نگاهم میکنه و میگه: نصف پول اون خونه رو من داده بودم اما اون چیکار کرد؟ همه خونه رو به اسم خودش گرفت. وقتی ازش گله کردم و گفتم چرا هیچ چیزی به اسم من نمی گیری گفت چه فرقی میکنه. حالا به اسم من یا اسم تو؟ بعد با بغض میگه ازش نمی گذرم بهش گفتم محاله ازت بگذرم.
با آرامش نگاهش میکنم. میگم: بی خیال بابا! مال دنیا چرک کف دسته . از قدیم گفتن به مالت نناز که یه به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده! غصه خوردن برای مال دنیا آدمو لبریز انرژی منفی میکنه.
میگه: پس چرا خودت چیز به اسمته؟ میگم: من هرگز تو تموم این سالها چیزی از رامین نخواستم. انگار برام افت داشت. فکر میکردم شخصیتم بالاتر از اونیه که چیزی رو از کسی به زور بخوام. هر چی گرفته به خواست خودش بوده بدون این که من کلامی حرف بزنم. یا حتی گله ای کنم. یا طوری حرف بزنم که این حس رو بهش منتقل کنه که چیزی میخوام. واقعیت اینه که تموم اینا نه مال منه نه مال رامین همه اینا امانتی ست دست ما که باید یه روزی بزاریم و بریم. همیشه به رامین گفتم ارزشمندترین چیز تو دنیا برای من عشق توست که اگه روزی نباشه دنیا برام بی ارزش میشه حتی زندگی کردن. و وقتی عشق تو نباشه میخوام هیچی نباشه.تو اشتباه میکنی با شوهرت سر مال می جنگی! وقتی قهر میکنی، گریه میکنی، نفرینش میکنی، دیگران رو مثال میزنی که شوهرهاشون خونه و ماشین و… به اسمشون کردن بیشتر حساسش میکنی فکر میکنه چه نقشه ای در سر داری که میخوای اونا رو ازش بگیری . مگه خیال داری ازش جدا شی؟
میگه: وای نه خدا نکنه خیلی دوستش دارم. میگم: خوب پس واقعا چه فرقی میکنه؟ مهم اینه که تو عشق اون رو در دلت داری که هچ قیمتی نمیشه روش گذاشت. باور کن وقتی این فکر آزاردهنده رو رها کنی به همه چیزهایی که آرزوته میرسی. بزار عشق برات همه چی رو درست کنه. عنان زندگی تو که بسپری دست عشق، رها میشی از ترسی که روحتو می آزاره….
میخنده و از جا بلند میشه. گونه ام رو میبوسه و میگه: راست میگی ها . حالا که خوب فکر میکنم میبینم اونقدرها هم ارزش نداشته که به خاطرش اعصاب جفتمونو خورد کنم.
دارم یه کار تحقیقاتی میکنم . میتونید نام واقعی تونو ننویسید فقط سنتون و سن همسرتون میزان تحصیلات جفتتون و این که چند ساله ازدواج کردید رو بنویسید. آیا چیزی به اسمتونه یا چیزی به نام همسرتون کردید و نظرتون در باره دیالوگ بالا چیه؟ اگر ازدواج نکردید میتونید در مورد پدر و مادرتون بنویسید. از این که کمکم میکنید ممنون.
*داریم برای یک عروس که پدر و مادرشو از دست داده و بی بضاعته جهاز تهیه میکنیم هر کی دلش میخواد یا علی…
* نگار قشنگم فرشته اییه که از تو اورکات تو آسمون دلم پیدا شده عزیزم ممنون از کمکهای مالیت برای خرج تحصیل یه نیازمند…
هانیه
معصومه
مهصومه ۲۳ ساله ۱٫۵ ازرواح کردم ف هنوط چیز لنچنانی نخریدیم که به نام کسی باشه ولی تو حقوق شریکیم.
در مورد پدر و مادرم هم خونه ی خودمون به نام مامانم شده ف به عتوان هدیه ف بدون اینکه خودش چیزی گفته باشه .
