میگه: مینو رو میشناختی؟ یادته چه شوهر ماهی داشت؟ عاشق همکارش شده! همکارش هر روز میرسوندتش و حالا هر دو به هم علاقه مند شدن. اون هم زن داره… هنوزم هر روز از محل کارش میرسونتش خونه. شوهر مینو هم خبر داره اما به ذهنش هم خطور نمیکنه که این رسوندن ها منجر به یه رابطه عاطفی شده باشه! کلی هم خوشحاله که خانومش اون مسیر رو با یه آشنا میاد!
دیگه حرفهاشو نمیشنونم. قیافه مینو و شوهرش که براش میمیره میاد جلوی چشمم. فکر میکنم شوهر از این مهربون تر و در خدمت تر؟ دیگه چی می خواستی که نداشتی؟ زندگی خوب، رفاه کامل، مسافرت خارج، و مردی مهربون با بچه هایی سالم و خوب… راستی چطوری میشه که اینطوری میشه؟
من قبلا فکر میکردم زنی که شوهر داره باید حتما کمبودهایی تو زندگی زناشوییش باشه که سوقش بده به سمت مرد دیگری ولی ظاهرا اشتباه فکر میکردم… به نظر من فرقی نمیکنه هم زنی که تو زندگی زناشویی به شوهرش خیانت میکنه هم مردی که به زنش خیانت میکنه هر دو به یک اندازه گناهکارن. قیافه شوهر مهربونش از جلوی چشمم نمیره. فکرشو بکن خیال میکنه اگه خانومش با همکارش بیاد مطمئن تره و اتفاقی برا ش نمیفته. یه چیزی رو قلبم سنگینی میکنه. میگه الان تموم فکرشون اینه که چطوری میتونن به هم برسن… حالم بد میشه. تهوع میگیرم. چطور میتونه با کس دیگه ای باشه و تو چشمهای شوهرش نگاه کنه، تو اون خونه زندگی کنه…
ممنونم از نسرین گلم بابت تعداد زیادی غذا که به خانواده های نیازمندمون رسوند.
متشکرم از دوست خوبم خانم عزیزیان و آرام برای هدیه مقداری لباس به خانواده های نیازمندمون .
ممنونم از الهام عزیزم برای هدیه آبگرمکن به خانواده ای نیازمند.
یه دنیا تشکر از ندای خوبم برای هدیه هفت باکس مواد غذایی (حبوبات و لبنیات و….. ) به هفت خانواده نیازمند.
متشکرم از دوست خوبم محبوبه یوسفی که از کانادا مبلغی جهت هدیه گوشت به ۲۰ خانواده نیازمند رو برامون فرستاد.
ممنون از علی عزیز، محبوبه ولدبگی نازنین و مریم گلم برای کمک به صندوق قرض الحسنه مون.
متشکرم از خانم نوری فرعزیزو خانم سالاریان برای هدیه یه کاپشن خیلی عالی و مبلغی پول به کودکی نیازمند.
اگه این ماست و بادمجون کاله رو نخوردید حتما بخورین بی نهایت خوشمزه است…
بهشته_س
گاهی برای بد بودن عمل انسانها دلیلی پیدا نمیشه!
…
زنی که ...
در عکس های دو نفره ما جای تو خالی است
یک نفر برای خیانت کافی است
فریبا
حتما تو زندگی خودشون و رابطه شون یه کمبودی هست که با ظاهر نمیاد و فقط خودشون می دونن
سهراب
ماشا الله اینجا چه خبره ه ه
بدون شک اینجا اگر طبقه هشتم بهشت نباشد زیر زمینش که هست!
nooshin-semsari
nemidoonam javab behet dadam/ nadadam. inghadar kheng mizanam ke?22 azar mah bood. alan keye? bahman? love you and bless you
الهام
راستی یاسمن جان اینقدر که به وبلاگ من سر نمیزنی یادت رفته که لینک وبلاگم رو اسمم بذاری
پسرك تنها
…
مرضيه
سلام خانم رمضانی
من مرضیه هستم مدتی پیش مشکلم رو مطرح کردم و با شما تلفنی صحبت کردم.قرار شد مشکلم رو براتون بفرستم تا شما برای دوستتون که دختر یکی از معاونین رییس جمهوره بفرستید.مشکلم در مورد کلاه برداری کلانی بود که از ما شده بود و ماهم به خاطر جبران اون مجبور شدیم وام های کلان بگیریم و پنج تا سند خونه رو به عنوان وثیقه در اختیار بانک ها قرار بدیم.
و حالا مهلت باز پرداخت وام ها تموم شده و قراره سند ها برن برای اجرا…
و این یعنی بدبختی. یعنی پانصد ششصد میلیون تومان بدهکاری به بانکها. یعنی مرگ تدریجی خونوادم.
خواستم بگم مشکل نه تنها حل نشد بلکه ما داریم هفته ای یک میلیون تومان جریمه میشیم و این مبلغ داره هر روز بیشتر میشه.
دیگه از روی ناچاری تصمیم گرفتیم کلیه هامونو بفروشیم تا شاید بخشی از مشکلات حل بشه اما ترس از عواقبش ما رو منصرف کرد…..
