سکته اول:
صبح چهار شنبه تو کوچه سی دی فروشی
فروشنده در حالی که نفس زنان در حال دویدنه…. : خانوم صبر کنید شما یه تراول صد هزار تومنی نه! پونصد هزار تومنی به جای هزاری دادی!…
من در حالی که دارم از خوشی سکته میکنم که گیر یه آدم با وجدان افتادم…
میگم: صدیه ممنون … یه دنیا تشکر… واقعا ممنونم…
فروشنده سی دی : والله حوصله ندارم به خاطر ۹۹ هزارتومن بچه ام بخوره زمین پاش بشکنه…..
سکته دوم:
همون روز تو داروخانه…
در حالی که میام پول رو از سوراخ شیشه ای گیشه بدم به صندوق دار آرنجم خیلی آروم از روی مانتو میخوره به دست یه آقا اونم از روی پیرهنش!
آقا: چه خبرته خانوم! حالا اگه ما خورده بودیم به شما الان غوغا کرده بودی!
من با تعجب: نه! من هرگز این کارو نمیکردم…
آقا که نیاز داره به یه سلمونی تا موهای بسیار بلند و ریش های بلندترش کوتاه بشه با داد: چرا چرا خوردی به دست من!
من در حالی که فکر میکنم دیوونه حتما که نباید شاخ و دم داشته باشه! و در حال سکته از عصبانیت! میگم : ببخشید طلاهای دستتون ریخت! و اون هنوز داره داد میزنه که میام بیرون!!
سکته سوم:
همون روز تو سوپری که تموم سال تحصیلی ازش خرید کردم…
در حالی که میام یه شیرکاکائو از تو یخچال بردارم شیرکاکائو میخوره به یه شیر عسل اونم عین کارتون تام و جری میفته روی دو تا چیز دیگه اونا هم میفتن رو کرم کارامل ها اونام میفتن رو زمین!
فروشنده مسن که انگار امروز مخش تکون خورده: یواش بابا! اگه شوهر کرده بودی الان شوهرت حتما یه چیز بهت میگفت! من با تعجب: شوهر کرده بودم؟ دخترم ۱۴ سالشه!
فروشنده با غمزه: ماشالله انقدر خوش اخلاقی عین ۱۴ ساله هایی!!! من در حال سکته!
فروشنده با همون غمزه قبلی: والله بعضی از آدما انقدر بداخلاقن هی میگن چرا شوهرمون بی ریخته! چرا کج و کوله است!
من در حالی که دیگه کلا مخم هنگ کرده! : نه اتفاقا شوهرم من هم خوشگله هم خوش قیافه!
ترجیح میدم اون روز دیگه تا شب جایی نرم!!!!!
پینوشت: دخترم نگار هم وبلاگشو به روز کرد. معدلشم بیست شده دوست داشتید سری بهش بزنید و با راهنمایی هاتون خوشحالش کنید. ممنون.
رقیم -دعا گوی وجود نازنین شما دوست خدا
خدا بهتون سلام می رسونه
م.گ
اون بالا باید می نوشتی ۴۹۹ هزار تومن
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
آخه بعدا فهمید که صدیه…و همین حرفو زد…
فاطمه
واااااااااااای چه روز پرسکته ای!!!!منم آپم…تابعدیاعلی
رالف
۱- شوهر ذلیل
۲- سکته ای
۳- هیجانی
۴- اشکان حالش بهتر شد ؟
۵- دختر ذلیل … .
مژده
به به چه دخمل زرنگی… مبارکش باشه… افرین به شما که دخمل به این زرنگی تحویل جامعه دادی… مردم این روزها خیلی زود عصبانی میشن…. فشار روشون زیاده…
کاوه
سلام مامان اشکان .
ازین که چند لیتر بنزین وقتتون رو صرف دیدار از کلبه ی روزمرگی من کردید ممنونم .