درسته که عشق مهمه ء ولی واقع بینی مهم تره .
آینده ای هم هست !
آست - روزمرگی
سلام مامان اشکان !
این بالاییه که فقط یه شکلک گذاشته پس نظر محسوب نمیشه. پس یعنی خودم اول !!
در مورد دیالوگ بالا که مطمئنم برای کوتاه شدن خیلی جاهاش و حذف کردی اگرچه اینطور ادما با یه حرف قانع میشن و با یه حرفم سریع از کوره در میرن.
والله ما ۳۱ سال از خدا سن گرفتیم – ۳۱ پاییز هم از عمرمون گذشته هیشکی هیچی به ناممون نکرده-
الا. . . الا همون عکس یارو که رو کاغذ چسب زخم هست که شصتش و گرفته رو هوا !! اها – همون – فقط همون به ناممونه .
شاد باشی
آناهیتا
من شوهر ندارم ولی توی خونمون همه چی به اسم مامانمه ولی نه بزور نه با دعوا نه با قهر نه … فقط چون بابام اینجوری دوست داره وگرنه برای هیچکدومشون هیچوقت منی وجود نداشته همیشه ما بودن
آناهیتا
سنشونم اگه بخوای مامان۵۲ ساله و بابا ۵۹ ساله امیدوارم به درد تحقیقت بخوره
نیکی
جالبه ما هم از این دعواها داشتیم . البته بر عکسش یعنی من اگه چیزی به می خریدم به اسم الهام میکردم . اون هم شاکی که چرا باید به اسم من باشه که همه دوندگیهاش و محضر رفتنش و اینها واسه من باشه . من ح.صله ندارم به اسم خودت گیر . دیگه بعد از اون چیزی رو به اسمش نکردم
امید
سلام
۳۷ سالمه ۱۰سال ازدواج کردم تحصیلاتمان هم مهم نیست (اگه خیلی مهم بود بگو خصوصی میفرستم)نظرم هم درباره این دیالوگ اینه که در بعضی از زندگیها مهمه که چی به نام کی باشه توی بعضی هم نه عنصر عشق وتشخیص درست وجود یا عدم وجود اون خیلی در این مساله مهمه بنابر این فرمول کلی در این زمینه وجود نداره
ليلا
۳۱ سالمه ۷ ساله ازدواج کردم . شاغلم و چیزی هم به اسمم نیست ولی منم با “امید”موافقم که فرمول کلی وجود نداره بنا به تشخیص وضعیت فرق میکنه .
زیبای زندگی
معصومه…سی سالمه و مدرکم کارشناسی زبان انگلیسی.همسرم سی و هشت سالشه و کارشناسی ارشد مدیریت مالی.
خدا رو شکر با تلاش زیاد همسرم اموالی داریم که همه به نام خودشه.من نخواستم وگرنه میدونم دریغ نمیکنه.عاشق هم هستیم و نیازی به تاییدش از راه مادیات نیست.این رو از ته دل میگم و خدا هم شاهده….من مال دنیا برام بی ارزش ترین چیزه……..
به نظرم اون خانوم هم اگر همسرش رو دوست داره به همون رابطه زیباشون فکر کنه چرا که اگر اون رابطه نباشه و اون عشق نباشه مال دنیا ارزش هیچی رو نداره.
راهنمایی که خودت کردی از همه بهتر بود.
سارا کوانتومی
من ۲۶ سالمه,همسرم ۲۷٫ من لیسانس فیزیکم و اون فوق لیسانس معماری. ۴ ساله ازدواج کردیم. یکی از شرطهای ضمن عقدمون هم این بود که همه دارایی هایی که بعد از عقد بدست میاریم نصف باشه, که البته اینو مادرشوهرم گفت.
بعد از ازدواج هم یه ماشین خریدیم که به نام شوهرمه و یه زمین فکستنی تو دورقوزآباد که به نام منه.
