میگم: آخه زود نبود دختر ۱۵ ساله رو شوهر بدی؟ میگه: ۱۵ سال که نه! 17 سالشه. میگم: چرا دیگه همش سه چهار ماه از نگار من بزرگتره … نگاهی میندازه به دور دست و میگه: دیگه باید میرفت. شیطون شده بود. ماشالله این ایران سل هم که از حشیش و تریاک بدتره دست هر کی میبینی یه ایرانسل ۵ تومنی!!!! درس هم که نمی خوند امسال چند تا درس رو افتاد… پدر هم که بالای سرش نبود…این مردک هم یه نا پدریه دلش که براش نسوخته… شوهرش نمیدادم فردا هزار حرف پشت سرش بود… تازه بعد این همه سال سر و کله پدرش هم پیدا شده میگه بچه مو میخوام!!! گفتم برو از همون راهی که من بچه رو ازت گرفتم بگیر اگه قانون داد مال تو!!!! اما می ترسم بلایی سرش بیاره… معتاده دیگه…
ادامه میده: وقتی فهمیدم از هم خوششون میاد، خودم با پسره قرار گذاشتم تو پارک. دیدم پسر بدی نیست. گفتم بزار از اول باهات شرط کنم . بیبین این دختر پدرش معتاد بوده. از سه سالگی حضانتش دست منه. اون مردی که تو خونه میبینی ناپدریشه. منم زن دومم و صیغه ای… برای این که شب نون داشته باشم بخورم باید روز برم کارگری. فردا نشینی اینا رو بکوبی تو سر دخترم. فردا نگی مادرت نباید کارگری کنه. برو فکراتو بکن اگه خواستی با خانوده ات بیا…
بعد برق شادی توی چشماش میدرخشه و میگه: اونم قبول کرد. خدا رو شکر خانواده خوبی هستن. پسره ۲۲سالشه… کارگره روزمزده …
فردا تو محضر عقد می کنیم. رسم داریم از لحظه ای که تو محضر عقد میکنیم تا سه روز داماد باید خونه عروس بمونه و خونه خودش نره تا چله بهش نیفته!!! ۵ یا شش ماه دیگه هم که دو تا خانواده پولامونو جمع کردیم یه عروسی میگیریم تا برن سر خونه زندگی شون…
بعدم شروع میکنه به جارو کردن. نگاهم رو نگار میچرخه… صورت دخترک با تور عروسی میاد جای صورت نگار… غمی سخت قلبمو فشار میده… فکر میکنم چطور یه دختر ۱۵ ساله میتونه مسئولیت یه زندگی رو به دوش بکشه… فقر و اعتیاد میتونه سرنوشت آدمها رو چقدر عوض کنه… در حالی که سعی میکنم مانع از ریختن اشکی بشم که چشمامو میسوزونه از جا بلند میشم تو دلم برای خوشبختی همه جوونها دعا میکنم و از اتاق میزنم بیرون…..
دوست عزیزم هنگامه از انگلیس نذرت قبول عزیز دلم. این شماره حساب منه عزیزم۰۱۰۳۳۴۴۴۶۱۰۰۳ سیبای بانک ملی یاسمن رمضانی خواستی ایمیلت رو بزار برات شماره تلفنمو ایمیل کنم.
مریم عزیزم کامنتتو الان دیدم نذر تو هم قبول خوشحالم ویزات اومد تو پرشین بلاگ نمیتونم کامنت بزارم باهام تماس بگیر.
*: برای همه هنر مندهایی که میرفتن ناراحت میشدم اما برای این یکی… خسرو شکیبایی… همه وجودم لبریز غم شد… بی نهایت دوستش داشتم… از دیروز تا حالا چهره دوستداشتنی ش با اون کلام نافذش از جلوی چشمام نمیره…چقدر خاطره با فیلمهاش دارم از هامون گرفته تا کیمیا و خانه سبز و خواهران غریب …. تا نوارهای تقویت روح با صدایی که تا عمق روحم نفوذ میکرد … خیلی دلم سوخت خیلی…. برای آرامش روحش از صمیم قلب دعا کنیم…

مریم
سلام یاسمن جان
منم نذر کرده بودم برای ویزا و اومد.
سروش
آبجی یاسمن خوندم کل وبتو


بچه هاتم خدا نیگه داره
شماره حساب؟؟؟
خانوم رمضانی؟؟؟
شماره تلفن؟؟؟
بیا تبادل لینک کنیم باشه؟؟؟
علی شیرزادی
سلاااام

