صورت بسیار زیبایی داره.با بغض میگه: ۱۴ سالم بود که ازدواج کردم. بیست سالم بود که طلاق گرفتم. میگم چرا؟ میگه: اون میخواست بره خارج و من نمیخواستم. خانواده اش خیلی اذیتم میکردن. این بود که جدا شدیم. بیست و یک سالم بود که با علی آشنا شدم. اون مجرد بود و من طلاق گرفته. گفت صیغه کنیم تا همو بهتر بشناسیم بعد عقد کینم. مصالح فروشی داشت. رفتیم محضر و صیغه شدیم. ۴ سال طبقه بالای خونه پدرم با هم زندگی کردیم. سال چهارم باردار شدم دو قلو. با اصرار شوهرم برای از بین بردنشون مبارزه کردم. بچه ها که بدنیا اومدن مصرانه میگفت بزاریمشون کنار خیابون! یا بدیم بهزیستی. وگرنه ولت میکنم. من از اول گفته بودم که بچه نمیخوام، اما اگه عاقل باشی و بچه ها رو رد کنی برن عقدت میکنم. پسرم چهل روزش بود که داییم دادش به یه خانواده ای که ده سال بود بچه دار نمیشدن. اما دخترم رو هیچ جوری دلم نمیومد که بدم کسی. علی گفت یا منو انتخاب کن یا بچه رو. گفتم: من یتیم بزرگ شدم. محاله دخترمو رها کنم. گفت: پس قید منو بزن. فکر کردم شوخی میکنه اما رفت بی هیچ نشونی. به محل کارش رفتم گفتن مغازه رو پس داده و رفته. موبایلشو فروخته بود. هیچ آدرسی ازش نداشتم هر آدرسی داده بود دروغ بود . دخترم الان کلاس اوله اما شناسنامه نداره. صیغه نامه و گواهی بیمارستان و فتوکپی شناسنامه علی رو بردم دادگاه برای گرفتن شناسنامه. دادگاه بعد از چک کردن مدارک گفته این شناسنامه جعلیه! حتی اسم و فامیلشم بهم دروغ گفته بود. سه ماه قبل از رفتنش ۷ میلیون تومن که همه سرمایه مون بود رو گرفت که ماهانه به پدر و مادرم سود بده اونم با خودش برد. حالا من موندم و یه دختر ۷ ساله بی شناسنامه و خرج مادر و خواهرم تو خونه اجاره ای …..
* متشکرم از برادر جوونم آقای جبلی که به مدرسه مون اومدن با سعه صدر مشکلات تموم خانواده های نیازمندمون رو بررسی کردن و سعی دارن تا اونجا که میتونن کمکمون کنن برای رفع بنیادی مشکلات خانواده ها. همچنین باز ممنونم ازآقای جبلی برای پرداخت اقساط کامپیوتر دانش آموز نیازمندی که توان پرداخت قسطش رو نداشت .
*ممنونم از مریم عزیزم برای هدیه یه گوسفند عقیقه به خانواده های بی بضاعتمون.
* ممنونم از جناب آقای ثمره برای موافقت وام برای خانواده ای نیازمند و پرداخت کمک هزینه شیمی درمانی برای بیماری سرطانی.
* یه دنیا تشکر از زهرای قشنگم برای پیگیری مشکلات تموم خانواده های بی بضاعتی که بهش معرفی میکنم.
* متشکرم از آقای مهندس سیف وند عزیز برای روبراه کردن کامپیوتر دانش آموزی نیازمند.
*ممنونم از سیمای عزیزم و گروه خیریه ایران چریتی در استرالیا برای کمک جهت شیمی درمانی دختری بی بضاعت.
* یک آقای حسابدار با سالها سابقه کار بیکار شده کسی یه حسابدار مجرب نمیخواد؟
کسی اگه میتونه منو پینگ کنه لطفا!
مامان نازگل
چقدر ناراحت شدم از خوندنش…………خدایا خودت کمک کن….
محبوبه
همین طور که بعضی نو شته هات به آدم انرزی میده بعضی هاش هم همه ی انرژی ادم رو میگیره
یاسمن (چند قدم نزدیکتر به خدا)
محبوبه جون برای همین اون همه تشکر رو ته ماجرا نوشتم که انرژی های از دست داده تو بگیری!
زیبای زندگی
خیلی غم انگیز بود..من اصلن نمی تونم تصور کنم همچین پدرهایی هم هستن تو دنیا…
یاسمین جان میشه لطف کنی و دوباره شماره حسابت رو برام بگذاری…یک دنیا ممنون.
صدف
وای باورم نمیشه آدم باین ساده لوحی هم پیدا بشه . خیلی دلم کرفت
بهشته_س
وارنو
سلام
از مدتها پیش مطالبتون رو پیگیری میکنم بارها و بارها براتون پیام گذاشتم اما بنظر شما در انتخواب افراد خیرتون گزینشی عمل میکنید .
درضمن من یک فیلمسازم و از داستان های شما گه گاهی هم ایده گرفته ام
و راستی این بهاریه تقدیم به شما :
تو که اینهمه دوری، عیدت مبارک.
