سوء تفاهم

خیلی از اوقات سوء تفاهم سایه زشت و نازیباشو به روی دوستی ها میندازه.  از نگاه من، زندگی مشترک در واقع یک دوستی عمیق بین زن و شوهره. متاسفانه یکی از آفتهای این دوستی همون سایه نازیبای سوء تفاهمه. من در این جور مواقع به جای این که سعی کنم به طرف مقابلم ثابت کنم که اون اشتباه میکنه و من درست میگم، یا با یادآوری سوء تفاهم های قبلی و اشتباهات دفعات قبلش روحش رو آزرده تر کنم و به سوء تفاهم اجازه بدم که مجال بیشتری برای به هم ریختگی اوضاع کنه سعی میکنم با یادآوری خاطرات قشنگمون ، و این که چقدر اون برام عزیز و دوستداشتنیه و این که بدون اون چقدر زندگی برام مشکله کلا فضا رو عوض کنم… و حتی گاهی اشتباه رو به گردن میگیرم و بابتش عذر خواهی هم میکنم… چه اشکالی داره از کسی که برات عزیزترینه بی دلیل عذرخواهی کنی؟ و البته بعدا بهش بگی که این عذرخواهی فقط جهت آتش بس بوده و تو نه تنها مقصر نیستی بکه یک عذرخواهی هم طلبکاری!  
این یک معجزه است ، معجزه عشق که همیشه به داد اون کسایی میرسه که اسیر سوء تفاهم شدن. معجزه عشق فضا رو به نفع تو عوض میکنه. طرف مقابل کیش و مات میشه و وقتی به خودش میاد به جای یک شریک عصبانی که سعی در اثبات حقانیتش داشته تبدیل شده به یک عاشق دلخسته که اصلا یادش نمیاد که چند لحظه پیش همه تلاشش رو میکرده که به شما بگه که مقصرید!

از این تجربه بیست سال زندگی مشترک من استفاده کنید و از نتیجه حیرت انگیزش لذت ببرید..
این پست در جواب دوستی  که برام ایمیل زده بود و ازم سوالی کرده بود نوشته شده اما فکر کرم شاید تو این روزگاری که همه گرفتار سوء تفاهم هستن به درد بخور باشه….

ممنونم از زهرای عزیزم برای تلاشی که داره انجام میده تا بتونه یه وام برای اون خانم دو پست قبل جور کنه.
ممنونم از زینب گنجی عزیزم برای کمک به خانواده ای که در فقر مالی به سر می برن.
متشکرم از بهناز گلم برای برای هدیه مبلغی جهت شیر خشک برای نوزاد و هدیه مقداری لباس به خانواده های نیازمندمون.
ممنونم از مریم قربانی عزیز برای هدیه مبلغی پول برای خانواده های نیازمندمون.  
یه دنیا تشکر از ندای خوبم که هر دو ماه یک بار مبلغی رو به حسابم میریزه تا برای ۷ خانواده بی سرپرست مواد غذایی تهیه کنم…
ممنونم از دوست ندا ، که نمیدونم اسمشون چیه  برای هدیه مبلغی پول به بچه های یتیم. عزیزم خیلی این کمکت به موقع بود…
**این خانواده تلویزیون ندارن…
** این خانواده ۵ نفره با یه نوزاد یخچال ندارن. خودم رفتم خونه شون و شرایطشون واقعا اعصاب خورد کنه…

 

***در تاریخ ۲۳/۱۰ مبلغ ۵۰ تومن به حسابم ریخته شده هر کی ریخته محبت کنه یه کامنت بزاره ببینم این پول باید صرف چی بشه…

از دوستان و آشنایان (از بین آقایون) کسی با گروه خونی آ ب مثبت  می شناسید؟ باید ساکن تهران باشه و یا حضور مداوم درتهران داشته باشه. این پسر بچه ی ۸ ساله به ۵ نفر نیاز داره تا پلاکت لازم برای عملش رو تأمین کنند. نوبت عملش (پیوند مغز استخوان) احتمالا در چند هفته آینده هست. این گروه خونی کمیابه. نام بیمار امیر زارعی و در بیمارستان شریعتی بستری است تلفن تماس:  ۰۹۱۷۸۱۰۱۷۹۰  ابراهیم زارعی 

