ام اس این مهمان….

فکر میکنم به این که خوب هر کسی ازدواج میکنه تا روزهای خوش و قشنگی رو در کنار شریکش تجربه کنه. این که تفاهم نداشته باشن یا بلاخره طرف مقابل یه چیز بیخود در بیاد و همه اون آرزوهایی که طرف رشته بوده پنبه بشه یه طرف، این که مثل این خانواده جفتشون خوب باشن و زندگی قشنگی داشته باشن اما یه دفعه یه بیماری به نام ام اس از اون وسط سر در بیاره و همه چی رو بریزه به هم یه بعد دیگه قضیه هست که تموم لحظه های زندگی شون رو لبریز غم میکنه!
شوهرت از کار بیکار میشه و میفته تو خونه. مردی که قرار بوده یاورت باشه و بهش تکیه کنی و باری از دوشت برداره میشه یه بار رو دوشت. خصوصا که بیماری اونقدر گریبانش رو بگیره که دیگه کنترل رو ادرارشم نداشته باشه. تو میمونی و یه بچه که نه اونقدر کوچیکه که چیز نفهمه نه اونقدر بزرگ که بتونه همراهت باشه. یه بچه راهنمایی که شاهد آب شدن لحظه به لحظه پدرشه که از یه طرف بیماری داره آبش میکنه از طرف دیگه غم بی پولی و شرمندگی جلوی زن و بچه… و غمو میبینه که تو چهره مادرش موج میزنه و سفره ای خالی که نون هم به زور توش پیدا میشه…
نمیدونم چه میشه کرد برای همچین خانواده ای، چطور میشه مشکلشونو حل کرد. مشکل تغذیه شونو، رخت و لباسشونو، تهیه داروها برای شوهر، تهیه پمپرز برای مرد ی که قدرت کنترل ادرار نداره… اینجور موقع ها اونقدر مشکلات مادی و جسمی وجود داره که دیگه روح فراموش میشه…
کسی چیزی به فکرش میرسه؟ آیا انجمنی برای ام اسی ها هست که بتونه این افراد رو زیر پوشش ببره؟

 *شرکت معتبر کامپیوتری یکی از دوستان نیاز به یک منشی داره با حقوق وزارت کار.
*خانومی سرطانی با دو فرزند و شوهری کارگر با شرایط مالی بسیار بد نیاز به پول بابت تهیه آمپولهای شیمی درمانی دارند.
*ممنونم از لیلا جون و خواهر مهربونش برای هدیه مبل و میز نهار خوری و یخچال به خانواده ای که آرزوشون داشتن دو تا صندلی بود چه برسه به یه دست. پنجشنبه عروسی لیلاست از ته دل آرزو میکنم که بک گراند زندگیش عشق ، سلامتی ، آرامش و ثروت باشه… 
*ممنونم از زهرا ط عزیز بابت مبلغی که کمک کردند به خانواده های نیازمندمون. زهرا جون یادته تاریخ واریز مبلغ کی بوده؟
* ساحل خواب دیده بود که یه عالمه لوازم تحریر داره میده به من تا بدم به بچه های نیازمند.  نتیجه این شد که تا کلی لوازم عالی نخرید و به من نداد آرامش نگرفت…  ساحل عزیزم یه دنیا ممنون.
*ملیحه جان مشکلتو برام ایمیل کن ببینم کاری از دستم بر میاد.
*
یه بنده خدایی سمعک به قیمت دولتی میخواد جایی وجود داره که سمعک به قیمت دولتی داشته باشه؟

**این وبلاگ   ظاهرا نیتش خیره اما نمیدونم چرا از اسم تا بنر تا پستهای وبلاگش  رو از وبلاگ من کپی برداری کرده! باز خوبه عکس اشکانو نذاشته اون بغل! چطور میشه جلوی همچین کارهایی رو گرفت؟

ادامه مطب

بوی ماه مهر

فضا لبریز از بوی مهره و برگهای زیبای پاییزی یکی یکی دست شاخه ها رو رها میکنن و رقص کنان خودشونو میندازن زیر پای عابرها تا جاشونو بدن به برگهای سبزی که بعدها از راه میرسن (درست عین ما آدمها که یه روزی میریم تا جامونو بدیم به….)
مهر از نگاه من عید دیگریه برای بچه ها…  عطر دل انگیز مهر همیشه منو مست میکنه و میکشه تو روزهای بی خیالی کودکیم. دوباره همون شور و حال قدیمی. بچه ها با کتابهایی که با نایلونهای شیشه ای  جلد شدن (ای کاش دل ما آدمها هم شیشه ای بود ) و مدادهای رنگی نو (درست عین ما آدمها که گاهی برحسب شرایط رنگ عوض میکنیم تا..)  کیف نو، کفش نو پاک کن سفید نو (کاش زندگی پاک کن جادویی داشت برای پاک کردن اشتباهاتمون) کنار مداد تراشی نو… 
 یاد بچه هایی میفتم که باید کهنه دفترهای سال قبل رو کنار مداد نیمه تراشیده سال قبل و پاک کنی که کناره های سیاهش نشون از دل پر غم صاحبش داره بزارن تو کیفهای کهنه و زهوار در رفته شون و با لباسهای کهنه و از ریخت افتاده و کفش کهنه سال قبل که کمی تنگ شده یا کفش کهنه برادر بزرگه که کمی هم به پاشون بزرگه و لخ لخ میکنه بی هیچ شور و حالی برن مدرسه. به راستی گناه این بچه ها چیه که از کوچکترین شادیها یعنی داشتن دفتر و کیف و کتابی نو باید محروم باشن؟

