۴۰ جفت چشم، شایدم بیشتر دوخته شده بهم و من دارم در باب عشق ورزیدن صحبت میکنم. مادر و پدرها رو دعوت کردم تا در مورد مشکلات بلوغ و درگیری های خانواده ها با نوجوونهاشون که در سن بلوغ سرگشته و حیرون هستن صحبت کنم. معمولا تو این جور جلسات هیچ متنی از قبل آماده نمیکنم! میسپرمش دست کائنات تا اونی که لازمه گفته بشه. اینبار هم عین دفعات قبل. بحثم از بلوغ و حال و هوای بهاری دخترکانمون که یه لحظه ابریه و یه لحظه آفتابی کشیده میشه به ابراز عشق زن و شوهر به هم در حضور فرزندانشون. میگم بزارید بچه هاتون بفهمن که شما همو دوست دارید. این حس که پدر و مادرم همو دوست دارن یه جور آرامش بهشون میده، یه جور حس امنیت ، حتی اگه اختلاف نظری هم دارید بهتره که اونا متوجه نشن.
مدعوین مرد سرهاشون رو به علامت تایید تکون میدن و خانومها که تعدادشون بیشتره لبخند حاکی از رضایت میزنن. میگم: من و شوهرم انقدر توی خونه بلند جلوی بچه ها به هم گفتیم که همو دوست داریم که گاهی اشکان از اونور خونه داد میزنه مامان و بابا دوستتون دارم. نگار هم که کوچکتر بود همینطور بود. چه اشکالی داره؟ بزارید فرزندتون ابراز احساساتو یاد بگیره! بزارید یاد بگیره که احساسات درونیشو راحت بروز بده تا فردا بلد باشه به شوهرش یا زنش بگه که دوستش داره.
یک ساعت و نیم بی وقفه حرف میزنم و اونها مسخ شده به من چشم دوختن. آخر جلسه چند تا کتاب عالی معرفی میکنم. وقتی اعلام میکنم که جلسه تمومه هنوز نشستن انگار دوست ندارن برن! یا انگار توقع نداشتن کسی مدرسه دعوتشون کنه و بهشون آداب همسرداری یاد بده. بعضی ها میان جلو و میگن عالی بود میشه باز هم از این جلسا ت بگذارید؟ میگم: انشالله بعد از عید. یکی شون میگه: نه تو رو خدا تو همین اسفند. ما شوهرهامونم بگیم بیان…
واقعا چقدر آدب همسر داری بلدیم؟ چقدر به شریک زندگی مون عشق میورزیم؟ من هیچ ابایی ندارم از این که از صبح تا شب هزاران بار به رامین بگم که عاشقانه دوستش دارم و از این که عاشقم شد و منو به عنوان شریک زندگیش انتخاب کرد شکر گزارم… شما چطور؟
*از دیشب تا حالا لاله گوشم درد میکنه! کسی میدونه این چه مرضیه؟
* ممنون از سریرای عزیزم و خانوم کدخدا زاده مهربان و خانوم رشدیه نازنین برای کمک به خانواده ای بی بضاعت. ممنون از صدیقه و هانیه تازنین برای کمک به خانومی نیازمند. متشکرم از زهرا ثمره نازنینم برای هدیه پرده و کمک نقدی به دختری تنها و نیازمند.
* غزیبه عزیز که برام نوشتی اسم وبلاگم هیچ ربطی به متنش نداره تو کامنت پست قبلی جوابتو دادم.
*شراگیم وسایلشو حراج کرده اگه کسی میخواد میتونه سری به اینجا بزنه.
* کسی تو این مسابقه شرکت کرده؟ به نظرتون شرکت کنیم؟
مهدی
با سلام وبلاگ بسیار جالب و خوبی داری ممنون میشوم اگر به من هم سر بزنید
در ضمن اگر با تبادل بنر یا تبادل لینک هم موافق هستید …!
برای تبادل لینک من رو با نام “سیاسی بدجور اخبار” لینک کنید و به من
اطلاع دهید تا در اسرع وقط شما رو با نام مورد نظرتان لینک کنم
و اگر هم با تبادل بنر موافق هستید بنر ما رو در وبلاگ خود قرار دهید و کد بنر تان
رو به من بدهید تا من هم بنر شما رو قراردهم…!
کد بنر من داخل وبم هستش از اونجا کپی کنید
ممنون …فلا بای
زهرا
ممنون
استفاده کردیم
omid
in maskharast k migi b bachei k nemidone zan chie alagharo yad dad chon har kari vaghte khastekhodesho dare va shayad bachei k ba tarze fekre shoma bozorg bshe shayad az in kari k yadesh dadin va ebraze alaghe toye mokhzadan va b bazi gereftane dokhtara ya barax b kar bgire k vase jamae bade.nemidonam chera beine in hame nazar dahande ye nafar mokhalef naboode.ba tashakoor
\
admin
امید جان میدونی چقدر اختلافات زناشویی بر سر اینه که طرفین ابراز علاقه بلد نیستن؟ به نظرت آموختن رو باید از کی شروع کرد بعد از ۱۸ سالگی وقتی که کاملا شخصیت شکل گرفته؟