ببینید این دختر ۱۵ سشاله ممکنه بتونه زندی و اداره کنه امااا
اما هنوز شخصیتش شکل نگرفته که بخواد واسه آیندهی خدش تصمیم بگیره
اون الان فقط احساسه که بهش حاکمه
بر اساس احساسش تصمیم می گیره
هر چقدرم این پسر خب باشه
بعد چن سال این ختر از تصمیمش ÷شیمون می شه
مامان من مشاوره
و این چیزاااا فوق العاده زیاده
تا یع دختری با یه پسری دوست میشه
می گن سرش بلند شده باید شوهرش داااد
اما این الان یه چیز طبیعی شده
و به نظر من اگه تا حدی حریم ها حفظ شه
واسه شناختن جنس مخالف خوبه
بی خیااااال
آ÷م
منتظرم
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
درست میگی اما تو قشر فقیر و بدبخت یه زن بی پناه و تنها که از صبح باید بره سر کار تا خرج زندگی رو در بیاره با شوهر دومی که اونم تریاکیه و تنبل با دختری که از نبود مادر در خونه هزار استفاده سوئ میکنه با هوویی که توی یک حیاط هستن و متظر بهانه است برای خراب کردن زندگی زنی که اومده هوار شده رو زندگیش با پدر معتادی که با دیدن دختر ۱۵ ساله اش دهنش اب افتاده که شاید ممر درامدی براش باشه با پسرهای زن اول که شاید بدشون نیاد زهری بریزن به زنی که اومده تو زندگیشون ….
آست - روزمرگی
سلام مامان اشکان.
چی بگم ؟ دلم بحال اون طفل معصومی میسوزه که پس فردا ازین ازدواج حاصل میشه.
اون کجای این جامعه جا داره !!!
ایام بکام
پگاه
طفلکی . . .




سروش
دختر همسایه ما هم شونزده سالشه خیلی شیطون شده باید شوهرش بدن































































































































































تو آسانسور یه شماره ایرانسل به من داد یه لبخند ملیح هم تازه بهم زد
شيده
سلام…!
خدا کنه حداقل تو این ازدواج دختره خوشبخت بشه و پسره هم مثل باباش و ناپدریش از آب در نیاد
خیلی دلم برای اون مادر و دختر می سوزه
سروش
منم چه قدر بهش زنگ زدم
سروش
این ایرانسل هم عجب حکایتیه هااااااااااااااااااااااااا




منم میخوام یدونه ایرانسل بخرم که امنیتش بیشتره
سروش.اس.تی
ویرانسل
اکثریت خاموش با رنگارنگ
شما هم به سایت رنگارنگ بپیوندین منتظرم
اصلان
سلام
ماهها است که در انتظار ایمیل شما برای شماره حسابتون بودم ، خوب شد که امروز اینجا پیداش کردم .
شما هم تو حواس پرتی دست کمی از خودم ندارید
نازمهر
یاسمن جان متاسفانه هرکی یه سرنوشتی داره
فکر نمی کنم یه پسر کارگر که به احتمال زیاد بی سواد هست بتونه درک درستی از زندگی داشته باشه. این زندگی اگه دووم داشته باشه هم!!! با ناچاری هست. امیدوارم پای یه طفل بی گناه به این زندگی باز نشه.
نه حداقل تا اون وقتی که این دوتا از هم شناخت پیدا کنن.
inmorix
سلام دوست عزیز….چه میشه کرد…تا موقعی که فرهنگ این مردم عوض نشه همین اتفاقها میفته…فقط امیدوارم که این دو تا بچه بتونن با هم کنار بیان و زود از هم سیر نشن…مطمئن باش که مادرشونم همینو میخواد و فکر میکنه که بهترین تصمیم رو گرفته….خدا خوشبختشون کنه….
خدا روح خسرو شکیبایی رو هم قرین رحمت کنه…عجب هنرمندی بود….
راستی ممنونم از فیزیوتراپی که معرفی کردی…یه دو هفته ای میشه که میرم پیشش…هم خودش و هم بقیه پرسنلش فوق العادن…بازم مرسی یاسمن خانم
سروش. اس. تی
منظورم این بود که کمتر دیدم یه خانوم اسم کامل وشماره حسابشو بذاره یه جا که همه بخونن
سانی
چی بگم والا. امیدوارم از چاله به چاه نیفته
من آرزوی خوشبختی می کنم براش
الینا
سلام یاسمن جون
من در مطالب امروزم نوشتم که پول خوشبختی نمیاره ولی فقر هم بدبختی میاره. بدبخت مردم ایرامن که همسایه کشوری مثل افعانستان هستن که ۹۰ در صد مواد مخدر دنیا آنجا کشت میشه خدا به داد جونهای ما برسه. و یک یدیگه من تازه شنیدم از سایت شما که خسرو شکیبائی در گذشته من هم واقعا ناراحت شدم برای شادی روحش دعا میکنیم
نویسنده
سلام. وبلاگ شما برای جلا دادن روح خیلی مفیده. خوشحالم که می خونمش. در کارتون موفق باشید.
.•*.ربـــه کا مــروارید سـارا .*•.
تق تق ….
همسایه در را باز کن…
ما آمدیم …
چشم هایمان نگاهشان به مطالب خوبت
خیره مانده…
در تلاطم نور گرما بخش فصل
تابستان…
نظرمان را با دستان پر از سرما
روی قلب مهربانت حک می کنیم…
باشد تا بیایی……………………….
قربانت دختران خردادی
ღ Rebec@ & I\/Iorvarid & $ara ღ
عمو اروند
البته من به نذر و نیاز باوری ندارم و آن را نوعی رشوه دادن به خدا تلقی میکنم. من فکر نمیکنم خدا نیازی به این گونه رشوهها داشته باشد. این شیوه نیز ساختهی متولیان دین است که برای خود هم درآمدی درست کنند و نبض متدینان را در دست خود داشته باشند.
ولی در بخش اولش وای! زن در جامعهی ما همیشه قربانی بوده است.
به این نوشتهی شما در فیدخوان گوگل لینک دادم.
خانوم میم
فقر فرهنگی تو این مملکت بیداد میکنه
فاطیما
سلام.
چه بد!
بد به حال اون دختر
موفق باشید.
محمد (قایق)
همین طوره که میگین…
غریبه ای نام آشنا
سلام
…..
به قول مهرداد اوستا:؛
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردی است
بهار
مثل زنجیر به هم وصلن و دنباله رو هم. یکیش که بیاد اون یکی هم دنبالش میاد و خیلی چیزا از دریچه های خوشبختی پر می کشه و به جاش چیزایی وارد می شه که بدترین ضرباتش و به تن نحیف بچه ها وارد می کنه.
آناهيتا
چه وحشتناک…
مهران
۰۹۱۷۳۱۰۲۸۵۴
مهران
۰۹۱۷۳۱۰۲۸۵۴
سرآشپزان
سلام یاسمن عزیز