متشکرم از پریدخت عزیز برای کمک مالی به خانواده ای نیازمند.
ممنونم از
استاتیرای نازنین برای کمک به دانشجوی پست پیش.
متشکر از
سارینای عزیز برای کمک به خانواده های نیازمندمون.
یه دنیا تشکر از سرنوشت عزیزم برای کمک نقدی به خانواده ای نیازمند.
دوستی به نام علی نژاد مبلغی به حسابم ریخته این پول رو باید به کی بدم؟
متشکرم از ندای عزیزم و همسرشون بابت کمک جهت خرید مواد غذایی برای ۷ خانواده نیازمند.
مبلغ ۵۰ و ۴۰  در ماه شهریور به حسابم ریخته شده که نمیدونم از طرف کیه و باید به کی بدم. لطفا هر مبلغی به حسابم میریزید یه جوری خبرم کنید که زودتر به دست کسی که مد نظرتونه برسونم.

*اشکان امسال آمادگیه. ظهر میگه مامان خانوم بهمون گفت: بچه ها شکل منو نقاشی کنید.
منم گفتم خانوم من بلد نیستم شما رو بکشم میشه من یه آدم بکشم؟!!!! (غیر مستقیم به معلم گفته که شبیه آدم نیستی!)

ادامه مطب

وسواس همراه اول …

اول شب یه اس ام اس از نگار بهم میرسه که مامانی خوبی خوش میگذره؟ منم جوابشو میدم که آره جات خالیه. دو دقیقه بعد دوباره  همون اس ام اس برام میرسه  من باز مینویسم آره… وقتی برای سومین بار همون اس ام اس از نگار میاد زنگ میزنم بهش که ببینم جرا اس ام اس تکراری میده . با تعجب میگه که فقط یه بار برام اس ام اس زده. ساعت سه صبح با صدای اس ام اس های پشت هم از خواب بیدار میشم. ۱۳ تا اس ام اس از نگاردارم. همون اس ام اس اول شب!
فرداش آقای جبلی اس ام اس میزنه که اگه ممکنه شماره کارتتونو برام  اس ام اس کنید. براش اس ام اس میکنم. اما متاسفانه  دوباره همون پروسه تکرار می شه! یعنی هی همون اس ام اس از آقای جبلی میاد. زنگ میزنم شرکتشون و معلوم میشه که آقای جبلی هم یه بار اون اس ام اس رو فرستاده. تا غروب ۶ بار دیکه همون اس ام اس از آقای حبلی برام میاد!!!
همراه اول تازگی ها وسواسی شدی ها هی با خودت میگی شاید اس ام اس نرسیده بزار یه بار دیگه بفرستم!  یه مرکز مشاوره برا تست وسواس بری بد نیست ها!!!!حالا این که اس ام اس تکراری رو اعصاب آدم راه میره جهنم! سوال من اینه پول این اس ام اس ها از جیب ما میره یا مهمون همراه اولیم؟
*این جوان که نان آور خانواده هم هست بابت شهریه دانشگاهش ۱۸۰۰۰۰۰تومن به دانشگاهش بدهکاره وگرنه اخراجش میکنن.
*ممنونم از نازمهر عزیز بابت هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.
*متشکر از سحر مامان تندیس نازنین که از نور اومد تا خونه مامان اینا و یه کلاه گیس بسیار زیبا و نو آورد برای اون خانوم سرطانی.
*ممنون از آقای فتاح جبلی حهت تهیه ماشین لباسشویی برای خانواده ای نیازمند.
من همجنان شمالم!  آقای محمدحسین دیزجی من نمیتونم تو وبلاگتون نظر  بزارم شمارمو براتون ایمیل کردم. متاسفانه اینجا سرعت اینترنتم خیلی کمه  ایمیلهامو تهرون که اومدم جک میکنم.
*اگه دلتون خواست مینونید فطریه هاتونو بریزید به حسابم تا به هر خانواده ای که دلتون میخواد بدم.
لیلی جون اینم شماره حسابم ۰۱۰۳۳۴۴۴۶۱۰۰۳  یاسمن رمضانی سیبا ی ملی  و اینم شماره کارتم

۶۰۳۷-۹۹۱۰-۵۵۴۸-۷۷۶۷ فقط مثل همبشه محبت کنید اگه مبلغی ریختید خبرم کنید ممنونم.

ادامه مطب