میگه: مینو رو میشناختی؟ یادته چه شوهر ماهی داشت؟ عاشق همکارش شده! همکارش هر روز میرسوندتش و حالا هر دو به هم علاقه مند شدن. اون هم زن داره…  هنوزم هر روز از محل کارش میرسونتش خونه. شوهر مینو  هم خبر داره اما به ذهنش هم خطور نمیکنه که این رسوندن ها منجر به یه رابطه عاطفی شده باشه! کلی هم خوشحاله که خانومش اون مسیر رو با یه آشنا میاد!  

دیگه حرفهاشو نمیشنونم. قیافه مینو و شوهرش که براش میمیره میاد جلوی چشمم. فکر میکنم شوهر از این مهربون تر و در خدمت تر؟ دیگه چی می خواستی که نداشتی؟ زندگی خوب، رفاه کامل، مسافرت خارج، و مردی مهربون با بچه هایی سالم و خوب… راستی چطوری میشه که اینطوری میشه؟   

من قبلا فکر میکردم زنی که شوهر داره باید حتما کمبودهایی تو زندگی زناشوییش باشه که سوقش بده به سمت مرد دیگری ولی ظاهرا اشتباه فکر میکردم…  به نظر من فرقی نمیکنه هم  زنی که تو زندگی زناشویی به شوهرش خیانت میکنه هم مردی که به زنش خیانت میکنه هر دو به یک اندازه گناهکارن. قیافه شوهر مهربونش از جلوی چشمم نمیره. فکرشو بکن خیال میکنه اگه خانومش با همکارش بیاد مطمئن تره و اتفاقی برا ش نمیفته. یه چیزی رو قلبم سنگینی میکنه. میگه الان تموم فکرشون اینه که چطوری میتونن به هم برسن… حالم بد میشه. تهوع میگیرم. چطور میتونه با کس دیگه ای باشه و تو چشمهای شوهرش نگاه کنه، تو اون خونه زندگی کنه…  

ممنونم از نسرین گلم بابت تعداد زیادی غذا که به خانواده های نیازمندمون رسوند.
متشکرم از دوست خوبم خانم عزیزیان و آرام برای هدیه مقداری لباس به خانواده های نیازمندمون .
ممنونم از الهام عزیزم  برای هدیه آبگرمکن به خانواده ای نیازمند.
یه دنیا تشکر از ندای خوبم برای هدیه هفت باکس مواد غذایی (حبوبات و لبنیات و….. ) به هفت خانواده نیازمند.
متشکرم از دوست خوبم محبوبه یوسفی که از کانادا مبلغی جهت هدیه گوشت به ۲۰ خانواده نیازمند رو برامون فرستاد.
ممنون از علی عزیز، محبوبه ولدبگی نازنین و مریم گلم برای کمک به صندوق قرض الحسنه مون.  
متشکرم از خانم نوری فرعزیزو خانم سالاریان  برای هدیه یه کاپشن خیلی عالی و مبلغی پول به کودکی نیازمند.   

 

  

فوق العاده است!

 

  اگه این ماست و بادمجون کاله رو نخوردید حتما بخورین بی نهایت خوشمزه است…