مکان: یکی از ادارات کشاورزی استان مازندران

زمان: حدودا یه ماه پیش

 

ارباب رجوع: ببخشید برنجهای زمین شالی ام آفت… گرفته برای گرفتن سم اومدم خدمتتون.

کارمند: سم که متاسفانه هنوز نرسیده.

ارباب رجوع: کی میرسه؟

کارمند:معلوم نمیکنه!!!  شاید فردا شاید هفته دیگه شایدم یه ماه دیگه!!!

ارباب رجوع: خوب حالا چه باید بکنم؟

کارمند: زمینتون چقدر هست؟

ارباب رجوع:  4 هکتار.

کارمند: والله یه سمی داریم اما یه مقدار تا ریخش گذشته!

ارباب رجوع: چند سال؟

کارمند: ۱۷   سال!!!!

ارباب رجوع: کیلویی چند؟

کارمند:  بیست و یک هزار تومن!

ارباب رجوع: حالا اثر میکنه؟

کارمند:  ببر انشاالله که اثر میکنه!!!

 

پی نوشت: دوست نازنینی تو کامنتهای پست قبل سوال کردن که: همیشه تو پستهات از کسانی که کمک کردن تشکر می کنی اوایل فکر می کردم چون تازه خواننده اینجا شدم نمی فهمم دیگران به کی کمک کردن اما هنوزم نمی فهمم کی به کی واسه چی کمک می کنه………دنیا کیه واسه چی بهش کمک کردن؟؟؟؟منم دوست دارم کمک کنم.می شه بگین از کجا ؟؟چطوری؟؟؟تو که تو پستهات چیزی نمی نویسی؟؟؟؟؟؟؟؟

و جواب من: دوست خوبم آدمها تو این دنیا با حلقه های نامرئی به هم وصلن… مهم اینه که با رفتارهای درستمون این حلقه ها رو محکم تر کنیم… تو این وبلاگ هر کس دلش بخواد به خانواده هایی که تو مدرسه مون یا خارج مدرسه  شناخته شده و نیازمند کمک هستن کمک کنه، پول به حساب من میریزه … و تقریبا در مورد زندگی خیلی هاشون اینجا تو پستهام نوشتم.. اما دنیااین پست رو اگه خونده باشی عکسش هست و شرح زندگیش… اسم پست هست دنیای من.. به هر حال اگه دوست داری کمکی کنی یا علی…

ممنون از الهه عزیزم برای کمک به خانواده دنیا (عزیز دلم پول به حسابم نشسته)…

من هنوز نمیدونم کی بیست هزار تومن از بانک کوی دانشگاه ریخته به حسابم ممکنه هر یکی ریخته بگه؟

 

پی نوشت جدید : من اومدم شمال تو قلب طبیعت و درآغوش مامان و بابا. جای همه خالی.. برگشتم به همه تون سرمیزنم