از یک ماه پیش که تاریخ اومدنش رو به ایران فهمیدم بی قرار دیدنشم. چند ساعتی میشه که رسیده و دیگه دلم برای در آغوش کشیدنش پر میزنه. برای اون نگاههای مهربونش. برای اون صدای لبریز آرامشش که به قول رامین، جوری روحت رو آروم میکنه که انگار خدا داره باهات داره حرف میزنه… تو آسانسور بی طاقتم. تا برسه طبقه هشتم انگار ۸ ساعت میگذره ، بلاخره میرسم و مامان در رو روم باز میکنه مامان و بابا رو میبوسم و اون … از تو اتاق خواب میاد بیرون و منو در آغوش میکشه… غرق بوسه ام میکنه و من خودم رو رها میکنم تو آغوش مهربونی که امن امنه…
هی منو میبوسه و نگاهم میکنه و دوباره محکم بغلم میکنه و…. احساس میکنم این مرد همه وجودش عشق و آرامشه… کنارش میشینم و دستهای مهربونشو میگیرم تو دستم. نگاهم که میکنه از ته ته چشماش عشق میباره و مهربونی. حرف که میزنه همه آرامش دنیا انگار تو کلامشه و من دلم نمیخواد حتی برای یه دقیقه، این لحظه های ناب رو از دست بدم.
مامان میگه تو فرودگاه یکی از کسایی که اومده بود استقبال داییت یه پسر ۱۴ ساله بود که از نه سالگی مواد مصرف میکرده و الان نزدیک ۴ ساله که پاک شده ، میگفت خیلی دلم میخواست مهدی رو ببینم، با گوش دادن سی دی هاش پاک شدم…
فکر میکنم این فرشنه مهربون که خودش یه زمانی اعتیاد داشته و الان ۲۳ ساله که پاکه و همه زندگیش شده کمک خیرخواهانه و رایگان برای ترک اعتیاد هم نوعانش، چه رسالت بزرگی بر گردنشه و چقدر دعای خیر پدر و مادر و زن و بچه به دنیالش. انگار گاهی اوقات باید برای این که پازل زندگیت یه پازل زیبا و بی نقص باشه بپذیری که حتی اون تیکه های سیاه و نازیباش برای کامل کردن زیباییش لازمه.
شاید خود دایی مهدی هم اون روزهایی که اعتیاد روحش رو آزار میداد نمیدونست که قراره با سوهان اعتیاد روحش تراشیده شه تا تندیس زیبای خدایی از زیرش بیاد ییرون و تموم اون تاریکی ها مشعلی بشه برای نجات انسانهایی که نیازمند نوری هستند تا از تاریکی بیماری اعتیاد به روشنایی سلامت برسن.
این تاریخ کارگاههای رایگان دوازده قدم برای ترک اعتیاد تو شهرهای مختلف توسط دایی مهدی هست . به محض این که محل کارگاهها مشخص شد تو همین پست مکان و زمان رو اضافه میکنم. حضور در این کارگاهها رایگانه.
۲۷ آبان شوش و دانیال –
یک شنبه ۳۰آبان شیراز ۲ تا ۵ جاده سپپدان اول دوکوهک کوچه لامپ سازی تالار باغ ملک
– ۴ آذر مشهد- ۵ رشت – ۱۲ آذر تهران در سالن کارگران
*این خانوم که زندگیش از راه پاک کردن سبزی میگذره یخچالش سوخته و از اونجایی که این یخچال براش حکم ابزار کارش رو داره الان خیلی گرفتاره.
*این خانواده در مشهد به خاطر سیصد تومن ، انشعاب گاز بهشون داده نشده و هوا خیلی سرده…
ممنون از خانم سعادتی عزیز برای کمک مالی به بهاره عزیز.
متشکر از نوگل عزیزم برا ی کمک مالی به خانواده ای نیازمند.
ممنون از یلدای گلم برای هدیه مبلغی پول به خانمی نیازمند و محتاج کار.
ممنونم از دوست خوبی در امریکا برای هدیه سیصد تومن پول جهت خرید گوشت برای خانواده های نیازمند.
ندای عزیزم برای بهاره نزدیک سیصد جمع شد .
و دوباره ممنون از آقای فتاح جبلی که با هدیه مشهد به چند دانش آموز زیباترین لحظه ها رو به اونها هدیه داد…
ستاره کیانی عزیز ایمیلت رو گرفتم اما متاسفانه ایمیل که برام گذاشتی غلطه. شمارتو برام بزار تا شماره دایی مهدی رو برات اس ام اس کنم.
*** کدوم دوست عزیزی بود که می خواستن بدهی دو میلیونی اون فرد زندانی رو با کمک همکاراش بدن؟ من شمارتونو گم کردم اگه ممکنه با من تماس بگیرید تا آدرس اون خانواده رو بدم.