نوشین....سمساری
میدونی که همش تقصیره قوانین ه که از زن حمایت نمیکنه . بدبخت زن هم همش دنباله یک ملک و منالیه که ضامن جونش باشه. چن تا ازین نمونه ها خودت دیدی که تقی به توقی خورده دستشونبه یه پاپاسی هم بند نشده؟!!!!
بهشته.س
هنگامه
همیشه دلم می خواهد همسرم به پیشنهاد خودش این کار رو انجام بده . همون جوریکه شما و آقا رامین انجامش دادید . یه جور ابراز محبت . ولی متاسفانه هیچ وقت همسرم انجامش نداده و یا لازم ندونسته . منم اونقدر شخصیت خودم رو بالا می دونم که هیچ وقت اشاره ای هم نکنم و اصلا به روی خودم هم نمیارم .
مهزاد
خب ما که هنوز عروسی نکردیم و البته سعید هم که هیچی نداره تا بنام من باشه
در مورد خانواده : پدرم وقتی فوت کرد یکی از نکات دلگرم کننده برای ما این بود که خونه به نام مامانم بود و اغیار نمی تونستند دست درازی کنند …از این جهت فکر می کنم برای خانمها مخصوصا در سنینه بالاتر داشتن سرمایه ای هر چند اندک خوبه!
پازل زندگی
میدونی که ازدواج نکردم.
به نظر من نمیشه یه فاکتور برای همه ی زندگی ها بست. چون واقعیت این است که همه قدر و ارزش عشق رو نمیشناسن.
مادر و پدر من هردو شاغل بودند و الان بازنشسته هستند. از ابتدای ازدواج مامانم تمام درآمدش رو آورد تو زندگی و برای خودش پس اندازی نداشت.
یه خونه خیلی خوب تو یه جای خیلی خوب داریم که همه اش به اسم بابام بود. خالم بهم گفت تو با بابات صحبت کن که نصف خونه رو به نام مادرت بزنه. میگفت خیلی خیلی دیده و شنیده از زندگی هایی که بعد از فوت پدر، بچه ها مادر رو آلاخون والاخون کردند. حالا یا بچه ها و یا عروس و دامادها !!
راستش منم دلم به داداشام گرم نیست اصلا. دنبالش رو گرفتم و به بابام گفتم. چون هیــــــــــــــــــــــــــــــــــچ وقت حرفی از پول من و پول تو نبوده برای بابام سنگین بود حس بدی داشت. با وجود اینکه سند خونه تفکیک نشده بود و یه پروسه طولانی بود اما نصف خونه (۲ طبقه از ۴ طبقه) رو به نام مادرم زد. من به خودم مطمئن بود اما به برادرام اطمینانی نداشتم که وجدانشون رو قاضی کنن و بعد از ۱۲۰ سال که پدرم فوت کرد بذارن مامانم با آرامش زندگی کنه.
الان خیلی خیلی خوشحالم که با پادرمیونی من و اصرار من ( مخصوصا که پدرم خیلی دوسم داره) این اتفاق مهم و خوب افتاد.
آینده قابل پیش بینی نیست.
الان نه از مهر پدرم به مادرم کم شده و نه مامانم حس میکنه اتفاق خاصی افتاده فقط آرامش بیشتری داره.