اگر رمقی به جانِ ملول نیست، خاطرمان خوش است، شاید این بهار حالمان عوض شود به مددِ محوّل الاحوال. الهی که دلتان قرار بگیرد در گذر ناگزیر عمر؛ نفَس به خیر بیاید و خوش بهسر شود. بهارتان دلنشین، نوروزتان مدام.
سحرمامی تندیس
سلام یاسی جون.خسته نباشی.
میخوای به این خانواده کمک مالی بشه.؟اگه اینطوره سعیمو میکنم.
بوس بوس
مريم
یاسمن جون نخواستم تلفنی مزاحمت بشم. هنوز برای اون خانواده ای که خودشون و خونشون سوخته بودند هیچ اقدامی نشده. از زهرای عزیز پیگیری می کنی؟؟؟
مرسی عزیزم.
یاسمن (چند قدم نزدیکتر به خدا)
به وارنو: اصلا اینطور نیست. من یادم نمیاد از شما کامنتی مبنی بر کمک دیده باشم. حتما از زیر دستم در رفته…
خانمه
آدم با شنیدن این وقایع بسیار متاسف میشه
حکیم باشی
وای چه غم انگیز
علیرضا
فقط می تونم بگم خدا خیرت بدهههههههههههه
آشنايي با يك معلول قطع نخاع
سلام بر یاسمن خانم گل دوست عزیز و بسیار گرامی .
ممنون از لطف بی کرانتان .
چی بگم مادر جون
خیلی تلخ بود
بد تر از نخاعی شدن شاید
لذت بردن از اونچه که دارید را فراموش نکنید بخصوص تندرستی که بزرگترین ثروتهاست
به همه با صدای بلند سلام کنید
زیبای زندگی
خصوصی داری خانوم معلم…اجازه!
مجنون
سلام یاسمن خانم خوبید؟ خیلی وقته ازتون خبری نیست . اگر کمکی از من برمیاد برای این خانواده هستممممممممم.
خوب شما خوبید؟ راستی شما از اقا محسن (وبلاگه اعتیاد) خبری ندارید؟ خیلی وقته نیست ناخودآگاه نگران ایشان شدم. از این که مجرای خیر خداوند شدید بهتون تبریک میگم و امیدوارم من هم بتونم سهمی در این خیرات داشته باشم.
سری بزنید دیگه بابا
سراب
اگر اشتباه نکنم شما چند وقت پیشو دنبال سرایدار می گشتین.درسته؟
عاطفه
واااای چه آدمهای عوضی و متقلبی پیدا میشن!!!! یعنی چی آخه؟؟؟ ۴ سال یعنی تونسته همه چیو قایم کنه؟!!
زیبای زندگی
خانومم هر جور خودت صلاح میدونی…اگر این طور نتیجه خوبی بده…من در خدمتم…موفق باشی و پاینده و همیشه کمک رسان.
پسرک تنها
…
نگین
واقعا که شرم آوره..
یاسمن (چند قدم نزدیکتر به خدا)
به سراب: اره اما فکر کنم کسی رو پیدا کردن میخوای بپرسم؟
ساقی ( عاشق خورشید )
سلام
وبلاگ جالبی دارید
ازتون می خوام واسه خورشید من دعا کنید .
لطفا واسه سلامتیش یه صلوات بفرستین .
اگه وقت کردین به منم سر بزنین
خدانگهدارتون .
سالی
یاسمن جان سالگرد ازدواجت مبارک. ایشالا سالین سال کنار هم به حوشی زندگی کنین.
وحید
هر چقدر هم که به جامغه و محیط پیرامون با خوش بینی نگاه کنی اما باید اقرار کرد
زندگی پیرامون تلخ است و تلخ.
واقعا کارتون قابل تحسینه وقتی که به طور اتفاقی وبلاگتان رو دیدم و خوندم از
انسان بودن خودم شرمنده شدم.
موفق باشید
نغمه
سلام . همه چیز اینجا عالیه . خسته نباشید
فرهاد
داستان تاسف انگیزی بود کاش با شوهر اولش می رفت خارج و اینطور تحقیر نمیشد بعضیا اصلن قدر موقعیتی که توش هستن نمیدونن حتما باید بلایی سرشون بیاد تا بفهمن چه اشتباه بزرگی مرتکب شدن .طلاق گرفتی که بری صیغه بشی آخه این چه کاریه.حداقل صبر میکرد یه ازدواج دایم کنه که بهترش بود.
رویا
سلام خسته نباشید
ممنون از اینهمه کار خیرخواهانه تان. با خواندن اون کامنت بدجوری متاثر شدم . می دونید منم در یه موقعیت بدی قرار دارم . نمی دونم چیکار کنم . اگه مطالب وبلاگمو بخونید می تونید بفهمید که چی می کشم و پرونده ما هم در جریان هست تا طلاق بگیریم اما…. .
مطالب وبلاگم با نام هستی مجاز حقیقت زندگی منه . خوشحال می شم سری بهم بزنین.