ممنونیم از حضورتان
ما نیز شما را لینک کردیم
همیشه موفق باشید
inmorix
سلام..
الهه
زهرا
سلام عزیزم
منتظرتم. بهم سر بزن. بعد از مدتها به روز شدم
هادی
سلام دوست عزیز …
وبلاگ با حالی داری …
ما رو تنها نذار … منتظرم …
خدا نگهدار
احسان
پسرک تنها
…
نقاش
چه پسره نازی داری
نیلوفر
سلام یاسمن جون
متاسفم !! وضعیت جامعه رو به روز داره بدتر میشه !
پسرت هم خیلی خوشگله از طرف من ببوسش
مسعود...
سلام…
ممنونم از لطفتون که سر زدید…
به اعتقاد من این سن یه کم زوده برای ازدواج…یه دختر…۱۷ ساله!!!
نازمنگولا
فقط می تونم بگم متاسفم
samanoo
سلام
شماره حسابو برا چی گذاشتین؟؟
خوب زندگیها که مثل هم نیست کی پدر داره یکی نداره یکی وضعش خوبه یکی نیست مهم اینه که تو هر وضعیتی هستیم به راه خطا نریم
برای این دختر و همه دخترای دیگه آرزوی خوشبختی می کنم
محمد
سلام یاسمن خانم.
وبلاگت خیلی خوب و دوست داشتنیه.
مطالبت در عین سادگی به دل میشینه.
من اولین باره که به وبلاگت سرزدم. اگه بتونم کمکی کنم خوشحال میشم.
منم یه ماجرای واقعی از فقر و اعتیاد رو به چشمم دیدم و خوب میفهمم چی میگی.
موفق و سربلند باشی.
علی
سلام
خسته نباشید
متاسفانه وضعیت از این هم داره بدتر میشه
البته مقصر جلوه دادن ایرانسل یه کم نابجا بود….
به روزم
من آزادم
فقط امیدوارم که خوشبخت بشه…هر چند زیاد………اما خداییش بعد از عقد رسم ۳ روز باید داماد خونمون بمونه تا چله بهش نیفته خیلی باحال بود….یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
نمیدونم به نظر منم خیلی خنده دار بود اما ظاهرا اونا تو شمال این رسم رو دارن!!! به قول بابام حتما میخوان داماد خجالتش خوووووووب بریزه!!!
فرا
خیلی متاثر شدم…
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
سمنو جان من شماره حسابو برای هنگامه گذاشتم برام کامنت گذاشته بود که پولی رو که نذر داشته به دست دنیا برسونم (دنیامال پستهای قبلیمه) اما برام ایمیلشو نذاشته بود که براش شماره حسابو ایمیل کنم مجبور شدم تو این پست بزارم…
نوشین
یاسمن جان خدا قوت!!!
و خوشحالی از دید هرکس متفاوته… من امیدوارم که خوشحاله .. انشالاه
نمیدونم اون خانوم خوشحال بودیا نه؟… بعضیا فقط زندگی میکنن همین.
نوشین
راستی شاید ازدواج بری این دختر سبب خیر بشه ؟ چه راهه بهتری برای کسی که تو این زندگی بدنیا اومده داری؟
نیلوفر
سلام
یاسمن جون من نمی دونم که سایتی برای دانلود مراسم وجود داره یا نه ….. ولی چی می خوای ببینی عزیزم !! می خوای ببینی جوونا فقط وایساده بودن و چشمشون به این بود که الان کدوم هنرپیشه می رسه تا بریزن سرشو ازش عکس بگیرن ….. می خوای جیغ و دادهای بی هدف و بی دلیلشونو ببینی …… مطمئنم دیدنش جز نارحتی و اعصاب خوردی هیچی برات به همراه نداره !