پازل زندگی
مامانم لیسانس،فرهنگی ۵۴ ساله و پدرم فوق لیسانس مکانیک ۵۹ ساله
سیاوش تی
سلام
چرا تا چند دهه قبل صحبت از این مسائل نبود
و چرا روز به روز این مسالئل بیشتر نمود میکنه و ……….؟
(((
http://aaahoo.blogfa.com/)))))
هستی
تو خونه ی ما که مامانم ۴۹ سالشه و بابام ۵۴ سالشه همه چی به اسم مامانم و مامانم هیچ اعتراضی نداره،(مامانم ابتدایی بابام سیکل)
تو خونه داداشم هم همه چی به اسم برادرمه و تا اونجا من میدونم هیچ اعتراضی نیست داداشم ۲۹ سالشه و خانومش ۲۶ سالشه(برادرم سیکل خانومش سیکل)
تو خونه خواهر بزرگم هم خونه ندارن یا چیزی که سند بخوره نیست که چیزی بگم خواهرم ۲۷ سالشه و شوهرش ۲۹ سالش(خواهرم دیپلم و شوهرش سیکل)
تو خونه خواهر دومم هم همه چی به اسم شوهر خواهرم هست و میدونم که تا الان نه اعتراضی بوده و بحثی خواهرم ۲۳ سالشه و شوهرش ۲۹ سالشه خواهرم فوق دیپلم و شوهرش فوق دیپلم)
اگه همه مثل خونه ما پر جمعیت باشن فکر کنم جامعه اماریت بشه نصف ایران
سرآشپزان
سلام یاسمن عزیز (چند قدم نزدیکتر به خدا)
ممنونیم از حضورتان
دوست نازنین ژله رو می شه تا ۶ ماه نگهداری کرد.
همیشه موفق باشید
سرآشپزان
سلام یاسمن عزیز (چند قدم نزدیکتر به خدا)
ممنونیم از حضورتان
نوش جان
همیشه موفق باشید
یارا
یاسی جون والا من که هنوز مجردم! ولی می تونم آمار مامان بابامو بدم 🙂
خونه امون نصف نصف به نام مامان و بابامه… ماشین نام بابامه… یه زمین کوچولو هم به نام مامانم! بقیه چیزا هم که دیگه سندی نیست!
زهرا
منو که دیگه می شناسی.خونم شهرک غربه.من ۲۵ سالمه علیرضا ۲۶ و مهندس مکانیک.ماشین به نام منه.خودش خواست.همه پولها و پس اندازها هم تو حساب منه. چون میگه من حواسم به همه چی هست.واقعا هم همینطوره. ۳دنگ خونه هم مهرمه اونم خودش گفت.چون ما اهل مهر زیاد نیستیم.تازه همین رو هم بابام به زور قبول کرد.به قول خودش می گه اگه تو بمیری من هیچی ندارم. نه پول نه ماشین و نه خونه ای.اما اگه مردی چیزی به نام همسرش کنه نشون دهنده عشق و اعتمادشه.بستگی به خود زن هم داره.همه این ها تقصیر قانون ماست که هیچ حمایتی از زنها نمی کنه والا اگه خدای نکرده زندگیت پا نگیره چطوری می تونی تو خونهای باشی که یه عالمه ازش خاطره داری یا با پولی زندگی کنی که به زور و با نفرت از شوهرت گرفتی؟اگه عشق زیاد باشه دیگه این چیز ها رو نمی بینی.
ارام
با خوندن کامنتها و آشنایی با دارایی های فامیل میتونم بگم امروزه بیشتر مردها املاک و ماشین رو به نام مادر خونه میزنند. نمیدونم تلاش زنهاست یا خود مردها به این نتیجه رسیدند.
اما مادرای ما که دار دنیا هیچ چیز از خودشون نداشتند. بابام یک خونه داشت که با ۷ تا بچه توش زندگی میکردیم. و یک مغزاه که ممر درامد بود.
اما امروز همه چیز متفاوت شده. گرچه به عشق در زندگی برای پایداری زندگی خیلی معتقدم. اما خودم به جوونها توصیه میکنم که سعی کنید چیزی به نام خودتون داشته باشین. حداقل آپارتمانی که توش زندگی میکنین هر چند کوچک سه دان سه دانگ شریک باشید .
موفق باشی یاسی جون
نی نی
سلام
من ۲۸ سالمه و شوهرم ۳۷ سالش است .هردو مهندسیم و ۸ ساله ازدواج کردیم .
ما هم خونه داریم و هم ماشین ولی چیزی به نام من نیست .حتی خودم هم از شوهرم خواستم که حداقل نصف خانه را به نام من کنه ولی زیر بار نرفت و وقتی بحث مان بالا گرفت ومن از پس انداز و فردا و روز مبادا گفتم گفت مهریه واسه همینه .و چون خانمها مهریه دارند دلیلی نداره که اموالشان هم نصف به نصف باشه .
