتراف کنم به شاگردهایی که معلمی مثل شما دارن حسودیم میشه.
چند دقیقه ای از فیلم (فقر و فحشا) که احتمالا دیده باشید رو مینویسم.
ببخشید طولانیه. دلم نیومد از توش بزنم.
—————————————————
(موقعیت: تاکسی از فرودگاه به سمت شهر راه میفته. مردی که داره فیلم مستند میسازه جلو نشسته و یک دختر شونزده هیوده ساله هم عقب…)
یکی میگه اوی منفی/
یکی میگه عین قصره/
مردی خونش رو فروخته/
مردی خونه اش رو فروخته/
تیتر روزنامه ی عصره…/
(هق هق)
چیه خانوم؟ چرا گریه میکنی؟ اگه اذیت میکنه خاموش کنم؟
نه آقا. هرکسی یه مشکلی داره. (هق هق)
آره خونش رو فروخته واسه بچش نون خریده…/
شما که خوشی. تازه از دوبی رسیدی.
چه خوشی آقا. از بدبختیمونه میریم دوبی. (هق هق)
نرخه خون پایینه اینقدر یا نون رو گرون خریده؟…/
چرا؟ الان همه میرن اونجا صفا میکنن.
چه صفایی؟ از ناچاریه داریم میریم. (هق هق)
عصر آهن. عصره گرگه…/
فضولیه. ببخشید. اگه کاری از دست من بر میاد خب بگین.
نه آقا. کاری از دست شما بر نمیاد. (هق هق)
بابایه بدبختم چهار ساله گوشه ی خونه افتاده و هیچ دارایی نداره. (هق هق)
منه بدبخت چهارتا خواهر دارم.
از بینمون که قرعه کشی کردن کی بره کاسبی تو تهران یا دوبی
منه بدبخت از همه کوچیکتر بودم قرعه به نام من در اومد. (هق هق)
برید دوبی برید دیسکو؟
(هق هق)
الان چرا هیچ کی استقبالت نیومده بود؟
به خاطر این که هیچ کس رو ندارم.
مامان بابایه بدبختم خواهرام همه خونه ان.
حالا چه قدر اوردی با خودت؟ مشکلت حل میشه با اینقدر؟
پنج شیش تومن بیشتر نیست. اصلا نمیدونم چی کارش بکنم. (هق هق)
دیوها زهره هلاهل خورده اند. /
عشق ورزان مهره باطل خورده اند. /
باز هم بحث عقیل و مرتضی است. /
آهن تفتیده ی مولی کجاست؟/
—————————————————
من که دارم سعی میکنم خدا رو فراموش کنم. ولی شما…
میتونید باز هم از مهربونی اون قدرتی که اسمش رو گذاشتید خدا حرف بزنید؟
یادتونه قرار بود یک میل براتون بزنم و چندتا سوال ازتون بپرسم؟ جواب این سوال هم باشه وقتی میل زدم.
پاینده باشید
هرمس
۱۵۹
همچین تجربه ای نداشتم ولی باید سخت باشه
حتما باید تبریک بگم . ولی واقعآ وارد شدن در این دنیای به این کثیفی با آدمهای کثیفترش تبریک داره؟؟؟
در هر صورت خوشحال می شم تبادل لینک داشته باشم.
عنوان پست جدید وبلاگ هرمس (( توبه های رمضانی ))
تا بزودی خداحافظ
یک ادم معمولی
همهچی اینجا هست هم دفاع از حقوق مستضعف و هم تبلیغ کار برادر.چه بامزه ای تو.
