هوای گرم و بی کولری …

التماس دعا داره …. خانوم رمضانی قربونت برم کولرمون سوخته ١۵٠ تومن خرجشه …. هوا گرمه و بچه ها تحمل گرما رو ندارن… میگم چشم مینویسم اگه کسی کمک کرد میریزم به حسابت ،،،
این دخترک که شهرستان زندگی میکنه نیاز به مانتو یا چادر نو داره
برای یک ارایشگاه زنانه نیاز به چند ویزیتور زبده هست برای فروش کالاهای ارایشی

ادامه مطب

تهیه مکان برای آموزش به کودکان کار

اولین گاز رو که به ساندویچ چیزبرگری که خودم درست کردم میزنم گوشیم زنگ میزنه ساراست… میگه عکس آرزوهای بچه ها رو برات ایمیل کردم میگم چه خبر از پول ؟ میگه از سی میلیون پول فقط پنج تومن تونستیم جور کنیم میگم اقای نایینی هم گفتن پنج میلیون میدن میگه اما یاسمن هنوز بیست میلیون کم داریم و این بچه ها الان مدتهاست که یه وعده غذای سالم نخوردن حتی یکیشون به خاطر سوء تغذیه بیمارستان بستری شده … میدونی که کودکان کار معمولا غذاشون رو از تو سطل اشغالها گیر میارن … بغض با لقمه ای از ساندویچم مخلوط میشه. . هر کار میکنم نمیتونم قورتش بدم . یه قلپ آب میخورم و از شر لقمه ای که داره خفه ام میکنه راحت میشم. ساندویچ رو میزارم تو یخچال میدونم که علیرغم گشنگی محاله بتونم بخورمش . انگارعذاب وجدان گرفتم.
میگه اگه بتونیم این مکان رو رهن کنیم بچه هایی که شناسایی کردیم رو صبح ها میاریم اونجا بهشون خوندن و نوشتن یاد میدیم و در ازای این که نمیرن سر کار، به خانواده هاشون قالی بافی و کارهای دستی یاد میدیم . اونجا یک وعده غذای سالم میخورن و عصر آزادن که برای کمک به خانواده برن کار کنن خانواده ها که کار یاد گرفتن دار قالی رو میدیم بهشون تا توی خونه کار کنن …میگم جور میشه من مطمئنم … میگه خدا کنه ما حتی حاضریم در قبال پولی که میدن چک بدیم … قطع میکنه و من ایمیلم رو باز میکنم و شروع میکنم به خوندن آرزوهای بچه ها ….شوری اشک لبهامو میسوزونه … فکر میکنم این فرشته هایی که سر چهارراهها مشغول گدایی و گل فروشی و … هستن چقدر آرزوهای قشنگی دارن … اگه ما بتونیم با کمک هم ، پول پیش اون کارگاه رو جور کنیم اونوقت تو با سواد شدن بچه های ویلون سر چهارراهها، تو خوردن یه وعده غذای سالم اون فرشته ها ، تو پیدا کردن شغل برای پدر و مادرهاشون و تو آباد کردن سرزمینی که عاشقانه دوستش داریم سهیم میشیم و چه لذتی بالاتر از این که تو ، عشق رو بی توقع در روح انسان ها جاری کنی …
*دوست عزیزی که برام کامنت گذاشتی و سوال در مورد وام داشتی و ایمیلم رو خواستی سمت چپ صفحه نوشته پیام خصوصی روش کلیک کنی صفحه ای باز میشه که هر چی توش بنویسی برام ایمیل میشه
*پگاه نازنین فرزندت به دنیا اومد ؟




** خونه ای که برای کودکان کار قراره اجاره بشه در احمد آباد کرج هست …

ادامه مطب

نو عروس و جهاز دزد !

توی یه اتاق از چند تا اتاقی که توی یه حیاط بود زندگی میکردن . عروس دختری بود که فرزند خونده یک خانواده فقیر بود انقدر فقیر که حتی به مدرسه هم نرفته بود. داماد که کارگر بود به خواستگاری عروس که در دهی در یکی از شهرستان های تهران زندگی میکرد رفت و عروس بی جهاز و بی عروسی وارد اتاقی در یکی از محله های فقیر نشین تهرون شد …. همون چند تکه جهاز رو با کمک شما دوستهای خوبم تهیه کردیم و عروس به خونه بخت رفت….
چند وقت پیش که دو سه روزی با شوهرش به همون ده برای دیدن مادر خونده و پدر خونده رفته بود دزد به خونه شون زد و همه چی شونو برد حتی یخچالشونو !!!
مادر شوهر بینوا که تموم جهیزیه عروس رو خودش از اینور و اونور جور کرده بود با بغض میگه خانوم قربونت برم الهی تو این تابستونی یخچالم ندارن حالا میگی چه خاکی به سرم کنم؟ با خودم فکر میکنم برای این مادر زحمتکش که همه ی زندگیش بچه هاشن و با دستفروشی و به تنهایی زندگی رو می چرخونه چقدر سخته جور کردن دوباره خنزر پنزری که با بدبختی جور کرده بود ….
ممنونم از رضوانه عزیزم ، فرشید ملکان مهربون و فاطمه دانا ی دوستداشتنی ندا قویدل عزیز برای کمک جهت خرید مواد غذایی ماه رمضون
متشکرم از دوست ندیده ام از کانادا که دلش نمیخواد اسمی ازش ببرم و با کمک به جای گلناز قانعان که دیگه در میون ما نیست گلناز رو در کمک به خانواده های نیازمندمون سهیم میکنه روح گلی عزیزم شاد
ممنونم از عذرای گلم برای کمک به خانواده های نیازمندمون
و متشکرم از سارای گلم که برای بیمارای سرطانیم هر کاری از دستش بر بیاد میکنه ممنونم سارا جونم
متشکرم از آناهیتای گل و فاطمه رضایی عزیز و علیشاه صمدی مهربان برای کمک به عروس نیازمندمون
*راستی این خانواده هم که ۵ نفر هستن و مادر خونه با فروش نون محلی تو نتور خونه اش زندگی شون رو میچرخونه ( تو همین تهرون) کولرشون سوخته و ظاهرا ١٢۵ تومن خرج تعمیر کولرشون میشه ….

ادامه مطب