بدون عنوان!

نگاه  پر از غمشو میدوزه به لبه میز و میگه: ۱۲ سال از ازدواجم گذشته بود و بچه دار نمیشدم. درست همون روزی که قرار بود برم برای آی وی اف برادرم فوت کرد. تو یک هفته ای که برای مراسمش اونجا بودیم پسر سه سال و نیمه اش چسبیده بود به من و رهام نمیکرد.
مراسم که تموم شد گریه کنون با من اومد خونه مون. یه خواهر یه سال و نیمه هم داشت.  مادرش تو این مدت سراغشم نمیگرفت. بعد از چهلم دخترشم گذاشت پیش مادرمو رفت. منم دیدم مادرم پیره منم که بچه دار نمیشم دو تاشونو آوردم خونه مون. الان علی  21 سالشه و مریم ۱۹ سالش . از اون روزها سالها میگذره. تو تموم این سالها بارها خانواده شوهرم بابت کاری که کردم شماتتم کردن. همیشه با خودم میگم یعنی کار درستی کردم که اینا آوردم و بزرگ کردم؟ با یه شوهری که مریضه و دردمند و آبدارچی با حقوق بسیار کم.
علی الان دانشجوی دانشگاه آزاده. دلم نیومد وقتی قبول شد بگم نمیتونم شهریه تو بدم. با هر بدبختی شده شهریه شو جور میکنم. اما الان دل نگرانیم مریمه…. دو ماه پیش عقدش کردیم. اما برام تهیه کردن جهاز غیر ممکنه. خیلی زرنگ باشم شکمشونو سیر کنم.
.
.
.
مریم رو میشناسم. دو سال شاگردم بوده. چهره معصومش با نگاهی ملتمسانه زیر تور عروسی میاد جلوی چشمم.
با بغض میگم: نه عزیزم تو درست ترین کارو کردی که اونا رو آوردی پیش خودتو و ازشون مراقبت کردی. مادری که اونقدر بی مهره که بچه های یتیمشو رها میکنه و میره  مطمئن بدون اگه نگه میداشت نمیتونست به جایی برسونتشون. حالا هم اشکاتو پاک کن. مطمئن باش فرشته هایی هستن که نزارن این دختر یتیم با شرمندگی بره خونه شوهر….  

*ممنونم از آقای فتاح جبلی برای هدیه  300 پرس غذا به دانش آموزانمون…
*متشکرم از جناب آقای دکتر ایرج فاتحی متخصص کودکان برای ویزیت رایگان بیماری نیازمند.
*متشکرم از جناب آقای دکتر مهدی رخصت یزدی (متخصص چشم)  و منشی نازنینشون ناهیدشفیعی جهت ویزیت رایگان دو بیمار نیازمند.
*ممنونم از ساحل گلم برای هدیه جهاز …
*
یه دنیا تشکر از آناهیتای عزیزم برای کمک جهت پول پیش خونه خانواده ای نیازمند.

*یک شرکت معتبر در میرداماد نیاز به یه آبدارچی داره  .(خانوم یا آقا).
* یک شرکت معتبر در آرژانتین یه مهندس نرم افزار برنامه نویس میخواد
.

ضمنا جمعه اول خرداد در جشن پرشین بلاگ  هستم خوشحال میشم ببینمتون.

ادامه مطب

بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چشمام از زور درد به زور باز میشه. میگه: چته؟ میگم: سرم درد میکنه. میگه: چرا؟ میگم: دیروز که مادرا اومدن یکی دو تاشون گریه کردن. یکی شون از خوشحالی حل شدن مشکلاتش و یکی از هم از فشار بدبختی.  هر کار کردم بغضمو نتونستم نگه دارم، میگرن هم که دارم، سرم درد گرفته. با یه جور تلخی خاصی میگه: ول کن بابا تو هم چسبیدی به ننه!!! این بچه ها! خودمون هزار تا بدبختی داریم حالا بیاییم بدبختی های اینا رو حل کنیم. جهنم میخواستن  درست زندگی کنن تا الان بدبخت نشن!!! نگاهش میکنم. فقط نگاهش میکنم… گرچه دوست دارم جای نگاه کردن حالشو جا بیارم. اما با خودم میگم یاسمن جان از هر کس به اندازه شعورش و وسعت دیدش به دنیا توقع داشته باش اینجور آدمها به قول مری پاپینز فقط جلوی دماغشون  رو میتونن ببینن. اینا جزو اون دسته از آدمهان که فکر میکنن در همیشه روی یک پاشنه میچرخه و مریضی و ورشکستگی و بدبختی فقط مال دیگرونه. نمیدونن که ممکنه همه اینا یه روزم واسه خودشون اتفاق بیفته… میگم: حالا سردرد من زیاد مهم نیست یه مسکن خوردم خوب میشه! و تو دلم میگم ای کاش یاد میگرفتی حداقل اگه کمکشون نمیکنی توهین بهشون نکنی و به جای ننه بچه ها بگی مادر بچه ها!!! 