البته من و همسرم زندگی خوبی با هم داریم . ولی همیشه موقع خریدن ملک انقدر مشکلات وام و ضامن و …داشتیم که برای هر کدوم باید کلی دوندگی میکردیم و نهایتا با بدبختی سند میزدیم و بعد از سند زدن هم اگه بخواهی سند را به نام دیگری کنی اگه خانه در رهن وام بانک باشد نمیشود .
میخوام بگم کمی هم خودم باهاش موافقم که تا حالا ملک شسته رفته ای نخریدیم که با کلاس بریم سند بزنیم و بیاییم .
ولی در هر صورت من فکر میکنم عشق مهمه ولی اینده نگری هم مهمه.
راستی پدر و مادرم هم دقیقا همینطور هستند.
نتیجه تحقیقات را به ما هم بگو.
موفق باشی
یکی
حالا اگر فرقی نمی کرد به اسم خودش باشه یا به اسم خانمش چرا به اسم خانمش نگرفت یالا اقل به اسم هر دوشون. باید قبول کرد بعضی از مردان تو ای جور مواقع زرنگی می کنند و کار خودشونو یک جور توجیه می کنند مثل بابای خودم …..
———————–
حالا حساب کن احیانایه روزبخوان جدا شن در حالی که اموال زن شرعا مال خودش بوده اما ظاهرا در تملک مرد است وزن هم نمی تواند ثابت کند مثلا نصف اموال مال او بوده است
مینا
سلام این متن بالا دیالگ مامان وبابای منه
به وبلاگ من سر بزن آپ کردیم
منتظر کامنت شما هستم
مینا
مامانم ۵۰ سالشه وبابام ۵۲ خونه ماشین به نام بابامه اما خونه قبلی به نام مامانم بود حالا دعواها بیشتر شده البته از طرف مامانم
inموریx
سلام…چه دیدگاه جالبی دارین…..امیدوارم همه این دیدگاهو داشته باشن و به عشق بیشتر از مال اهمیت بدن…..
یکی
دیر یا زود دولت نهم باید بساط اش را جمع کند
پس از سی سال حق مردم ایران این نبود!
دیر یا زود دولت نهم باید بساط اش را جمع کند
مریم
سلام خوبین یاسمن جان ؟
من که ازدواج نکردم ولی مامان من هیچ وقت به بابام نگفته یا نمیگه چیزی به اسمم کن . بابام خودش یه روز به اسمش میزنه یه روز دیگه میگه بیا پول کارش دارم بریم بفروشیم . مامانم میره امضا می کنه . خیلی باحالن مامان فقط دنبال بابا میره امضا می کنه
اما اصولا بابای من آدم مال جمع کنی نیست البته واسه خودش ، هر چی داره به اسم ما بچه هاست حتی خط های تلفن منتها یه کوچولو هم واسه خودش و مامان میزاره
ایام به کام خانم
نازمهر
یاسمن جان شماره حسابت همونیه که آخرین بار برام نوشتی؟
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
اره عزیزم ۰۱۰۳۳۴۴۴۴۶۱۰۰۳
آتريسا
سن ۳۱ سال، سن همسر ۳۷ سال، ۶ ساله ازدواج کردیم. بله من خونه و ماشین به اسمم هست ولی همش مال خودمه و همسرم هم همینطور… یه خونه مشترک هم داریم که هرکس به تناسب سهمی که داده به نامشه.