در مورد سکته اول فقط میتونم بگم طرف احتمالن جو گیر شده بوده و یا مقدار خرید شما در طی سال از ایشون اونقدر زیاد ه که طرف سر حساب شده دیده اگه پولتون و نده و شما دیگه ازش خرید نکنید متضررمیشه . و اینه که قید تراول و زده .
ولی عمرن منم بودم پس میدادم . خداییش اینکارا زیر یه تومن به ابروریزی و ریسکش نمی ارزه . !!!
در مورد سکته ی دوم میتونم بگم: اونی که به ما ن ر ی د ه بود – کلاغ …..ن دریده بود .
و در مورد سکته ی سوم : کی شود دریا به پوز سگ نجس .
بخاطر داشتن همچین دخمل خانوم زرنگ و پر تلاشی هم به شما و هم به پدر محترمشون و صد البته به خودشون تبریک میگم .
ایام بکام
کاوه
راستی ادرس بلاگ منو تو لینکاتون تغییر بدید . میدونی که ادرس من تغییر کرد .
ادرس بلاگ روزمرگی با ادرس جدید هست : http://www.ruzmarregi.persianblog.com
تنکس.
ویولت
یا خدا چه روزی منم مشغول خوندن سکته رو زدم
مهدی(من و تو و خدا)
سکته چیه آدم رو میترسونید … حادثه
درباره اولی : یعنی اگه از بدبختی های بعدش نمی ترسید بر میداشت ؟ یا اگه اصلا دردسری نداشت ؟ … از وجدانش نبود از ترسش بود …
درباره دومی : این خشکه مقدس های احق بی فکر دیوانه ریش دراز و زبون دراز … و واقعا روانی … رو هرجا می بینم دلم میخواد … … صبح تا شب می گردن دنبال یه چیز که بهش گیر بدن که بعدا تشریف ببرن بهشت … بدون شک تک تکشون مشکل روحی دارن .
و سومی : اگه من بودم همونجا شیر کاکائو رو میزاشتم زمین میومدم بیرون … با این سنش خجالت نمیکشه … داره میمیره بعد …
گرگ بیابون
سلام
بابا مواظب باش سکته های چهارم و بالاتر رو نزنی (البته ما دکتر ها بدمون نمیاد مشتریامون بیشتر بشن)
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
باور کن شوکه بودم اگه مشتریش نبودم اگه نمیدونست که معلم همون مدرسه بغل مغازه شم و اگه نیم ساعت قبلش گیر اون دویونه تو داروخانه نیفتاده بودم شاید درست ترین کار همین بود که همون اول کار شیرکاکائو رو بکوبم تو مخش و بیام. شیر کاکائو تو دست من و دو هزارتومنی من هم تو دست اون بود و داشت بلبلی میکرد و من حتی وقتی داشتم این اتفاقو غروب برای رامین تعریف میکردم بازم باورم نمیشد که همون فروشنده همیشگی اینجوری کرده!
گل سرخ
کاهوسکنجبین
الان خوبین ؟
خوب شکر خدا
الهه باران
سلام
ممنونم سر زدید
اتفاقات با مزه ای بود…و همشون یه جورایی جای فکر کردن داشت…با وجدان!…روانی!!!…فروشنده مهربان و دقیق!