محسن
همیشه عالی سلام امیدوارم موفق باشی
من اپ کردم منتظرت هستم
سعیده
سلام خانم معلم عزیز…
خوبید؟
یاسمن جان همیشه این تفاوتها بوده…اما واقعا شغل معلمی شغل مقدسیه که توش بیشتر با ین شکافها مواجه میشیم… خدارو شکر که هنوز انسانهای مسئولی مثل شما وجود دارن که درد مردم رو ببینند و بی توجه از کنارشون رد نمیشن…
تولد نگار گلت هم تبریک میگم …امیدوارم سالهای سال سالم و شاد در کنارتون باشه و شاهد خوشبختیش باشید…
سعیده
راستی علیرضا هنوز ایرانه؟؟؟
ای بابا موندگار شد؟؟؟؟؟؟؟
بنفشه
اخی بلاخره تونستم بیام کامنت بگذارم.فقر و فحشا چیز تازه ای نیست.افطاری های انچنانی برای کسب در امد بیشتر………..
دروغ های بزرگ برای گول زدن همدیگر باز هم برای پول بیشتر……..
و به نفع خودمون دیگران را زیرپاگذاشتن.این رسم ما ایرونی هاست.تا فرهنگ اصلاح نشه …تا خودمون را درست نکنیم و نشینیم بد بختیامون رانگا کنیم همینه………..
همه این کامنت را بخوانند
خانم معلم مدعی فهم و شعور و دلسوز تو با صدا کردن اون دخترای بی نوای گرفتار و سوال های بی موردت جز اینکه مجبورشون کنی(غیر مستقیم)کم و کاست زندگی اشون را بگن چه کمکی میخوای به تک تکشون بکنی؟مگه داروغه محلی؟یا روانشناس؟نه هیچ کدوم فقط فضولی.همین وبس .نمیخواد به خودت فشار بیاری تا غصه اشون را بخوری.خجالت بکش که غرورشون را با این کارت جریحه دار میکنی.هیچ کسی تو اون مدرسه کوفتی نیست که به تو بگه این چه کاریه؟تو با این کار اعتماد به نفس اونها را هم میگیری.هر وقت بهت نگاه کنن فکر میکنن تو نگاه تو خیلی چیزا باید بشه.مثل ترحم و دلسوزی.البته اونی که اونا میبینن.کدوم روانشناسی به معلم ها گفته قبل از تعلیم و تربیت راز و رمز شاگردان را باید بدونی.قبل از اینکه خودت را علامه فرض کنی لطفا اولبه یک پزشک مراجعه کن..
فقط به خاطر تو
سلام
خسته نباشید
بی عدالتی همیشه بوده و هست.فکر کنم از اول تاریخ تا بحال هر کی خواسته با اون مبارزه کنه کم آورده نمیدونم چرا شاید به خاطر زیاده خواهی بیش از حد ما آدما .
اول باید خودمون رو اصلاح کنیم.
موفق باشید
علیرضا
یه معلم خوب می تونه حس خوشبختی و آرامش رو تو دل شاگرداش بکاره حتی بدون پول!! دستتون سلامت باشه…
علیرضا
راستی در مورد کامنت “همه این کامنت را بخوانند” باید بگم، شاید درصدی صحبت هاش قابل تامل باشه، اما چه بهتر که نویسنده کامنت، قبل از این اظهار نظرها کمی آداب سخن گفتن و بازخورد دادن رو هم بیاموزه!