ادامه مطب

روش نوین ماشین دزدی

غروبه و داره رانندگی میکنه بره خونه . وسط خیابون  خانومی رو میبینه که کنار یه نفر که افتاده زمین داره ضجه میزنه. مجبوره ترمز کنه وگرنه میرن زیر ماشین. پیاده میشه و میگه چی شده؟ خانوم با گریه میگه یه دفعه حالش به هم خورد تو رو خدا کمک کنید ببریمش بیمارستان میترسم از دست بره. راننده هم، قبول میکنه و با خانومه دو نفری مردی رو که غش کرده میخوابونن صندلی عقب ماشین… کمی جلوتر مردی که غش کرده بوده چاقو رو میزاره پشت گردن راننده و میگه یالله برو به آدرسی که میگم… از شهر که خارج میشن تموم مدارک، پول  و حتی لباسهاشو از تنش در میارن و راننده صواب یا ثواب!! کار ما رو لخت تو هوای سرد زمستون ول میکنن وسط خیابون. ماشین رو می دزدن و لابد کلی هم به ریش راننده نازک دل ما میخندن. این اتفاق برای پسر یکی از آشناها افتاده …..  فکر کردم با اطلاع رسانی می تونیم جلوی این حقه بازهای شیاد رو بگیریم…

* این خانواده تلویزیون ندارن…
* این خانواده ۵ نفره با نوزاد یخچال ندارن..
* این خانواده ۵۰۰ تومن حقوق پدرشون رو که فوت کرده میگیرن ۵ نفرن و ماهی ۵۰۰ هم اجاره خونه میدن… (چون پول پیش کم داشتن اجاره شون زیاده برای دو تا اتاق تو یه نقطه جنوبی تو تهرون) واقعا برای خورد و خوراک در مضیقه هستن.البته مادر و دختر هر جا پیش بیاد برای کار در منزل میرن اما خوب با این گرونی واقعا کفاف خورد و خوراکشون رو نمیده.  دوستی رو فرستادیم و از نزدیک زندگی شونو دیده . میگفت شرایط زندگی شون  زیر صفره..
*کسی اگه کابینت فلزی شو میخواد عوض کنه …. این خانواده که تازه برای خونه شون تونستن یه آشپزخونه گوشه حیاط درست کنن کابینت ندارن. (شمال هستن)
* یه دوست کامنت گذاشته بود که برای خانوم جوراب فروشی که تو پارک وی هستن اگه ک
سی دلش میخواد کمک کنه…

* ممنونم از دکتر امیر حسین مکارمی عزیز برای کمک مالی به خانواده های نیازمندمون.

* ممنونم از زهره گلم برای هدیه مبلغی پول برای کمک هزینه تحصیل خانواده ای نیازمند.
* ممنوم از مامان عسلی عزیز برای هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.
* متشکرم از دوست خوبم  رویا برای هدیه مقداری پول برای سیسمونی یه نوزاد.
* ممنونم از خانوم جوادی عزیزم برای هدیه دو تا فرش و یه جا لباسی و مقداری ظرف به عروس نیازمندمون.
* متشکرم از مریم قربانی عزیز و رهگذر نازنین برای هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.
** نویسنده وبلاگ تاکسی تاکسی  و آقای دریاباری من همچنان منتظر تماستون هستم…
دوستای خوبم که قسط هاتونو میریزید و یا کمکی برای خانواده های نیازمندمون میکنید حتما برام کامنت بزارید من واقعا هیچ جوری نمیتون
م تشخیص بدم که پول رو کسی برای قسط ریخته یا برای کمک …

ادامه مطب

همفازی با جهان هستی

نمیدونم چرا اینجوری شدم احساس میکنم همه آدمها پاره ای از تنم هستند گرچه این حس احساس بسیار زیباییه ولی گاهی دردآوره…. احساس همفازی با جهان هستی … انگار که حس کنی همه وجودت پاره پاره شده و هر تکه اش شده قطعه ای از دنیایی که توش زندگی میکنی… دلم برای گربه هایی که توی این سرما تو خیابون گرسنه هستند می سوزه… برای درختی که تنه اش دود گرفته است و کسی به فکر این نیست که کمی آب بریزه پاش …برای پرنده ای که بچه ها با سنگ زندگیشو تهدید می کنن…..

