بابا خوش هیکل!

محاله ببینمش و یه تیکه ای نندازه ! یه پیرهن تنگ مشکی تنشه و با این که گن هم پوشیده اما از هر طرف یه قلنبه گوشت زده بیرون. نگاهی به سر تا پای من میندازه و میگه : چقدر لاغر شدی یاسمن چیکار میکنی رژیم داری؟
میخندم و میگم :نه بابا فقط چون کلسترولم بالا بود خوردن شکلات و خامه و کره و کیک رو خیلی کم کردم . میگه: خیلی لاغر شدی! دیگه انقدر لاغر هم خوب نیست! میخوام بگم آره راست میگی مثل تو خوبه که از هر طرفم یه شقه گوسفند آویزون باشه! و از فکرم خندم میگیره. ادامه نمیدم اما اون دوباره میگه یه مقدار بخور که یه کم چاق شی خیلی لاغری!  نه مثل تو خوبه نه مثل من! میخوام بگم مثل تو که عمرا خوب باشه اما ……

ای کاش میفهمیدیم که با ناراحت کردن دیگران چقدر بار انرژی منفی نثارشون میکنیم.

 *ممنون از دوست نازنینم بانوی آب و ماه  برای اهدای برنج و شکر و لوازم تحریر و پول برای خانواده ای نیازمند.
* یه آقایی که تاسیساتی  هست از کار بیکار شده بنده خدا باید خرج ۵ نفرو بده اگه کسی کاری داره بگه من معرفیش کنم.
*یه آپارتمان تو اسلام شهر یه سرایدار میخواد ماهی ۱۵۰ تومن هم بهش  میدن با جا برای زندگی اگه کسی رو می شناسید خبرم کنید.

 علی جان سوال کردی پول ماشین چی شد. نمیدونم چیکار کنم از پول ماشین واسه اون خانواده نیازمند یه میلیونش مونده . فروشنده ماشین خسته شده از بس من گفتم صبر کن پولش جور شه. میگه بازم مشتری دارم اما به خاطر شما موندم. بنده خدا اونم به پولش احتیاج داره تو رو خدا با دلهای مهربونتون دعا کنید این یه میلیونم جور شه.

*همین الان یه ایمیل از برادر نازنین ابراهیم به دستم رسید که گفتن ۵۰۰ تومن از پول ماشین رو میریزن به حسابم… وای خیلی خوشحالم  دعا کنید ۵۰۰ تومن باقیشم زود جور شه. ابراهیم مهربان ایمان دارم که کائنات بهترینها رو سر راهت میگذاره …

این عکس بابا هم با گلهای زیبای پوینستیا که کار دست خودشه  چون لبریز انرژی مثبته هدیه به شماها…

بقیه عکسها رو میتونید اینجا ببینید و لذت ببرید.

ادامه مطب

آداب همسر داری

۴۰ جفت چشم، شایدم بیشتر دوخته شده بهم و من دارم در باب عشق ورزیدن  صحبت میکنم. مادر و پدرها رو دعوت کردم تا در مورد مشکلات بلوغ و درگیری های خانواده ها با نوجوونهاشون که در سن بلوغ سرگشته و حیرون هستن صحبت کنم. معمولا تو این جور جلسات هیچ متنی از قبل  آماده نمیکنم! میسپرمش دست کائنات تا اونی که لازمه گفته بشه. اینبار هم عین دفعات قبل. بحثم از بلوغ و حال و هوای بهاری دخترکانمون که یه  لحظه ابریه و یه لحظه آفتابی کشیده میشه به ابراز عشق زن و شوهر به هم در حضور فرزندانشون. میگم بزارید بچه هاتون بفهمن که شما همو دوست دارید. این حس که پدر و مادرم همو دوست دارن یه جور آرامش بهشون میده، یه جور حس امنیت ، حتی اگه اختلاف نظری هم دارید بهتره که اونا متوجه نشن.
مدعوین مرد سرهاشون رو به علامت تایید تکون میدن و خانومها  که تعدادشون بیشتره لبخند حاکی از رضایت میزنن. میگم: من و شوهرم انقدر توی خونه بلند جلوی بچه ها به هم گفتیم که همو دوست داریم که گاهی اشکان از اونور خونه داد میزنه مامان و بابا دوستتون دارم. نگار هم که کوچکتر بود همینطور بود. چه اشکالی داره؟ بزارید فرزندتون ابراز احساساتو  یاد بگیره! بزارید یاد بگیره که احساسات درونیشو راحت بروز بده تا فردا بلد باشه به شوهرش یا زنش بگه که دوستش داره.
یک ساعت و نیم بی وقفه حرف میزنم و اونها مسخ شده به من چشم دوختن.  آخر جلسه چند تا کتاب عالی معرفی میکنم. وقتی اعلام میکنم که جلسه تمومه هنوز نشستن انگار دوست ندارن برن! یا انگار توقع نداشتن کسی مدرسه دعوتشون کنه و بهشون آداب همسرداری  یاد بده. بعضی ها میان جلو و میگن عالی بود میشه باز هم از این جلسا ت بگذارید؟ میگم: انشالله  بعد از عید. یکی شون میگه: نه تو رو خدا تو همین اسفند. ما شوهرهامونم بگیم بیان…