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
برای دوست خوبم که انقدر قشنگ منو راهنمایی کردن! همون که نوشته این کامنتو بخونید…
دوست خوب و مهربونم از این که انقدر دل پاکی داری که برای اون بچه ها غصه میخوری ممنون. از این که برای منم دل سوزوندی و تشخیص دادی که نیاز به پزشک دارم بازم ممنون. از اونجایی که من هیچی در مورد تو دوست مهربون نمیدونم هیچ قضاوتی نمیتونم در مورد حرفات بکنم. اما یه چیزو بدون در طی این همه سالی که دارم درس میدم با همین سوالهای به قول تو بی موردم خیلی از مشکلاتو تونستم حل کنم. ضمن این که بچه ها تقریبا از جلسه چهارم پنجم درد و دلهاشون شروع میشه از مشکلات مالی گرفته تا عاشق شدنهاشون تا بیکاری پدر و اختلافات خانوادگی شون حتی داشتم دانش اموزی که از فساد اخلاقی مادرش در عذاب بود و من همیشه رازدار مشکلاتشونم گاهی برای حل مشکلاشون با مشاور بیرون از مدرسه مشورت میکنم و فقط در صورتی مشکلشون رو به مدیر میگم که خودشون بخوان… این که این سوالات من چقدر در حل مشکلات زندگیشون موثر بوده همین بس که تو این سالها جلوی فرار خیلی ها از خونه هاشون رو گرفتم پدر معتادشون رو به مراکز معتادین گمنام معرفی کردم مادر و پدرشون رو خواستم و مشکلات بینشون رو تا تونستم حل کردم و حتی برای حل مشکلات مالی شون هم تا اونجا ک تونستم تلاش کردم و اخر این که فقط شنونده و سنگ صبورشون بودم… و فکر میکنم عمل کردن از شعار دادن خیلی بهتره. از این که در عالم بی خبری سیر کنم و فکر کنم دارم به سری بچه مایه دار خوشبخت درس میدم..!!! دوست ندارم عین کبکه سرمو بکنم تو برف و بگم به من چه که دیگرون بدبختن من که چیزی کم ندارم! این کار من به هیچ وجه اعتماد به نفس اونها رو نمیگیره این کار باعث میشه تا ما دوستی مون عمیق تر بشه باعث میشه تا توقع درسی من از دانش اموزی که داره تو جهنمی به نام خونه درس میخونه کمتر شه… نگاه من هرگز نگاه ترحم امیز نیست من فقط سعی میکنم کمبودی رو که تو زندگی دارن با توجه بیشترم جبران کنم… یادت باشه برای تربیت کردن ادما باید اول بشناسیشون… راستش دیشب که کامنتتو خوندم خواستم جواب ندم تو این چند سال وبلاگ نویسی این تجربه رو به دست اوردم که خیلی از اوقات جواب حرفایی رو که قبول ندارم ندم! اما بعد نظرم عوض شد.
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
دوست خوبم از نگاه منتقدت ممنون. گرچه یه مقدار بی ادبانه بود اما میزارم به حساب عشقت به همنوعانت! راستش یه عالم دیگه هم برات نوشته بودم که به دلیل اشکال بلاگفا پرید! دوست مهربونم شما تموم سوالاتمو بزار پای هر چیزی که دوست داری ! اما یادت باشه من خواستم مشکلات طبقاتی رو نشون بدم نه ادعای فهم و شعور کنم. قرار نیست وزیر اموزش و پرورش اینجا رو بخونه و به من لوح تقدیر بده! من اینارو به خاطر دل خودم مینویسم و نظر شما دوست خوب و عاشق همنوع من هم برام محترم. از تموم توهین هایی که کردی ممنون. به خاطر بسپار کلام ما نشان هویت و شخصیت ماست! ضمن این که فراموش نکن تجربه بهترین معلم ماست و من دارم از معلم خوبی درس میگیرم…
حميد
در مورد افاضات اون عزیزی که تحت عنوان همه این کامنت را بخوانند بگذارید یک تجربه را بگویم:
سال ۱۳۶۲ آموزگار حق التدریس بودم، تو فرحزاد، دوره سوم ابتدایی، یک دانش آموزی در کلاسم بود که تمام نمره هایش بدون استثناء صفر بود! و معلم اصلی اش که ۲۸ سال تجربه داشت! برای اینکه دکتر بهش گفته بود نباید بخودش فشار بیاره، همان اول کلاس این بی نوا را بیرون می کرد که دم در کلاس بنشینه تا نکنه با دیدن اون یکوقت قلب نازنینش! ناراحت بشه.
حميد
وقتی اولین جلسه که رفتم کلاس، تا بسم الله را گفتم، دیدم داره میره بیرون! ازش پرسیدم کجا می ری؟ به جای اون که خیلی ساکت بود، دو سه تا از بچه ها جواب دادن که آقا اون چون بجه درس نخونیه گفتن بیرون بنشینه! جلوی او را گرفتم و آوردم کنارم، رو کردم به همه بچه ها و با تحکم گفتم: از امروز محمد را هیچکس حق نداره از کلاس بیرون کنه، جایش هم همین جلو میز اول است و هیچکس هم حق نداره به اون توهین کنه!