درمورد دیالوگ بالا هم فکر میکنم اون خانوم باید زمان خرید اون خونه معادل پولی که داده از خونه دانگ میگرفت. رو دربایستی و تعارفهای مفت الکی همیشه پشیمونی میاره. مسائل مالی به جای خود عشق و عاشقی هم سرجاش. همیشه که دو نفر خودشون با هم طرف نیستن ، خدایی نکرده فردا یه اتفاقی بیافته حق و حقوق یکی پایمال میشه. ضمن اینکه آقایونی که خانوماشون خونه دار هستن یه مقدار به نظر من باید متفاوت به قضیه نگاه کنن. اگه واقعا همسرشون رو دوست دارن باید به این فکر کنن که اگه روزی نباشن اون خانوم تأمین هست یانه و اگه لازمه میتونن صلح بنویسن که تا زمانی که زنده هستن اختیار مالشون رو دارن و بعدش مال همسرشونه. اینقدر فراوونن بچه هایی که مادر یا حتی پدرشون رو به خاطر سهم الارث آواره کردن که نگو…
خلاصه اینکه با رعایت انصاف و حق و حقوق همدیگه باید عاقبت اندیش بود
میثم
سلام
میثم هستم ۴۷ ساله من ازدواج نکردم
یعنی در واقع کسی با من ازدواج نکرد
در جوانی ۳بار خواستگاری رفتم ولی جواب رد دادند من هم بیخیال شدم
خسته شدم زندگیم تکراریه…
میثم
سیب سرخی را به من بخشید ورفت
ساقه سبز دلم را چید ورفت
عاشقی های مرا باور نکرد
عاقبت بر عشق من خندید ورفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بی مروت گریه ام را دید ورفت
سارینا
سلام یاسمن جون مهربون
من که ازدواج نکردم و درست مثل تو فکر می کنم شخصیت آدم بالاتر از اونیه که بخواد به زور به کسی بگه فلان چیز رو به نامم کن و اصولا از مال من و مال تو تو زندگی متنفرم که اگه بخواد اینجوری باشه دیگه زندگی مشترک و یکی شدن مفهوم و معنایی نداره ولی با چیزایی که دور و برم می بینم و می شنوم دارم به نظرم شک می کنم و از خوشبخت بودنم با این طرز فکر می ترسم
افسانه
چه دیر میرسم اینجا!!!
اینجا من هم عاشق بچه ها هستم هنوز قوانین این دنیارو نمیفهمن و آدم کیف میکنه از فرشته بودنشون
افسانه
۱۱سال ازدواج کردم هیجی هم از دار دنیا ندارم همه رو بخشیدم خودم خواستم شوهرم مرد خوبیه والله
احساس
من اصلا موافق نیستم همونطور که برای عشق میزانی هست برای همین مال دنیا که میگی مثل چرک دست میمونه هم حسابی هست اگر هر مردی بعد از زندگی کشترکش مالی را که البته با تلاش همسرش هم بوده باشد بدست آورده باشد باید هر دو سهم داشته باشند. من هم ۳۹ ساله هست با تحصیلات لیسانس و همسرم ۴۵ ساله دیپلمه از ابتدا هم با هم زندگی کردیم و با اندک درآمدی صرفه جویی کردم و بچهخ ها را بزرگ کردم و پس از اشتغال هم درآمدم را هم پس انداز کردم هم در زندگی خرج کردم پس هر دو تلاش کردم. شعار ندهیم پس از خرید خانه خوب من هم سهم داشتم و وقتی به بهانه رهن بانک همسرت خیال کرد که نمیشه خونه را به نام هر دو زد من تحقیق کردم و اطلاعات لازم بدست آوردم. لازم شد دعوا هم راه انداختم و اصلا هم کوتاه نیامدم و ۲ دانگ خونه را به نامم کردم و حالا اصلا هم از عشق و محبتمون به هم کم نشده بعلاوه همسرم هم فهمید که همسر دانایی دارد و حق و حقوقش را می شناسد.
احساس
میدونی یاسمن جان من با همه احترامی که برات قایل هستم اما در این زمینه تو نمیتونه شرایط دیگران را درک کنی. وقتی رامین خودش در موقع لزوم سند به نامت میکنه درک شرایط دیگران سخت میشه اگه رامین چند تا سند داشت و تو هیچ کدوم نام تو نبود و تو هم شرایط اون خانم را داشتی همین حرف را بهش میزدی. من هم همیشه همین را می گفتم و فکر می کردم شخصیتم بالاتر از این حرفهاست اما مشروط به اینکه همسرم هم شخصیت بالایی داشته باشد و من را سهیم خود بداند. اگر نه من باید از حق خودم دفاع کنم.