 واقعا چقدر آدب همسر داری بلدیم؟ چقدر به شریک زندگی مون عشق میورزیم؟ من هیچ ابایی ندارم از این که از صبح تا شب هزاران بار به رامین بگم که عاشقانه دوستش دارم و از این که عاشقم شد و  منو به عنوان شریک زندگیش انتخاب کرد شکر گزارم…  شما چطور؟

*از دیشب تا حالا لاله گوشم درد میکنه! کسی میدونه این چه مرضیه؟
* ممنون از سریرای عزیزم و خانوم کدخدا زاده  مهربان و خانوم رشدیه نازنین برای کمک به خانواده ای بی بضاعت.  ممنون از صدیقه  و هانیه تازنین برای کمک به خانومی نیازمند. متشکرم از زهرا ثمره نازنینم برای هدیه پرده و کمک نقدی به دختری تنها و نیازمند.
* غزیبه عزیز که برام نوشتی اسم وبلاگم هیچ ربطی به متنش نداره تو کامنت پست قبلی جوابتو دادم.
*شراگیم  وسایلشو حراج کرده اگه کسی میخواد میتونه سری به اینجا بزنه.
* کسی تو این مسابقه شرکت کرده؟ به نظرتون شرکت کنیم؟
 

ادامه مطب

ولنتاین یا سپندارمزگان؟

وارد کلاس که میشم بچه ها غرغر رو شروع میکنن. بهشون گفتن از یه هفته قبل و بعد ولنتاین اگه تو کیفهاشون قلب و شکلات و… ببینن توبیخ میشن.
نگاهشون میکنم. تو نگاهشون دلتنگی موج میزنه. معمولا میشنوم تا غرغرهاشون تموم شه. میدونم که غرغر جزء لاینفک این دخترکان ۱۶ _۱۷ ساله است! حتی گاهی با این که میدونن حق باهاشون نیست اما غر میزنن ! دوست دارن غر بزنن تا  سبک بشن . همیشه غرغر ها که  تموم میشه میگم خوب تموم شد؟ بریم سر درس و اونا میگن بریم و همین…
اما امروز! منتظرن تا بشنون چرا؟
میگم واقعیت اینه که من با هر مرگ بر…ی مخالفم. از دیدگاه من عشق زیباست و ابراز محبت به کسی که دوستش داریم زیباتر. ای کاش به جای این همه فریاد مرگ بر… روزهایی بود تا فرصت میکردیم دوستت دارم هامونو فریاد بزنیم تا لبریز از عشقی بشیم که نیازش داریم. دلتنگی نگاه هاشون کمرنگ تر میشه  و من ادامه میدم… ببینم شما روز تنکس گیوینگ بوقلمون میپزید؟ یا هالوین کدوهاتونو تزیین میکنید؟ بچه ها ما ایرونی هستیم و فرهنگ خودمون خیلی غنیه. چرا از روزهایی که تو فرهنگ خودمون داریم که نماد عشق هست برای ابراز عشقمون به اونهایی که دوستشون داریم استفاده نکنیم. پدر، مادر، برادر، خواهر و البته در مورد شما … مکثی میکنم و با خنده میگم پسر!!! که همه میخندن. دوست دارم در مورد سپندارمزگان براشون حرف بزنم اما …
درس رو شروع میکنم. اما با خودم فکر میکنم خوب چرا که نه. بزار بهانه ای داشته باشیم برای ابراز
عشق و محبتمون به اونهایی که دوستشون داریم حتی اگر این بهانه از غرب گرفته شده. این بهتره یا ابراز تنفر و انزجار به آدمهایی که عین ما انسانن… من از مرگ بر … گفتنها همیشه متنفر بودم. ابراز تنفر و درخواست مرگ برای دیگری با خودش انرژی منفی میاره.
 *گاهی غریب نوشتن خیلی لذت بخش تره. اینجوری وقتی همه میشناسنت همش باید هول داشته باشی که نکنه یکی به خودش بگیره.  این که همکارات وبلاگتو بخونن دیگه بدتر از اینه که فامیل و دوست و خانواده شوهرت بخونن! هر پست جدیدی که میزارم میگه یاسمن من فکر کردم نکنه منظورت منم! بی بی جان منظورم تو نیستی ها!
*
ممنونم از رعنای عزیزم  و یه سری از دوستانش در سویس که پول تهیه یخچال برای خانواده ای بی بضاعت رو برام فرستادن. ممنونم از صدیقه نازنین و نگار مهربون برای کمک به خانواده ای بی بضاعت. متشکرم از علیشاه صمدی که همیشه گره گشای مشکلات منه برای کمک به خانواده ای که اوقاف از خونه بیرونشون کرده و پول رهن خونه ای رو ندارن تو این سیاه زمستون. ممنونم از خواهر قشنگم مریم برای بنر بالا . مریم جون خیلی دوستت دارم. (آیکون خواهری که مخلص خواهرشه تا ابد!)

ادامه مطب