وبلاگ جالبی دارید
بازم به من سر بزنید
همیشه شاد باشید
مهدی(من و تو و خدا)
شیر کاکائو فایده نداشت باید یه قوطی فلزی شیرخشک میزدین تو مغزش موجود خرفت رو …
راستی امروز ۷/۷/۷ … امیدوارم برعکس اون براتون خوش یمن باشه …
برکه کبود
حتمن صبح اول صبحی یه سق سیاهی، چشم شوری چیزی باهات برخورد داشته وگرنه نه یه بار، نه دو بار، سه بار آدم بخواد سکته کنه که دیگه حسابش با کرامت الکاتبینه… یه صدقه ای چیزی واسه خودت میدادی …
لاله
اوه با این همه سکته خوبه سکته نکردی!؟…/ خانومی شما لطف دارید !…اون ذرت ها در پوش نمی خوان..عکس ها رو می تونید سیو کنید….( شرمنده که مجبور شدم کلیک راست رو قفل کنم!!) وقتی موس رو روی عکس نگه داری علامت سیو یا پیرینت و و. نشون می ده ..موفق باشی…دختر گلت رو ببوس
سانی
با چه آدمایی برخورد داشتی
نگار
سلام یاس
چطوری؟ خوب هستی؟
بیا از اون ورا گذری…
آشپز مدرن
خوب خدا رو شکر که نصفه طالبی ات به یه دردی خورد. راستی نه من نه شوهرم کدو نمی خوریم ولی دستور جدید اینه که کدوها رو با پوست از طول نصف کن و شکمش رو با قاشق خالی کم و سرخش کن. توش رو با هز موادی دوست داری پر کن (مثلا یه چیز تو مایه های مایه ی ماکارونی با گوشت چرخ کرده و رب و پیاز خوشمزه می شه) روش اگه دوست داشتی کمی پنیر پیتزا رنده کن. بذار تو ماهیتابه. کمی رب رو توی نصف پیمانه آب جوش حل کن و نمک و فلفل بریز …. بریز روی غذا. زیرش رو خیلی کم کن نیم ساعت بپزه. اگه لازم بود باز آب اضافه کن.
حالا اینهمه من تایپ کردم درست کنی ها
راستی این سکته ها برای خانمی که تو ایران زندگی می کنه طبیعی یه. خود من تا روزی چند بار سکته نزنم زندگیم نمی گذرهباور کن
محمد (قایق)
خب من هم امروز زیاد خوش شانس نبودم !
تو سرویس دانشگاه جامون نشد. پریدم سوئیچ رو از بابا گرفتم ۴ تا از بچه ها رو ریختم بالا و رفتیم. تا اومدیم وارد اوتوبان بشیم افسره ایست داد. من هم با یک صدای قییییییییس ترمز کردم. گواهینامه هم که همرام نبود. ماشین رفت تو پارکینگ و تا اومدیم پارتی جور کنیم زیر آفتاب داغ تیر ماه ته دیگ شده بودیم…
روز گندی بود
سکته ی اول:
یکی از هم کلاسیهام با ذوق اومده میگه: امروز یک کاره جالب کردم. رفتم بنزین بزنم دیدم کارت یکی جا مونده. من هم نامردی نکردم ۵۰ تا باهاش زدم…
میگم: حداقل با هرچی شوخی میکنی با بنزین ماشین شوخی نکن یک دفعه میبینی با همون بنزین خودت رو به کشتن میدی !
مال حروم برکت نمیکنه همش بدبختی و دردسره…
سکته ی دوم:
یک دفعه تو تاکسی جلو نشسته بودم یک نفر هم جا بود. یک زنه اومد راننده بهش گفت بشینه جلو تا بریم. زنه شاکی شد که: جلو نمیشینم ! راننده هم میخواست جاهارو عوض کنه که کنار من نیوفته که خانومه گفت: مشکل این آقا پسر نیست نباید جلو دو نفر بشینن. ایشون مثل پسره خودم میمونه ! خلاصه نشست کناره من… از این طرز تفکر زنها متنفرم. فکر میکنه اونه که باید افتخار بده که کناره من بشینه یا نه و من هم لابد از این که یک ضعیفه کنارم نشسته باید خوشحال باشم….
این بنده ی خدا هم لابد از این طرز تفکر زنها شاکی بوده و حالا که موقعیتی پیش اومده میخواسته تلافی کنه…
به عقیده ی بنده بد نبود اگر همونجا با آرنج میزدین تو صورتش !
سکته ی سوم:
اصلا نفهمیدم چی شد !
