آرزوی فاطمه

میگه:
اولین باری که اومدن تو اتاقم اومده بود برای ثبت نام خواهرش . گفتم خودت دیپلمه ای؟ گفت نه من به خاطر مشکل بیناییم تا راهنمایی خوندم. شبکیه ام مشکل مادرزادی  داشت و من به خاطر گذران زندگی، کمک خانواده ام، از کسی مراقبت میکردم که پیر و ناتوان بود و آلزایمر هم داشت. انقدر به تنهایی بلند و کوتاهش کردم که فشار زیاد به شبکیه باعث شد مشکل بیناییم بدتر بشه. برای عمل بستری شدم بیمارستان لبافی نژاد اما وقتی ۳ روز گذشت و خانواده ام نتونستن خرج عمل رو تهیه کنن با نا امیدی برگشتم خونه! یه چشمم کاملا نابیناست و اون یکی شماره اش ۸ . به خاطر مشکلات مالی درس رو ول کردم  اما عاشق درس خوندنم. حالا فقط میتونم برم شبانه که اونم پولیه ، متاسفانه دیگه چشمم هم نمیتونم عمل کنم. میگن دیگه خیلی دیر شده… گفتم اگه من برات جور کنم میری ادامه بدی؟ برق شادی تو چشماش موج زد و گفت حتما….
از اون موقع چند سال میگذره و الان فاطمه پیش دانشگاهیه. درسش خیلی خوبه اما پیش دانشگاهی پولیه و متاسفانه تو هزینه اش موندیم. گفتم شاید تو تو سایتت بنویسی و ….

میگم: چرا که نه. چه لذتی بالاتر از این که بتونی آرزوی تحصیل یه شاگرد زرنگ رو برآورده کنی. اینطوری توشادی  تموم موفقیتهاش سهیمی… نیمی از مهرماه گذشته و فاطمه نتونسته شهریه اش رو جور کنه، یه پدر کارگر و خانواده ای پر جمعیت …   

*ممنونم از نازگل عزیز که هر ماهه مبلغی رو به خانواده ای بی سرپرست کمک میکنه.
*متشکرم از فرزانه عزیز برای هدیه مبلغی پول برای خانواده ای نیازمند. (فرزانه جان اون مبلغ رو با اجازه ات بین دو خانواده ای که گفتی نصف میکنم)
* دوستان خوبم ۱۰۰ هزار تومن در تاریخ ۹ مهر به حسابم ریخته شده. کدوم عزیز محبت کره و به کی باید بدم؟ تمنا میکنم هر عزیزی که محبت میکنه و پولی به حسابم میریزه با یه کامنت یا یه ایمیل اطلاع بده تا پول زودتر به دست کسی که نیازمنده برسه.  ممنون.

*اگه حامی حیوانات هستید سری هم به اینجا بزنید.
* تو این هفته به سی خانواده نیازمندمون گوشت و مرغ و برنج میدیم اگه کسی دلش خواست کمکی
کنه فقط یه کامنت بزاره.

خوب ظاهرا همه اتفاقهای خاص در عرض همین دو سه روز افتادن پس به ترتیب قد! روز دامپزشک  رو به شریک مهربون زندگیم رامین عزیزم و همه دامپزشکهای خوب تبریک میگم.. روز دختر به  فرشته قشنگ زندگیم نگار گلم و همه دختران خوب این مرز و بوم مبارک و روز کودک هم به ورورجک زندگیم اشکان کوچولو تبریک میگم….

ادامه مطب

شرکت هرمی و آرزوهای برباد رفته

۴۳ سالشه… اما ظاهرش بیشتر از این نشون میده … میگه: دو سال پیش ۷ میلیون همه سرمایه مونو گذاشتیم تو این شرکتهای هرمی… تا یه سال حدود ماهی ۳۰۰ تومن  میومد تو خونه مون و بلاخره زندگی میگذشت . تا این که اون شرکت هرمی بسته شد و بدبختی ما شروع شد. شوهرم دیگه سر کار نمیره. قبلا تو یه مغازه کارگر بود. اما حالا انقدر از این ضربه ای که خوردیم اافسرده شده که همش تو خونه نشسته به در و دیوار نگاه میکنه!
میگم : پس زندگی تون از کجا میگذره؟ میگه: من کار میکنم تو یه تئاتر روزی ۵ تومن یا ۶ تومن گیرم میاد اگه هر موقع بخوان. میگم: اونوقت با ۶ تومن یه زندگی ۵ نفره چطور میگذره؟ نگاهم میکنه و میگه: اونجوری که دخترم دیشب میگفت مامان یعنی ما هیچوقت نباید میوه بخوریم؟ اون یکی که سه سالشه پریشب که ادم میوه فروشی رد شدیم گفت مامان موز میخری؟.. گفتم بعدا میخرم مامان. بعد نگاهی میکنه به من و میگه: بچه داری؟ میگم :آره دو تا. میگه: میبینی چقدر سخته بچه ات یه چیزی بخواد و تو نتونی آرزوشو برآورده کنی؟..

