آرزوهای کودکی

 میگه:  خیلی دلشون  دوچرخه میخواد..
 نگاهم از روی چشمهای نگرانش میچرخه رو پنجره و لابلای برگهای درختها که با نیسم بهاری میرقصن گم میشه. میشم یه یاسمن کوچولوی شیطون پشت یه دوچرخه که داره با آخرین انرژی پا میزنه …
آخرهای خرداد که میشد عشق دوچرخه سواری روحمو نوازش میداد. بسته به وضع دوچرخه هامون یا دوچرخه ها سرویس میشدن یا دوچرخه نو میخریدیم. دوچرخه قناری… یادمه یه سال که دبیرستانی بودم دوچرخه ام دینام داشت و چراغ. وقتی غروب هوا تاریک میشد پا که میزدم جلوی پام با نور چراغ، روشن میشد. و چه کیفی میکردیم من و گلناز (خواهرم). مسیر باغ رو از دم گلخونه ها تا خونه بارها و بارها رکاب میزدیم بی هیچ خسته شدنی… و این تمام دنیای کودکی و نوجوونیم  بود. تابستون و تمشک چیدن و دوچرخه سواری و…. روحی که با ساده ترین تفریحات تغذیه میشد… برعکس الان که همه زندگی بچه ها و جوونهامون شده بازی های کامپیوتری و موبایل…
میگه: چاییت یخ نکنه…و من  از کودکی کشیده میشم تو حال… میگم: حالا تو یه قیمتی بگیر ببینیم چنده…
فرداش در حالی که دست پسر کلاس دومش که تازه از مدرسه گرفته تو دستشه، میاد پیشم و میگه پرسیدم ها. برا کوچیکه ۴۵ تومنه برا بزرگه ۶۵ تومن.
 همش ۱۵۰ تومن حقوق میگیره یعنی بیشتر حقوقشو باید بده برای  یه آرزوی کوچیک … میگم جور میشه … برق شادی رو تو نگاه پسرش میبینم. میگه رنگشم انتخاب کردن نارنجی…
تموم راه فکر میکنم. به بچه هایی که تابستون تو کوچه ها با دوچرخه هاشون جولون میدن و گم شدن نگاه حسرت بار اونهایی که به نون شب محتاجن و از کودکی فقط افسوس رو تجربه کردن ، لابلای چرخش چرخها ….

خیابون باغ

 ممنونم از کریمی شاد عزیز برای هدیه مبلغی پول جهت عمل جراحی دختر خانمی نیازمند.  
متشکرم از محبوبه عزیزم از کانادا برای هدیه پول جهت شیمی درمانی کودکی سرطانی.
ممنونم از آیلا امکچی عزیزم و کارمندهای مهربون  پست  منطقه ۱۹ جهت هدیه پول برای عروس و دامادی نیازمند.
و متشکرم از هما بختیاری گلم برای هدیه پول جهت کودکی بیمار.
و یه تشکر جانانه از  دوست مهربون و خوبم گلناز قانعان عزیز برای این که با یه کار خیلی قشنگ عشق و شادی رو به خونه ای هدیه داد که سالها بود شادی  توش مفهومی نداشت…
و ممنون از هرمیک عزیزم برای هدیه یه عالمه لباس به خانواده های نیازمندمون.

*این شرکت یه آبدارچی میخواد. خانوم یا آقا فرق نمیکنه. بیمه هم میشن…

ادامه مطب

رانندگی در خواب!

با دوستم داریم از اداره میاییم خونه. سوار یه کرایه میشیم. یه پرایده. راننده میان ساله . وسطهای کار گوشیش زنگ میزنه. بعد از چاق سلامتی به طرف میگ: تو  سرکاری؟ بله دیگه الان وقت کار کردن شماهاست. نه من دیگه باز نشست شدم. استراحت میکنم. آره خواب بودم زنگ زدی… نه بابا اشکال نداره… وقت کردی پیش ما بیا. البته تو که مشغولی. ما دیگه استراحت مییکنم!
موقع پیاده شدن به دوستم میگم: کاش میگفتم ببخشید آقا از رختخوابتون که گذشتیم لطفا بغل پذیرایی تون نگه دارید ما پیاده میشیم!
متاسفانه تورم و فشار های مالی باعث شده تا مردم هم کار کنن هم دروغ بگن!

*ممنونم از گلناز قانعان مهربون، دوستای گلش و شهاب مجلسی برای کمک جهت تهیه جهاز جهت عروسی که پدر بالای سرش نیست.
*یه دنیا تشکر از فاطمه عزیزبرای هدیه مبلغی پول جهت خرید یخچال برای خانواده ای که یخچال نداشتند.
*متشکرم از داداش گلم علیرضا رمضانی ، آیلای مهربونم جهت پول پیش منزل برای عروس و دامادی نیازمند.
*ممنونم از زهرای عزیزم که برای تهیه وام واسه عروسم خیلی زحمت کشید…

 * این دختر خانوم برای این که بتونه بی عصا راه بره نیاز به پول جهت جراحی پاش داره.  

ادامه مطب

روز معلم مبارک

اولین سال تدریسم بود. تو منطقه محروم اسلامشهر… سر کلاس زیست ، داشتم پیوند رو درس میدادم. یه دفعه یکی از بچه ها دستشو بلند کرد و با یه حالت پر از خجالت گفت: خانوم ببخشید اون خرماهای که لاشون گردو هست درخت خرما رو به درخت گردو پیوند زدن؟ نمیدونم چرا به جای این که خنده ام بگیره گریه ام گرفت… گفتم تو ختم خوردی عزیزم؟ گفت نه بابامون خریده… مطمئن بودم که دروغ میگه…. با بغض گفتم نه عزیزم و براش توضیح دادم…  سال بعد منتقل شدم به تهرون و دیگه هیچوقت ندیدمش…

سالهاست که تدریس میکنم و عاشق شغلم هستم، فکر نمیکنم هیچ شغلی لذت بخش تر و دوست داشتنی تر از معلمی باشه. اگه همه معلمها عاشقانه شغلشونو دوست داشتن مدرسه  میشد بهشت ، اما متاسفانه خیلی ها نه تنها عاشق شغلشون نیستن بلکه…
 روز معلم به همه اونایی که یه جورایی معلمن مبارک….

*ممنونم از فریبا ثابتی عزیزم برای کمک به عروس یتیم ما.
*متشکرم از دوست خوب و دوستداشتنی ام شنبم آإری از کانادا برای هدیه مبلغی پول به خانومی که کنسر سینه دارن.
* یه دنیا تشکر از مریم گلم بابت هدیه جهاز به عروسی نیازمند.
* ممنونم از یلدای مهربونم برای کمک به کودکی سرطانی. 
*و ممنون از مهدی عظیمی و علی خالقی عزیز برای کمک جهت تهیه پول پیش خونه برای عروس و دامادی نیازمند.

 راستی یه خبر فردا ( دوشنبه)  تو برنامه تصویر زندگی  کانال دو ساعت دوازده ظهر   شهرام (شوهر خواهرم) صحبت میکنه در مورد تبلیغات و خرید خانمها و از این حرفا که میدونم خیلی جالبه …

ادامه مطب