متاسفانه آموزش و پرورش ما پره از آدمهایی که خودشون نیاز به سالها آموزش و پرورش دارن تا تازه بفهمن آدم بودن یعنی چی !!!

 *ممنونم از جناب آقای دکتر امیر حسین مکارمی با اون دستهای شفابخششون  جهت روت کانال رایگان دندونهای  بیماری نیازمند. *متشکرم از فرشته دوستداشتنی ام خانوم دکتر رویا استوار برای انجام رایگان پروسه طولانی دندانپزشکی  بیماری نیازمند. *ممنونم از آقای فلاحتی و خانم یغمازاده بابت کمک نقدی جهت تهیه جهاز برای عروسی نیازمند. *ممنونم از برادر گلم علیرضا و امیر حسین بیاتی برای کمک به خرج دندان پزشکی دختری بی بضاعت.* متشکرم از خانوم میم عزیز برای کمک به جهاز دختری نیازمند. *متشکرم از زهرا ثمره ی عزیزم برای این که همچنان در حال پیگیری مشکلات خانواده هاییه که به پدرشون ارجاع میشه. *متشکرم از آقای فتاح جبلی برای پرداخت قسط کامپیوتر یک دانش آموز نیازمند.
* متشکرم از نگار عبدالرسولی عزیزم برای کمک به خانواده ای نیازمند.  *ندای عزیزم در اهواز گفته اگر کسی در اهواز نیاز به گفتار درمانی رایگان یا ترک اعتیاد رایگان داره ایشون و همسر مهربونش حاضرن انجام بدن. *نگین عزیزم هم در کرج حاضره به دانش اموزان ابتدایی و راهنمایی  بی بضاعت رایگان درس بده.  *مریم عزیز هم تو تهرون اعلام امادگی کردن که میتونن به  بچه های نیازمند راهنمایی رایگان درس بدن و مشکلات درسی شونو حل کنن. (ممنون از این همه فرشته نازنین )
آناهیتا جون اون خانواده هنوز ۵۰۰ تومنشون جور نشده.

ادامه مطب

روز معلم و روز پرستار مبارک.

من یه پرستار معلمم! خوب میفهمم که یه شتر مرغ تو زندگی چه حسی داره! تکلیفش معلوم نیست که بلاخره شتره یا مرغ! عین من که معلوم نیست معلمم یا پرستار…. سالها تدریس در دبیرستان باعث نشده که اون حس غریبی رو که به پرستاری داشتم از دست بدم… امسال که روز پرستار و معلم همش با هم دو روز فاصله داشتن بیشتر حس شترمرغی داشتم! در هر حال روز معلم و پرستار به همه معلمهای عاشق و باسواد مون و همه پرستارهای مهربون و زحمتکشمون مبارک.

این خاطره خنده دار هم شیرنی شتر مرغ بودنم…
 اسم خواهر وسطی گلنازه… دیروز تعمیرکار ماشین ظرفشویی قرار بوده بره برای تعمیر ماشینش. تعمیرکار آشناست و الان نزدیک سه ساله که هر دو ماه یک بار میاد دم محل کار من یا خونه و برامون قرص ماشین میاره. خونه منو  و مدرسه رو خیلی خوب بلده اما خونه گلی رو نه! چون همیشه قرص اون رو هم میاره دم خونه ما.  دیروز زنگ میزنه به گلی و میگه: سلام خانوم رمضانی  من تو راه خونه تونم. شما یاسمنید؟ گلی هم فکر میکنه تعمیرکاره اونو با من اشتباه گرفته با تعجب میگه: نه من گلنازم!تعمیرکار میگه: گلناز چند؟ یک یا دو؟ که گلی تازه دوزاریش میفته که تعمیرکار منظورش اسم برجشون بوده!!! خودش رو نمیبازه و میگه: آهان ما برج … هستیم!!! 

*ممنون از آقای رضایی برای هدیه دو عدد گوسفند به خانواده های نیازمندمون.
*یه دوست نازنین بیست تومن ریخته به حساب من این پولو باید به کی بدم؟
*یه خانوم نیازمند و محترم که تا سوم راهنمایی خونده دنبال کار میگرده برای گذران زندگیش کسی کاری سراغ نداره؟
*یه خانواده محتاج ۵۰۰ تومن پولن برای اجاره یک خونه تو سه راه آذری….
*دوست عزیزی که سی دی های دایی مهدی رو خواستی به این شماره زنگ بزن  ( ۰۹۱۲۳۰۹۳۶۵۲ آقای فتح الله آرامش)  بگو یاسمن (خواهر زاده مهدی) شماره رو داده سی دی رو بهت میرسونه.

 

ادامه مطب