زلزله و طوفان و ورقه!!!
سلام به همه
حسابی مشغول صحیح کردن ورقه ها هستم(همون سورپرایزی که برای شاگردام داشتم …اینه که تصحیح کردن ورقه ها دست خودمه)و فقط اومدم یه سر بزنم و برم. متاسفانه نمره ها زیاد خوب نیست ولی خوب چه میشه کرد؟ رفتم مدرسه و بچه ها رو دیدم چقدر براشون دلتنگ شده بودم خدا میدونه … به خودم یه استراحت دادم ولی زود باید برم آخه فعلا ۲۶۰ تا ورقه دارم که تقریبا نصفشون رو صحیح کردم… از زلزله هم خیلی ترسیدم و هینطور از طوفان دیشب… خاطره تلخ بم دائم در ذهنم تداعی میشد و با این که خدا بهم اطمینان میداد که هیچ خطری ما رو تهدید نمی کنه ولی بازم تا خوابم میبرد با کابوس و ترس از خواب می پریدم… اینا نتیجه دیر سرزدن به وبلاگمه… چون هر وقت اینجا از خوبی و خدا و مهربونیهاش مینویسم تا مدتها شارژم وشاد و آروم…