نقاشی

بلاخره بعد از هشت ماه که به خاطر بیماری و مرگ مامان کلاس نقاشیمو رها کرده بودم دوباره رفتم سر کلاس… الان عین آدمی هستم که بعد از ماهها که توی یخچال های برفی گیر کرده بوده و همه وجودش منجمد شده بوده یه باره خورشید از پشت کوهها اومده بالا و با تموم وجودش داره گرمی بهش میبخشه کم کم احساس میکنم که داره ذره ذره بدنم گرم میشه.. انگار دارم بعد از اون روزهای تلخ و وحشتناک که یادآوریشون هم پشتم رو میلرزونه کم کم زنده میشم … دوست دارم با همه وجودم فریاد بزنم مربی عزیزم دوستت دارم و این حس خوب زندگی رو مدیون توام ….

ادامه مطب

روز معلم مبارک

به بهانه روز معلم

من یه پرستار معلمم !!! درست عین شتر مرغ که تکلیفش معلوم نیست که بلاخره شتره یا مرغ منم تکلیفمم معلوم نیست که بلاخره پرستارم یا معلم !!! اون روزی که داشتم انتخاب رشته میکردم و پرستاری رو انتخاب کردم در ذهنم هم نمیگنجید که بعد از گرفتن لیسانس و گذروندن طرحم برم معلم شم …
اما راستش از دیدگاه خودم یه معلمم و البته تا آخر عمر مدیون پرستاری چرا که اگه روزهای سخت پرستاری تو بیمارستان و شبهای وحشتناک شبکاری دادن نبود امروز قدر روزهای شیرین معلمی رو نمیدونستم و انقدر عاشق معلمی نبودم پس حالا که تکلیفم معلوم شد روزم مبارک
روز تموم معلم هایی که عاشق معلمی هستن هم مبارک

ادامه مطب

صیغه

توی درمانگاه یه خانومی در میزنه و میاد تو میگه خانم دکتر تو رو خدا من خیلی عجله دارم ممکنه اون آزمایش ما روتایید کنید خانم دکتر میگه شما باید دارو مصرف کنین هم خودتون کم خونی دارید هم شوهرتون ممکنه فرزندتون تالاسمی بگیره
میگه وای نه تو رو خدا ما باید زودتر عقد کنیم دیر میشه بعدانگار چیزی به فکرش میرسه چون میگه پس چرا بچه اولم سالمه خانم دکتر؟ خانم دکتر میگه چه عجله ایه حالا و اون خانوم خانوم دکتر رو میکشه یه گوشه و از لابلای حرفاش میشنوم که یه بچه قراره به دنیا بیاد و بعد میگه ما چهار ساله صیغه ایم
خانم دکتر میگه خوب پس در یه صورت تایید میکنم صیغه نامه رو بیارین خانوم که بسیار ظاهر موجهی داره میگه صیغه نامه نداریم ما خودمون صیغه خوندیم ! بعد که میبینه من دوتا شاخ گنده دارم در میارم میگه زندگی ما داستان
اخه من و شوهرم چند سال پیش طلاق گرفتیم و الان جند ساله دوباره با هم زندگی میکنیم حالا میخواهیم بچه دار شیم میخواهیم دوباره با هم ازدواج کنیم !

ادامه مطب