پدرش معتاد بود و مادرش کلفتی می کرد، اون سال اگرچه فقط از درس من نمره قبولی ۱۷ گرفت و از بیشتر درس ها هم تجدید شد، اما کاملا مشخص بود که شناخت من از وضعیت او و خانواده اش باعث شده بود تا بتوانم روی او تاثیر بگذارم. و گرنه می توانستم به توصیه نویسنده کامنت ( این کامنت را همه بخوانند) مثل همان معلم با تجربه ۲۸ ساله با بچه های برخورد کنم. مثل اینکه شما هم معتقدید آدم باید حرفه ای باشه؟ و کارش را انجام بده! حالا مخاطبینش هر طور هستند باشند، نه؟
حميد
در ضمن من ماهی ۵ تا ۱۰ هزار تومن می تونم کمک کنم، اگر شما یاسمن خانم احساس کردید این مقدار می تونه ماهی نیاز آموزشی یا … یکی از دانش آموزانتان را در ماه تامین کنه، بفرمایید بنده در خدمت هستم. ای میل بنده: hmdrezayi@yahoo.com
فرهاد
سلام مادر اشکان جان
امروز داشتم توی انترنت این ور اْن ور میرفتم که یکباره نمیدانم به کجا کلیک کردم که صفحه ویبلاگ شما باز شد.
نوشته هایتان را با احساس عمیق همدردی با مردم و جامعه مینویسید. نمیدانم حالا چه بنویسم چون من ایرانی نیستم و طرز گفتار، نوشتار و لحجه ام از عزیزان ایرانی متفاوت است. بناً هرچند دلم میخواهد بنویسم، اما جرئت نمیکنم چون میترسم شما هم مثل بقیه دوستان ایرانی ام ایراد بگیرید.
به هر حال فقط میخواستم با این نظرم بهروزی، پیروزی و موفقیت هرچه بیشتر در زندگی و کار روزانه تان برایتان آرزو کنم. به امید روزی که دگر انسان ها محتاج سرپناه، نان و وسایل محیتاج زندگی ساده روزانه نباشند.
خداوند زندگی شما، همسر عزیزتان و فرزندانتان را مملو از برکت و خوشی داشته باشد.
فرهاد
کانادا
فرهاد
سلام دوباره
تازه متوجه شدم که لهجه را با لحجه نوشته ام… ولله دوستان ایرانی ام حق دارند به من بخندند
فرهاد
عادل
سلام
واقعا این چیزا پیش میاد که آدم از دنیا زده میشه و به راههای بد کشیده میشه
موفق باشید
دوست
حامد
دوباره چشمانم خیره شده به ساعت، و باز تکرار لحظهها… زندگی شاید همین است.
سودا
حالم امروز از همه ی آدم ها بهم می خوره……………
چون منم مثل اونام…………یکی مثل اونها ………یه توبه شکن عوضی…..
از آدم هایی که به خاطر ۳۵ تا تک تومنی نا قابل سر پیرزنه داد می زنه بدم میاد…
از اینکه پیرزنه واسه حساب کردن پولش همش حلالیت می خواد شرمم میشه…
از اون آدم هایی که به خاطر ۳۵ میلیار تومن زندگی ها رو به گند می کشن حالم به هم می خوره!!!!!!!!!!!
سودا
ببخشید که برای بار اولی که اومدم وبلاگتون این طوری نوشتم………
وبلاگ خوبیه…….
بازم میام………….
شما هم اگه خواستین یه سر بزنین………
مهتاب
سلام
خوشبحال شاگرداتون
همیشه میگم
با اینکه دبیرای خوبی داشتم اما ……………
سعیده
قضاوت….
