یه فضاهایی مثل شهر کتاب ، انتشارات افق، جیحون … و خلاصه دردسرتون ندم خیلی از کتابفروشی ها منو مسخ میکنن … و مدتهاست که به طرز غریبی یا شایدم قریبی ! عاشق کتابهای صوتی شدم … طبقه ی بالای انتشارات مخصوص کتابهای صوتیه.. از آقایی که مسئول اونجاست کتاب صوتی نیروی حال رو درخواست میکنم و اون آقا بعد از دادن سی دی درخواستیم بهم کتاب صوتی چهار میثاق رو پیشنهاد میکنه . با دو دلی سی دی رو میخرم از اون روز سه هفته میگذره و من در انتظار اولین فرصتم که برای قدردانی از فروشنده به کتابفروشی جیحون برم . نیما رییسی عزیز به قدری زیبا کتاب چهار میثاق رو خونده که آدم با گوش دادنش غرق لذت میشه ضمن این که موضوع کتاب فوق العاده است … چهار میثاقی که اگه ما ادمها بهش پایبند بشیم قدم به بهشتی میگذاریم که لبریز ارامش و عشق و امنیته . شنیدن این کتاب زیبا رو بهتون پیشنهاد میکنم و از همین جا از اقای فروشنده برای پیشنهاد قشنگش و نیما رییسی نازنین به خاطر اجرای زیباش قدردانی میکنم. ..

“””این خانواده برای تهیه پوشک برای مادر پیرشان در مضیقه هستند .

میگه خانوم پدرم بیماره و ما یعنی من و مادرم خرج خونه رو میدیم … میگم تو ؟ میگه بله با مادرم میریم تو تالار برای پذیرایی یا تو خونه ها برای کار …. لباش باز و بسته میشن عین یه ماهی که از پشت شیشه آکواریوم نگاهت میکنه و لب میزنه و هیچوقت نمیفهمی که چی میگه … صداشو نمیشنوم . پلک میزنم تا برقی که اشک روی چشمام انداخته پنهون بشه زیر پلکام … انگار از پشت شیشه داره حرف میزنه … تو نگاهش غم موج میزنه همه تلاشمو میکنم تا از توی مه غم بیام بیرون
میگم جواب آزمایشات چی شد میگه مشکلم هورمونیه اما برای آزمایش باید دویست تومن بدیم … میگه و من دختری رو میبینم که به جای تجربه پر شور جوونی داره تو تالار ظرف میشوره و غم تجربه میکنه …

حالم مناسب نیست فکر کنم مریض شدم بهتر که شدم مینویسم