حالا این یکی هم کامپیوتر نداره. مدرسه گفتن باید برای کارهاش داشته باشه. خونه دوستاش که نمیتونه بره، میگه خجالت میکشم بگم کامپیوتر ندارم همه تو کلاس دارن جز من. کافی نت هم باید پول بدیم، به من گفتن شما میتونید براش جور کنید. …
 میگم: توکل کن به خدا انشالله جور میشه…بلند میشه و میره … میره و من فکر میکنم این شرکتهای هرمی با دورنمای زیباشون چقدر خانواده ها رو به خاک سیاه نشوندن..
صدف جان شمارمو برات ایمیل کردم بهم زنگ بزن..
این شرکت همچنان آبدارچی میخواد.

*ممنونم از دوست خوبم دکتر محمد جباریان عزیز برای هدیه مبلغی پول جهت خانواده ای نیازمند.
*متشکرم از آقای خسرو بیگی برای واریز مبلغی جهت خرید چادر برای دانشجوی پست پیش.
*ندای قشنگم هر دو ماه یک بار منو شرمنده میکنه و مبلغی جهت خرید مواد غذایی برای ۷ خانواده بی سرپرست به حسابم میریزه. متشکرم ندای گلم مبلغی که ریختی اومد تو حسابم.
*ممنونم از نزهت عزیز برای هدیه مبلغی پول برای بچه های یتیم.
*و متشکرم از آقای ابوالفضل پارسا، خانم نوروز نیا و آقای باقری عزیز برای تقبل مقدار زیادی از شهریه دانشجوی پست پیش.
*و ممنون از لیلا مامان مارتیا  بابت مبلغی پول که جهت خانواده های نیازمندمون ریخته به حسابم.در تاریخ سوم مهر دویست تومن به حسابم ریخته شده کدوم دوست عزیزی محبت کرده و این پول باید به کی داده بشه؟

برنامه شهرام سیف هاشمی در تصویر زندگی سه شنبه ها ساعت ۱۱ و نیم، از دستش ندید.

 

 

 

ادامه مطب

دلتنگی

اولین پله رو میره پایین و دوباره بر میگرده، نگاهم میکنه و میگه: دلم تو مدرسه برات تنگ میشه. تو آغوش میگیرمش و میگم هر وقت دلت تنگ شد بهم فکر کن منم بهت فکر میکنم اینطوری دلتنگیت رفع میشه. غرق بوسه ام میکنه و میره. از پشت پنجره نگاهش میکنم سوار ماشین که میشه برمیگرده نگاهم میکنه و برام بوسه میفرسته . ماشین راه میفته و میره من همچنان پشت پنجره ایستام. یاد ۱۰ سال پیش میفتم . اولین روزی که نگارو بردم مدرسه  و برگشتم خونه. اما انگار دلم مونده بود تو مدرسه. تمام مدت به عکسش نگاه میکردم و قربون صدقه اش میرفتم. لحظه ها نمیگذشت که ظهر بشه و برم بیارمش. وقتی ظهر رفتم مدرسه انگار سالها بود ندیده بودمش . هر چقدر میبوسیدمش دلتنگیم رفع نمیشد و حالا بعد از ۱۰ سال این اتفاق برای اشکان افتاده…

فکر میکنم وای تازه ساعت ۷ صبحه کو تا بشه ۴ یعدازظهر که تعطیل بشه تا برسه خونه و دوباره ببینمش… انگار نه انگار که تموم تابستون که شیطونی میکرد منتظر همچین روزی بودم. هنوز نرفته دلتنگشم! مادری هستم که ظاهرا صد تا بچه هم داشته باشم بازم آدم نمیشم! و دلتنگی آزارم میده…
  مهر به همه مادرای مهربون و فرزنداشون مبارک…

 *این آقا که دانشجوی فوق لیسانسه و شرایط مالی بسیار نامناسبی داره  نیاز به یه لپ تاپ داره (ضمنا دنبال کار هم میگرده)
*این خانوم که دانشگاه شبانه قبول شده و شرایط مالی خوبی نداره ۱۵۰ تومن برای شهریه اش کم داره.
*اگه کسی چادر نو داره این دانشجوی ما چادرش خیلی کهنه است و روش نمیشه با اون چادر بره دانشگاه.
*این خانوم هم نیازمند کاره.
*این شرکت هم یه آبدارچی مطمئن میخواد.

صدف جون کامنت خصوصیتو دیدم برات شمارمو ایمیل کرم اما ظاهرا ایمیلتو درست نذاشتی!

ممنون از خانوم صادق نژاد عزیز برای هدیه یه زود پز عالی و ۲۰ کیلو برنج به خانواده ای نیازمند.
ممنونم ازمریم زند بصیری عزیزم برای هدیه یه زود پز و مقداری ظرف به عروس نیازمندمون.

                                                

ادامه مطب