یاسمن جان گل گفتی…این جناب منتقد هم اگر مثل ما شمارو میشناخت اینهمه توهین رو روا نمیداشت
نشناخته یکی رو نقد میکنیم و اونوقت احساس بزرگی و برتری داریم…این جناب حتما فقط آخرین پستت رو خونده و مثل ما مهمون همیشکی وبلاگت نیست..نمیشناستت و نمیدونه این کارها رو با چه نیت و هدفی انجام میدی…نیتت خیره و اینو همه ماهایی که هر روز میایم اینجاخیلی خوب میدونیم…
.•* *•. .•*.رضا -منتظر عاشق.•* *•. .•*.
سلام همکار عزیز
خوبید
طاعات مقبول
تولد دختر گلتونم تبریک میگم
شهادت آقا و مولامون حضرت علی(ع) تسلیت عرض میکنم
تو دانش آموزاتون کسی نبود که باباش معلم باشه و براش متاسف بشین؟!!!
.
.
.
.
ولی خدای مهربون که ما رو دعوت کرده به ضیافت الله و صاحب تمام قدرت و مکنت عالمه مگه ممکنه که ما چیزی ازش بخوایم و به ما نه بگه !!!؟؟؟.
اصلا امکان پذیر نیست خداوند رحیم ما رو دعوت کنه و ما بیایم تو مهمونیش و ازش چیزی بخوایم و به ما نه بگه !!!!!
.
.
.
…….
التماس دعا دارم ازتون ، امیدوارم تو شبهای مبارک قدر این حقیر رو هم فراموش نکنین
موفق باشین و خدا نگهدارتون
رضا
**************************************************
**************** اللهم کن لولیک الفرج *************
**************************************************
رونیکا
چی بگم والا
×××
تولد نگار هم مبااااااااااااارک
باز هم مثل پارسال عکس بگیریدا
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به دوست خوبم حمید … دوست مهربان مطمئن باش که همون ماهی ۵۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ تومنت میتونه کمک خوبی باشه حتما باهات هماهنگ میکنم و یه دنیا ممنون. یادمون نره که ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود. ما تو مدرسه مون همه معلمها ماهی یه مقدار ناچیز روی هم میزاریم و بعد مدیرمون با وسواس خاصی که داره اونو بین اونایی که محتاجن تقسیم میکنه..و نمیدونی این کار چقدر لذت بخشه…
آرام
زندگی همونقدر دردناکه که شغل معلمی !!!!!!
اگه معلم نباشی غصه ی چند تا آدم رو کمتر می خوری . برا همینه که هر کسی نمی تونه معلم باشه …
ولی اینا مهم نیست مهم دل آدماست که باید دید چند قیمت داره ؟!!!
یا علی
راستی تولد نگارتون مبارک .
نگار عزیز ! تولدت مبارک
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
سودای عزیزم… ممنون که اومدی اما بزار بهت بگم تنفر با خودش دنیای انرژی های منفی رو به دنبال داره. عزیز دلم خدا میگه صد بار اگه توبه شکستی بازآ بنابراین به جای این که از خودت و از ادمای دیگه بدت بیاد تلاش کن تا کمک به رویش جوونه های عشق و محبت در دلت کنی و اونوقته که گرمای حضورش نگاه تو رو نسبت به همه چیز و همه کس عو ض میکنه
من ومترسک
اول اینکه اشک تو چشام جمع شده بعد هم یاد یه شعر از حسین پناهی افتادم – در کشوری که فقط مرگ را در آن به مساوات تقسیم می کردند با کتاب درغ تاریخش / گرسنگی شرط بقا بود در آیین قبیله اش ………..یه بار به ما سر زدی بعد هم رفتی و دیگه……….