ریختن اون جنسها چه ربطی داره به شوهر کردن ؟ شوهر کردن چه ربطی داره به بد اخلاقی ؟ بد اخلاقی چه ربطی داره به کچل بودن شوهره ؟
سجاد
سلام اینکه خانم معلم خیلی ساده است:
اولا اینکه یه نفر پیدا شده و حالا به وجدانش رجوع کرده و یا از ترس دنیاش این دزدی رو نکرده نشون میده که هنوز خیلی از اون آدمهایی که ما فکر میکنیم تا پول پیدا میکنند گم میشن هستن و از بین نرفتن!
مورد دوم هم وقتی میگین یه آقایی با موی بلند و ریش بلند این از دوحالت خارج نیست یا از این درویش مسلکهای علی اللهی بوده که کم مونده خودشونو خدا بدونن یا هم یه آدم دیوانه ی روانی بوده بذارین به حساب اینکه تو جمعیت ۱۲ میلیونی شهر دوونه هم پیدا میشه(تعجبی هم نداره هر روز خیلی هاشون به پستمون میخورن).
اون سوپری هم حتما از اینکه تابستون شده شاکی بوده و نگران از اینکه یه مشتری ثابتشو از دست داده این جور آدمها حتما باید از هر آدمی یه سودی ببرند اگر هم اون ممر منفعت قطع بشه سلام علیک هم فراموش میشه! شما هم مجبور نیستید که دیگه ازش خرید کنید .
راستی من در مورد هر اسمی که میشنوم یا میبینم دوست دارم ریشه یابی کنم و معنای اون اسم رو بدست بیارم خوب بهر حال به فکر آینده ی خودمم دیگه ما هم قراره واسه فرزندمون اسم انتخاب کنیم دیگه! در مورد اشکان بین رفقایی هم که داشتم با این اسم هیچ کدوم اطلاعات زیادی نداشتند فقط به فرهنگهای لغت که مراجعه کردم به اشکانیان برخوردم و رشته از اینجا قطع میشد!!!
میخواستم اگر میدانید منو راهنمایی کنید البته اگر قابل میدونید.
سجاد
به نگار خانمی هم تبریک میگییییییییییییییییییییییییییییییییم …….
مسعود
سلام یاسمن خانوم بیشتر مواظب خودتون باشین چون من چشم امیدم به شماست
راستی رزومه رو به پست الکترونیکی تون فرستادم
persian.veterinarian@Gmail.com
نقابدار
“ترجیح میدم اون روز دیگه تا شب جایی نرم!!!!!”
ترجیح خوبی بود!!!
محسن
سلام یاسمن جان
خدای من چقدر ایده داری….
موفق باشی
رقیم -دعا گوی وجود نازنین شما دوست خدا
ممنونم آمدی.همواره در پناه ایزد پاک . شما و خانواده تان
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به مسعود: دوست خوب رزومه شما رسید من که جواب ایمیلتو دادم. به رامین گفتم قرار شد که هر وقت خواستن به من بگن. فعلا که میبینی شرایط چقدر ….شده! به جای … هر چی دوست داشتی بزار!
آرش
اینا تجربه است … فکرتونو مشغول اینا نکنین …
راستی لینک گذاری انجام گردید ببین از عنوانش خوشت میاد یا نه …
نازمنگولا
مردم قاطی کردنا
هما
سلام. من تازه اومدم اینجا و یه چیزایی رو نفهمیدم! فکر کنم باید یه مدتی بخونم تا لحن شما دستم بیاد!
شیرین
سلااااااااااااااااااام
همیشه می گن :تا ۳ نشه بازی نشه!!!!
قایق
مهربونی-صداقت.بلاگفا. کام
مهربونی
صداقت
لحن صاف و قلم گیرایی می بینم
لذت از خوندن چیزی بود که مزمزه کردم
امیدوارم نزدیکتر بشی
چند قدم نزدیکتر به خدا
مهران
سلام. مطلب بسیار زیبایی بود! موفق باشی
من و یادتون هست؟
سعیده
سلام
وای من کاملا حال شما رو تو درک میکنم…واسه خودم هم بارها پیش اومده که بابرخوردهایی کاملا غیر منتظره از طرف دوستام یا غریبه ها یی که اولین باره تو زندگیم میبینمشون مواجه بشم…
همیشه هم نهایتا به این نتیجه میرسم که دیوانه زیاد شده!!!
