چشمامو میبندم و سعی میکنم با تموم وجودم داغی و زبری ماسه ها رو زیر  پام حس کنم… هر بار که روی شنهای زیر و داغ ساحل قدم میزنم همین حس خوب نصیبم میشه… حس آرامشی که هیچ نیرویی نمیتونه از بین ببرتش… با خودم فکر میکنم چقدر به این آرامش نیاز داشتم… اتفاقات هفته گذشته باعث شده که دلو بزنم به دریا و بیام کنار ساحل تا آرامش از دست رفته مو به دست بیارم… نسیم خنکی که از سمت دریا میاد روحمو پرواز میده… قدم میزنم و احساس میکنم با هر قدم تموم دل نگرانی هایی که داشتم مکیده میشه تو زمین… انگار طبیعت متخصص طب سوزنیه و  این ماسه های زبر و داغ وسیله کارش…. قدم میزنم و از کائنات میخوام تا روحمو لبریز آرامش کنه… احساس میکنم روحم از عشق پر شده… کم کم به ماسه های خیس نزدیک آب میرسم. سردی و نمناکی شون حس خوبمو دو چندان میکنه. به این فکر میکنم که آب هادی جریانه و میتونه همه خستگی ها و تنش هامو  هدایت کنه به زمین. آرامشی وصف ناپذیر روحمو در بر میگیره. کم کم آب به قوزک پام میرسه و وجودم لبریز آرامشی میشه که بهش نیاز داشتم… در دل از کائنات به خاطر آرامشی که به روحم داده تشکر میکنم و در حالی که غرق آرامشم برای همه کسانی که نیازمند روحی آروم هستند طلب آرامش میکنم….

پی نوشت: این فقط یه مدیتیشن بود وگرنه من همچنان در تهران خودمون هستم و در خدمت شما!

* ممنون از جناب آقای ثمره هاشمی مشاور ارشد رییس جمهور بابت همدلی صادقانه شون و تقبل مخارج عمل جراحی پدر یه خانواده نیازمند  که در تصادف، استخوان پاش خورد شده بود… ( یه نفر تو اتوبان چمران زده بود به بنده خدا و در رفته بود! قابل توجه اونایی که میزنن و در میرن !!! شاید اونی که میزنید و بهش و بی هیچ وجدان دردی جیم میزنید!!!!  نون آور یه خانواده ۷ نفره باشه که آه هم در بساط ندارن. بنده خدا سرطان داشت و در حال شیمی درمانی بود این درد هم بهش اضافه شد خدا به بچه های کوچکش رحم کنه….) (این به این مفهوم نیست که طرف اگه مایه دار بود فرار کردنتون اشکال نداره!!!!)

* بلاخره اون فرشته ای که از اکباتان پول ریخته بود به حسابم پیدا شد.. مامان ساحل جون ….ممنونم.

* متشکر از نیوشای عزیزم برای جمع آوری پول برای تهیه چراغ گاز واسه یه خانواده نیازمند.

*نمیشه که من تو هر پست بی تشکر از زهرا برم! ممنون زهرا جون به خاطر جارو برقی و تخت و دراور  و میز تحریر (آماده شد خبرم کن) ….

*ممنون از مرجان قشنگم که قرار شد از راه دور دو تا از بچه های نیازمند رو  تو ایران سرپرستی مالی کنه… (عزیزم دلار هم به دستم رسید ممنون.)

و در آخر ممنون از آقای (یه بنده خدا) که شماره تلفن یه انجمن خیریه رو برام گذاشته بود قراره  آقای بیگی (یکی از مسئولین خیریه در ایران خودرو) چند تا از خانواده هامونو تحت پوشش بگیرن…