دوست
یاسمن جان خوبه آدم بخواد به شاگرد هاش نزدیک بشه اما ببخشید یه خورده کاری که شما میکنید مخصوصا و مخصوصا پرسیدن میزان حقوق دریافتب پدر شاگردتون کاملا خلاف ادب و ببخشید به نظر من فضولی بیجاست .فکر نمیکنی شاگردت هم غروری داره که با این کار تو اونو میشکونی و خورد میکنی؟
مجتبی
سلام تبادل لینک می کنید؟
یک آشنا
هزاران هزار بار با این نفر نویسنده همه این کامنت رو بخونند موافقم.
کار شما با هر توجیهی فضولی بیجاست خانم عزیز.
یعنی بعد از این همه تجربه حتما باید بری تو زخم زندگی مردم انگشت کنی بلکه به اصطلاح بهشون نزدیک بشی؟
شرم آوره
خجالت آوره
تهوع آوره
.
.
.
اگر من جای اون شاگرد بودم بهت میگفتم حقوق پدرم به تو چه مربوطه؟
یاسمن عزیز که میدونم از خانواده مرفهی هستی
میفهمی چه خنجری تو دل اون ها میکنی که می پرسی پدرت چقدر حقوق میگیره؟
من بودم بهت میگفتم:
یاسمن جان میدونم پدرت پول داره ولی پدر من نداره … پدر تو باغ گل داره و پدر من عمله است … تو پدر و مادرت دو تا فرشته مهربونند و پدر و مادر من دو تا آدم بدبخت مثل خود من …تو برادرت داره میره خارج و برادر من تو پنچر گیری سر کوچمون کار میکنه ….ولی خواهش میکنم با سوالهای نا بجات حداقل غرور منو نشکن.
بزار با لمس حس ترحم تو سر کلاس نیام …
یک دوست
با سلام
به: “یک آشنا” اگه شما طعم فقر ونداری رو مثل من چشیده بودی شاید
این حرفها را نمی زدی.
نگو ” پدر و مادر من دو تا آدم بدبخت مثل خود من ” اگه فقر و نداری بدبختیه پس میلیاردرها خوشبختترینها هستند.
اگه یکی بیاد یک کار خوبی کنه این طوری جوابشو میدیم .درسته؟
یک آشنا
در جواب شما دوست عزیز:
من هم فقر و نداری رو چشیدم .واسه همین هم اون جواب رو نوشتم. چون اجازه نمیدم اگه فقیر هستم دیگران با ترحم به من نگاه کنند .از نگاه ترحم آمیز به اصطلاح نیکو کاران بیزارم .از کسایی که میان میپرسند شبا شام چی میخورید متنفرم .مخصوصا از کسایی که اینقدر وقیحانه به خودشون اجازه میدند به اسم کمک به امثال من میزان درامد پدرم رو میپرسند.
آیا راه مناسبی به جز به گند کشیدن هویت هزاران هزار مثل من برای کمک به اونها پیدا نمیکنید؟
حتما باید بدونید درامد ما چقدره ؟
حتما میخواهید به زور از زیر زبون من بیرون بکشید که من روزه ام رو با نون و پیاز باز میکنم؟
میشه خواهش کنم مارو در فقر خودمون تنها بزارید و حس نفرت انگیز ترحمتون رو نثار ما نکنید؟
میشه خواهش کنم اگه راه مناسبی برای کمک به من پیدا نمیکنید لطف کنید و کمک نکنید؟
الهام
سلام یاسی.
راستش یاسی جان با وجود اینکه میدونم تو حتما قصدت کمک به اونهاست ونه تحقیر کردنشون و … ولی راستش فکر نمیکنم پرسیدن میزان حقوق پدر اونها کار خیلی جالبی باشه. شاید بهتر بود یه جور دیگه ای بهشون نزدیک میشدی.
چون میدونی من خودم اگر جای اونها بودم شاید از تو به عنوان معلمم که هنوز هم آشنایی چندانی باهاش ندارم خیلی خجالت میکشیدم ! بچه ها معنی فقر رو خیلی خوب میفهمند. ببخشید شاید ناراحتت کردم ولی …
فریاد
با اینکه به موضوعی تکراری اشاره کردی ولی روز منو خراب کرد.
