من یه پرستار معلمم! خوب میفهمم که یه شتر مرغ تو زندگی چه حسی داره! تکلیفش معلوم نیست که بلاخره شتره یا مرغ! عین من که معلوم نیست معلمم یا پرستار…. سالها تدریس در دبیرستان باعث نشده که اون حس غریبی رو که به پرستاری داشتم از دست بدم… امسال که روز پرستار و معلم همش با هم دو روز فاصله داشتن بیشتر حس شترمرغی داشتم! در هر حال روز معلم و پرستار به همه معلمهای عاشق و باسواد مون و همه پرستارهای مهربون و زحمتکشمون مبارک.

این خاطره خنده دار هم شیرنی شتر مرغ بودنم…
 اسم خواهر وسطی گلنازه… دیروز تعمیرکار ماشین ظرفشویی قرار بوده بره برای تعمیر ماشینش. تعمیرکار آشناست و الان نزدیک سه ساله که هر دو ماه یک بار میاد دم محل کار من یا خونه و برامون قرص ماشین میاره. خونه منو  و مدرسه رو خیلی خوب بلده اما خونه گلی رو نه! چون همیشه قرص اون رو هم میاره دم خونه ما.  دیروز زنگ میزنه به گلی و میگه: سلام خانوم رمضانی  من تو راه خونه تونم. شما یاسمنید؟ گلی هم فکر میکنه تعمیرکاره اونو با من اشتباه گرفته با تعجب میگه: نه من گلنازم!تعمیرکار میگه: گلناز چند؟ یک یا دو؟ که گلی تازه دوزاریش میفته که تعمیرکار منظورش اسم برجشون بوده!!! خودش رو نمیبازه و میگه: آهان ما برج … هستیم!!! 

*ممنون از آقای رضایی برای هدیه دو عدد گوسفند به خانواده های نیازمندمون.
*یه دوست نازنین بیست تومن ریخته به حساب من این پولو باید به کی بدم؟
*یه خانوم نیازمند و محترم که تا سوم راهنمایی خونده دنبال کار میگرده برای گذران زندگیش کسی کاری سراغ نداره؟
*یه خانواده محتاج ۵۰۰ تومن پولن برای اجاره یک خونه تو سه راه آذری….
*دوست عزیزی که سی دی های دایی مهدی رو خواستی به این شماره زنگ بزن  ( ۰۹۱۲۳۰۹۳۶۵۲ آقای فتح الله آرامش)  بگو یاسمن (خواهر زاده مهدی) شماره رو داده سی دی رو بهت میرسونه.