عابر
سلام یاسمن جان. میخواستم بدونم نامه رو فرستادین؟
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به احساس: البته باهات در بعضی موارد موافقممیدونی این یه بحث بزرگه و پیچیده است که در یه دیالوگ یه پاراگرافی نمیگنجه و البته طرف مقابل هم خیلی مهمه. شاید اگه احساس خطر میکردم بازم تو تصمیم گیری یا برخوردم تفاوت می بود. همیشه پشتم به پدرم گرم بود که اگه نیاز داشته باشم محاله نه بگه و شاید همین حس بود که منو نسبت به داشته های مشترکمون بی نیاز میکرد. پدر من هم به اصرار خودش و با مخالفت مادرم زمینی رو به نام مادرم خرید سالها پیش. و مادرم هم گفت به شرطی که به هیچ کس نگیم!! و بعدها هم خونه ای به نامش خرید که باز هم مامان موافق نبود . شاید همین حس مامان بوده که به من منتقل شده. من نمیگم دوست ندارم چیزی داشته باشم اون دیالوگ طولانی تر از این بود اما از اونجایی که فکر میکردم ممکنه اون طرف اینجا رو بخونه و ناراحت شه مجبور شدم کمی خلاصه اش کنم. فکر میکنم این چیزها بسته به شرایط دو طرف فرق کنه. دارم میرم بیرون بعدا میام مفصل مینویسم.
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به عابر شب بوها: بله فرستادم وبلاگت برام باز نمیشه…
سرآشپزان
سلام یاسمن عزیز (چند قدم نزدیکتر به خدا)
ممنونیم از حضورتان
همیشه موفق باشید
اهورا
سلام، حالتون خوبه؟ یه پیغام خصوصی براتون گذاشتم، لطفا چک کنین، خیلی ضروریه، ممنون
الینا
سلام
یاسمن عزیزم سال نو مسیحی برای شما هم سال خوبی باشد
لیلا
من ۲۸ سال دارم و همسرم هم ۲۹ سالشه . من لیسانس ارتباطات دارم و همسرم فوق دیپلم تصویربرداری . دو سال هست که ازدواج کردیم.
زمانی که ما ماشین خریدیم به نام من بود که موقع فروش جز دردسر چیزی برای من نداشت .
من کلا به این که فلان چیز به نام من باشه یا همسرم اعتقادی ندارم. و برام مهم نیست. به نظرم باید عشق و سلامتی و تفاهم باشه وگرنه این چیزها حاشیه هستن
محسن شایان
دایرکتوری ما همانطور که میدونید با یک سری مشکلات در قسمت فایل زبانش پیش اومده به دلیل دسترسی نداشتن من به سی پانل وبم به دلایل خاصی نمی تونم این مشکل رو برطرف کنم پس طی این مدت می تونید لینک ما رو حذف کنید.
با تشکر محسن شایان
ساحل( برزخ اما بهشت)
در مورد اون مرض داشتنه که دستت درد نکنه…تی فدا
در اون یکی موردم که هیچی دیگه…فقط میتونستم در مورد اهل بیت بنویسم…فکر کنم اگر ارشیوم رو میخوند عملا سکته میکرد..میگفت این مارمولک فکر کنم حرمسرا باز کرده.
تو که ولی میدونی اینا همش شعاره و هی به من تهمت میزنند وگرنه منو چه به این کارا ..من که سرم تو درس و مخشمه
دختر مهربون
سلام خانم یاسمن…من از وبلاگ آست و الینای عزیز با شما آشنا شدم…خیلی خوشحالم که با یک خانم مهربان و نیکوکار آشنا شدم….امیدوارم که در کارهای خیر خواهانه همیشه موفق باشید…