فریاد
منو یاد یه شعری از ابی میندازه که میگه اگه من جای خدا بودم
محمد (راه بهتری هست)
یاسمن خانوم این که شما نییتتون خیره کاملا مشخصه و من که نمیتونم اسم فضولی روش بذارم.
و مطمئنن دونستن شرایط زندگی شاگرداتون میتونه روی توقعتون از درس خوندن اونها تاثیر بذاره و به شما این فرصت رو بده که اگه میتونید کمکشون کنید…
ولی این درست نیست یک چنین سوالهایی از شاگرداتون بپرسید.
نگاه همراه با ترحم چیزی نیست که بتونید پنهون کنید.
یک کم بیشتر فکر کنید. مطمئنن _راه بهتری هست_ .
فکر نمیکنید پرسیدن مستقیم این سوالها ساده ترین راهیه که میشه انتخاب کرد ؟
این شبها تو دعاهاتون من رو فراوش نکنید
اشک مهتاب
کاش می دانستی چیست
آن چیزی که نمی گذارد بگویم و امانم را بریده است
و توانم را گرفته.
چشمانم را حتی برای باریدن هم نمی گذارد. و لرزیدن دستانم را به همراه دارد ..
و آرزوهای طلایی با تو بودن را به سرزمین های دور برده است.
کاش می توانستم دوباره آرزو کنم و دوباره می دیدم پرواز پرستوها را به سرزمین های دور..
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
بحث جالب شد… دوست خوبم من اگه به قول شما از خانواده مرفهی هستم حداقل اینه که سعی میکنم در رفاهی که دارم کمی هم دیگرونو شریک کنم حالا به قول بی ادبانه شما با انگشت کردن در زخم دیگران! فکر میکنی باید با علم غیب فهمید که یکی داره یا نداره؟پس اگه قراره بهم توهین کنی یا با رفتارم استفراغ کنی اینم اضافه کن که من حتی متراژ خونه شونم میپرسم… بچه ها به محض این که وارد دبیرستان میشن از سال بالاتری ها تموم اطلاعات رو در مورد معلمها میگیرن فکر میکنی چه عاملی باعث میشه که برای این که من معلمشون بشم خودشونو به آب و آتیش میزنن؟ اینجا قرار نیست کسی معلم نمونه انتخاب کنه اما من به کاری که میکنم شک ندارم… باور کن من طوری سوال نمیکنم که احساسات کسی خدشه دار شه… من با صحبتهام و حرفام اونا رو تا جایی که میتونم اروم میکنم… بچه ها سر کلاس من ازادن میتونن هر انتقادی که دوست دارن بنویسن و بهم بدن بدون ذکر اسم و تا به حال هیچ کس به این کارم انتقاد نکرده….
بسم( بابک)
سلام
ای کاش می توانستم
ای کاش
حنجره ام پاره نبود
ای کاش….
فریاد مزن که را می گویی
هنوز خونی که از قلمش می چکد
نام برادر مرا حک نکرده است که او باید
طناب دار را در اغوش گیرد
ای کاش می دانستی
درد در رگهایم برای تورم سنگین افیون این خماران کافیست
من نشئه مهر بودم
رگهایم را خنجر او زد
خونش را
جوهر حکم اعدام برادرم کردند….
علی ش (ادبیات و موسیقی )
سلام
خوندمش
جالب بود ولی اینکه انقدر مستقیم از زندگی کسی سوال بشه واسه طرف سخته واسه من که سخته
اپم
منتظرم
نفیسه
سلام یاسمن جون خوب هستید؟ نگار خانوم و اشکان کوچولو خوبن
خانوم رومضانیییییییییییییییییییی؟؟؟ این حالت سوالی داشت
میتونم افتخار اینو داشته باشم که شاگرد سال ۸۲ هنرستان سروش نفیسه هاشمی سال سوم معماری شما رو لینک کنه؟؟
از روی ماهه اشکان خوشکله ببوسین
بای