سالگرد ازدواج

۱۸ سال پیش یه همچین روزی مهمترین بله زندگی مو گفتم. همیشه روز سالگرد ازدواجم که میشه یه حال عجیبی پیدا میکنم. حسش از حس روز تولدم هم زیباتره چون از روزی که به دنیا اومدم  چیزی رو به خاطر ندارم اما از روز ازدواجم لحظه لحظه شو به یاد دارم. اون روز زیباترین و به یادموندنی ترین روز زندگیم بود. رامین عزیزم از این که منو انتخاب کردی ممنونم!

 اینم شیرینی سالگرد ازدواجم:
دارم برای بچه های سال سوم دبیرستان در مورد توالت بهداشتی توضیح میدم. میگم ببینید این شتر گلو هست و توضیح میدم که بعلت موندن آب در شترگلو بوی بد از فاضلاب بالا نمیزنه که یکی از بچه ها میگه: خانوم ببخشید به خاطر همینه که شترها دیر تشنه میشن؟ همه میخندن و اونم میگه: خنده نداره خوب اگه آب تو گلوی شتر هم همینجور بمونه دیر تر تشنه میشه دیگه!

 *ممنونم از معصومه عزیزم بابت کمک مالی به خانواده ای نیازمند.
*سمیه عزیزم کامنت خصوصی تو دیدم یه ایمیل به من بزن تا شماره داییمو برات ایمیل کنم.ناراحت نباش عزیز دلم مطمئن باش آرامش به خونه تون برمیگرده.

 

ادامه مطب

مهر پدری

صورت بسیار زیبایی داره.با بغض میگه: ۱۴ سالم بود که ازدواج کردم.  بیست سالم بود که طلاق گرفتم. میگم چرا؟ میگه: اون میخواست بره خارج و من نمیخواستم. خانواده اش خیلی اذیتم میکردن. این بود که جدا شدیم. بیست و یک سالم بود که با علی آشنا شدم. اون مجرد بود و من طلاق گرفته. گفت صیغه کنیم تا همو بهتر بشناسیم بعد عقد کینم. مصالح فروشی داشت. رفتیم محضر و صیغه شدیم. ۴ سال طبقه بالای خونه پدرم با هم زندگی کردیم. سال چهارم باردار شدم دو قلو. با اصرار شوهرم برای از بین بردنشون مبارزه کردم. بچه ها که بدنیا اومدن مصرانه میگفت بزاریمشون کنار خیابون! یا بدیم بهزیستی. وگرنه ولت میکنم. من از اول گفته بودم که بچه نمیخوام، اما اگه عاقل باشی و بچه ها رو رد کنی برن عقدت میکنم. پسرم چهل روزش بود که داییم دادش  به یه خانواده ای که ده سال بود بچه دار نمیشدن. اما دخترم رو هیچ جوری دلم نمیومد که بدم کسی. علی گفت یا منو انتخاب کن یا بچه رو. گفتم: من یتیم بزرگ شدم. محاله دخترمو رها کنم. گفت: پس قید منو بزن. فکر کردم شوخی میکنه اما رفت بی هیچ نشونی. به محل کارش رفتم گفتن مغازه رو پس داده و رفته. موبایلشو فروخته بود. هیچ آدرسی ازش نداشتم هر آدرسی داده بود دروغ بود . دخترم الان کلاس اوله اما شناسنامه نداره. صیغه نامه و گواهی بیمارستان و فتوکپی شناسنامه علی رو بردم دادگاه برای گرفتن شناسنامه. دادگاه بعد از چک کردن مدارک گفته این شناسنامه جعلیه! حتی اسم و فامیلشم بهم دروغ گفته بود. سه ماه قبل از رفتنش ۷ میلیون تومن که همه سرمایه مون بود رو گرفت که ماهانه به پدر و مادرم سود بده اونم با خودش برد. حالا من موندم و یه دختر ۷ ساله  بی شناسنامه و خرج مادر و خواهرم  تو خونه اجاره ای …..

* متشکرم از برادر جوونم آقای جبلی که به مدرسه مون اومدن با سعه صدر مشکلات تموم خانواده های نیازمندمون رو بررسی کردن و سعی دارن تا اونجا که میتونن کمکمون کنن برای رفع بنیادی مشکلات خانواده ها. همچنین باز ممنونم ازآقای جبلی برای پرداخت اقساط کامپیوتر دانش آموز نیازمندی که توان پرداخت قسطش رو نداشت .
*ممنونم از مریم عزیزم برای هدیه یه گوسفند عقیقه به خانواده های بی بضاعتمون.
* ممنونم از جناب آقای ثمره برای موافقت وام برای خانواده ای نیازمند و پرداخت کمک هزینه شیمی درمانی برای بیماری سرطانی.
* یه دنیا تشکر  از زهرای قشنگم برای پیگیری مشکلات تموم خانواده های بی بضاعتی که بهش معرفی میکنم.
* متشکرم از آقای مهندس سیف وند عزیز برای روبراه کردن کامپیوتر دانش آموزی نیازمند. 
*ممنونم از سیمای عزیزم و گروه خیریه ایران چریتی در استرالیا برای کمک جهت شیمی درمانی دختری بی بضاعت.
* یک آقای حسابدار با سالها سابقه کار بیکار شده کسی یه حسابدار مجرب نمیخواد؟

کسی اگه میتونه منو پینگ کنه لطفا!

ادامه مطب

هپاتیت سی

این متن با اس ام اس به دستم رسیده.
ایمیل نه ها! اس ام اس!
با سلام خدمت یاسمن خانوم. با شرایط بی خانگی و نداشتن حداقل امکانات زندگی و داشتن هپاتیت c  مزمن و چهار سر عائله مدتی است تحت درمان بودم ولی جواب نگرفتم. حالا دکترها میگویند باید آمپول پگاسیس به مدت شش ماه استفاده کنی و من توان مالی ندارم. ایا امکان یاری کردن من وجود دارد ؟ قیمت این آمپول هر عدد صد و چهل هزار تومن است و باید هر هفته یکی به مدت شش ماه تزریق کنم.

                                                                                                               …… از بروجرد

این عکس اشکانم سوغات امسال شمال خونه مامان اینا!

      اشکان و پسر خاله اش ارشیا

ادامه مطب