حس این که همه آدمهای کنارت رو عاشقانه دوست داری یه قلب بزرگ میخواد، گاهی احساس میکنم قلبم گنجایش این همه عشق رو نداره. همه وجودم لبریز عشقه به آدمهایی که باهاشون در ارتباطم… جنسیت در میون نیست… انگار همه از یه جنسن …

وقتی اشکهای پسر آبدارچی مون رو که به جرم گم کردن کتابش از دم مدرسه شون تا مدرسه ما از مادرش کتک خورده رو میبینم وجودم لبریز غم میشه… در آغوشش میگیرم و موهای کوتاه و سیخ سیخشو می بوسم. اون تو بغلم هق هق میکنه و،  در حالی که دارم فکر میکنم باید حتما مادرشو دعوا کنم که بچه رو زده، مادر از در میاد تو و من یک باره میشم زنی که زیر بار سختی های زندگی له شده… تو این  هوای سرد در حالی که یه ژاکت کهنه و نازک به تن داره باید دو تا بچه رو از راه دور برداره برسونه مدرسه شون و بعد بیاد سر کار، چایی بریزه و ظرف ها رو بشوره و تمام کلاسها رو جارو کنه و دستشویی توالتها رو بشوره و کار و کار و  کار و بعد دوباره ساعت ۱۲ بدو بدو بچه ها شو از مدرسه بگیره و بعد بازم کار… ساعت دو و نیم خسته و هلاک با دو تا بچه پیاده تا ایستگاه اتوبوس بره  و تا برسه به خونه فکر قسط و قرض و بدهی و اجاره خونه … شاید اگه من هم بودم بچه رو کتک میزدم… نگاهش میکنم ، یخچال رو ریخته بیرون و داره با وسواس طبقه هاشو دستمال می کشه  … تحسینش میکنم چون زحمتکشه … چون با این همه کار هیچ کاری رو سرسری انجام نمیده ، چون گرچه الان بچه رو کتک زده اما میدونم که تو دلش چه غوغا یی به پاست از پشیمونی… بهش میگم نباید میزدیش میگه خسته شدم هی چیز گم میکنه و بعد بغضش میترکه میگه ۵ میلیون کم داریم نمیدونم از کجا وام بگیرم چکار کنم به خدا دلم پر ازدرده مغزم پر از فکره دیگه این که چیز گم میکنه قاطی می کنم…میگم فکر نکن جور میشه. میگه کاش یکی بود بهمون ۵ تومن وام میداد گره از این کارمون هم وا میشد، اون میگه و من لابلای بغضهای در گلو شکسته اش گم میشم….

وای که چه شب یلدایی برگزار شد به همه خانواده هامون یکی یه بسته گوشت تازه  گوساله، یه بسته چرخ کرده مخلوط، یه مرغ ، به تعداد نفرات هر خانواده  انار و ماهی قزل آلا و آجیل داده شد و کلی عشق و شادی به خونه هاشون هدیه دادیم…. از دوستای خوبی که منو تو این کار پر عشق یاری کردن ممنونم : دوستای خوبم فرشید ملکان، علیشاه صمدی، علی خالقی، کامران قانعان، داداش گلم علیرضا ، مامان نازنینم، لیلا تاجیک، سکینه احمدی نژاد،فاطمه بشکاردانا، مژگان پورصیاد، فاطمه جمشیدی، ندا قویدل، فاطمه قلیچ خانی، زینب گنجی، دوست گلم شبنم آذری از کانادا، زهره عزیزم، ندای مهربونم، فرزانه و همکارای خوبش، معصوم مهربونم، میرای نازنین و پریدخت عزیزم….
و متشکر از خانوم زهرا ابوالحبیب که نمیزاره این کیسه بی بضاعتهای من خالی بمونه…
ممنون از مهدیه عزیزم که از اروپا مبلغی رو برای یکی از خانواده هامون به حسابی ریخته که به دستم برسونن و قراره هر ماه این مبلغ رو به یکی از خانواده هامون اختصاص بده مهدیه گلم متشکرم از اعتمادت …
ممنون از دوست خوبم پروانه خیرابی بابت هدیه یه گوسفند به خانواده های نیازمندمون.
ممنونم از آی تک گلم برای هدیه یه کارتون انار به خانواده های نیازمندمون.
و متشکرم از پریسای عزیزم که از یزد مقداری لباس برامون پست کرد.. خداکنه کسی رو از قلم ننداخته باشم…

*این پسرک که صنایع خونده دنبال کار میگرده.
*این پسرک که حسابداری خونده دنبال کار میگرده.
در تاریخ ۱ آذر ۵۰ تومن، ۶ آذر ۱۵۰ تومن،  ۱۲و ۲۹ و ۳۰ آذر ۲۰ تومن به حسابم ریخته شده هرکی محبت کرده ریخته لطفا بگه بابت چی این مبلغو ریخته یا به کدوم خانواده باید بدم ممنونم.

ادامه مطب