و اما معدل ۲۰ نگار جون رو بهتون تبریک میگم… غیر از این هم از دختر قابلی مثل نگار انتظار نمیره…
مهاجر
سلام یاسمن جون
خوبین؟ مطالبتون یه جورایی مشکلات جامعه که شاید یه سری از آدما لمسش نکرده باشن بیان می کنه که بسیار متنوع و جالبه…
از همه زیباتر اسم زیبای وبلاگتونه. راستش من توی وبم در مورد زندگی در حال نوشتن یک مطلب دنباله دار هستم خواستم بگم اگه مایلین دیدگاهتون رو بنویسین و تا انتهاش همراهی کنین
دو تا غنجه زندگیتون رو ببوسین.
در پناه او
نا معلوم
salam
malome dokhtare az khod razi hasti
chon ba in sekte hat malome ke kheili ahle polo , kelasi gozashtani va dost dari har kari ke bekoni hich kas behet chizi nage
vaghean barat moteasefam va on mardi ke migi dastesh behet khorde harfe dorosti zade shoma zana age ma marda tanemon be shoma eshare beshe dado faryad mikonid vali khodeton age be ma taneton bekhore dado faryad mikonid
ghabol kon ke adami hasti por fiso efade va pol dost ke hala be jai residi va mikhai kelase polato bezari
bye
کاوه - روزمرگی
سلام
با یه مطلب جدید و کوتاه به روزم.
ایام بکام
مهاجر
یاسمن جونم مطلب دنباله دار من هنوز تموم نشده . انشا الله در پست بعدم سعی می کنم مقداری از مطالب کتاب رویای راستین رو بذارم تا بیشتر باهاش آشنا بشی…
راستی خوشحالم کردی سر زدی امیدوارم تا آخرش همراهم باشی.
آسمونی باشی…
سوگند
زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد . این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد
شکوفه
سلام …
از این طور اتفاقها زیاد میوفته مهم اینکه چطور با اینجور مردم رفتار کنی …
در پناه حق باشی عزیزم ….
الهام
سلام یاسی. خوبی؟ مراقب خودت باش خانومی
sara
سلام
وبلاگ زیبا وجلبی دارید
ممنون که به من هم سرزدی
بازم بیا خوشحال میشم
یه دل خاکی با کلی پاکی
چرا دیگه پیشم نمیای؟؟!!
پروا
سلام عزیزم من هم شمارو لینک کردم مرسی از این که لطف کردید و من رو لینک کردید
"بهانه هایی برای بودن"(نسرین)
سلام عزیز
من برعکس کلی خندیدم معلومه اونروز خیلی تو خودت بودی و…
خدارو شکر به خیر گذشته
به روزم
محسن
شما که خبری ازت نیست …
ما دلمون تنگ میشه میایم سر میزنیم …
همیشه سورپرایز بوده برام …
الانم کلی لذت بردم از خوندن نوشته هات …
مرسی ….
اما در مورد پستت …
حواس پرت شدی و بی دقت …..
سعی کن به خودت مسلط باشی تا سکته نکنی …
البته یه لطفی کن …
هر وقت تونستی این کارو کنی به منم بگو تا همون کاری که تو کردیو منم بکنم …
چون خودمم درگیر همین داستانم
یه دل خاکی با کلی پاکی
قرار وبلاگی…
زمان: یکشنبه ۲۴/۰۴/۱۳۸۶
مکان: رستوران بوف جام جم (روبروی پارک ملّت)
ساعت: ۶ بعدازظهر
شادي
سلام
یاسمن از لطفت ممنون میدونی زندگی من دقیقا مسیره یک مدار بسته را طی کردن بود و هست ….
فرار کردم دوباره بر گشتم سر نقطه اول!
فایده ای نداره یاسمن…
ادامه میدم بخاطر جو جه ام
متشکرم دوست خوب