اومدم اینجا چون دلم گرفته بود.نوشتم تا سبک بشم.اومدم تا بگم دوستان عزیز به تبلیغات رنگارگ بانکها اعتماد نکنید.و اومدم تا از هر کس این نوشته رو می خونه کمک بخوام. اگه فرد خیری رو میشناسید،اگه در ا ین زمینه راهکار دارید،اگه کسی هست که می تونه به هر نحوی کمک یا مشاوره بده خواهش می کنم دریغ نکنید.
برای اثبات حسن نیتم حاضرم هر کاری بکنم .فقط خواهشا نا امیدم نکنید حتی در حد راهکار.
ممنون از لطف همه شما
زهرا ثمره
عجب مرد خنگی بوده ها. خب اخه ادم زنشو با همکار مردش روونه میکنه؟ بالاخره بعد از یه مدت ادم به پرنده های خونش هم عادت میکنه چه برسه به یه ادم. گاهی وقتا ادما خودشون زمینه اتفاقات بد زندگیشونو فراهم میکنن.
شاهزاده خانم سیارک 378-1
سلام خانم رمضانی
من وبلاگ شما رو گاهگداری می خونم. در نیکو کاری شما شکی نیست، گرچه بعضی وقت ها هم با بعضی چیز هایی که می نویسین و بعضی مدل های کمک کردن هاتون هم مخالفم که البته باید به حساب اختلاف سلیقه گذاشت و بس. راستش قصد نوشتن کامنت نداشتم اما یکی از کامنت های اینجا بد جوری من رو به فکر فرو برد. منظورم کامنت خانم مرضیه هست. از صمیم قلب آرزومندم که راهی برای حل مشکلشون پیدا کنن و امیدوارم از اون چیزی که در زیر مینویسم رنجیده نشن.
دلم می خواد ایشون یکبار دیگه چیزی رو که نوشتن بخونن و به این عبارات دقت کنن: “کلاهبرداری کلان”، ” وام کلان”، “پنج تا سند خونه وثیقه”، “پانصد ششصد میلیون تومان بدهکاری به بانک”، “هفته ای یک میلیون جریمه”… میشه به من بگین ایشون از چی صحبت می کنن، در جایی که مردم برای وام یک میلیونی و دو میلیونی در گیر هزار جور دردسر هستن؟ بعد برای این قضیه می خواستن کلیه بفروشن! یعنی اونهایی که از بدبختی میرن سراغ کلیه فروشی بخاطر اینه که ۵ تا سند خونه گرو بانک دارن و پانصد ششصد میلیون به بانک بدهکارن؟! من که خارج از ایرانم ولی لطفا یکی به من بگه که مردم گرفتار و مشکل دار که شما این همه براشون درخواست کمک می کنین یعنی این؟
تا اونجا که من یادم میاد بانک یک همچین وام هایی رو به هر کسی و هر شرایطی نمیده و تا وقتی هزار جور باز پرداختش رو محکم نکنه اصلا گرفتن این وام ها عملی نیست. ایشون از یک کلاهبرداری کلان صحبت می کنن که بخاطرش مجبور شدن این وام کلان رو بگیرن. من هر جور فکر می کنم اینجور کلاهبرداری های کلان یا از ساده دلی اتفاق میفته یا بی برنامگی و آینده نگر نبودن و یا طمع کاری و دور زدن قانون. راستش در مورد قسمت کلاهبرداریش بیشتر از این چیزی نمی تونم بگم که خدای نکرده قضاوت بیجا نکرده باشم اما اونی که مهمه وضعیت الانه. ایشون سند ۵ تا خونه رو گرو گذاشتن. من راهی نمیشناسم که ارائه بدم اما … سوالی که به ذهنم میاد اینه که، خوب ، خونه یا خونه ها فروخته بشه و پول بانک رو بدین و از زیر دین در بیاین! غیر از اینه که وثیقه یعنی همین؟ اگه هم نمیشه که خونه ها رو بفروشین خوب ببخشین، چرا از اول فکر اینجا رو نکردین؟ معذرت می خوام که شاید لحنم تند بوده باشه اما من در جریان داستان مشابهی بودم که مرد خانواده بخاطر اشتباهاتش در یک چنین وضعیتی قرار گرفت و قادر به باز پرداخت وامش به بانک نبود و هر کاری هم کرد نتونست پول جور کنه اما مردی بود که اعتقاد داشت باید مال مردم رو داد . نهایتا خونه قدیمی و ویلاییش که زمینش چند میلیارد میارزید و می تونست سرمایه آینده بچه هاش باشه و سندش گرو بانک بود برای وام، در بدترین شرایط و با ضرر فروش رفت (بدهی این مرد شاید یک هشتم ارزش خونه هم نمی شد اما این مرد اعتقاد داشت که باید بدهی رو هر جور شده داد) پول بانک رو داد و رفت آپارتمان نشین شد.
متاسفم اما به نظر میاد بعضی ها نه از روی نیاز واقعی بلکه برای اینکه دچار ضرر نشن و جلوی سود های آینده شون گرفته نشه میخوان که بقیه کمکشون کنن و حاضر نیستن بهای تصمیم های غلط و یا اتفاقاتی که برای هر کسی ممکنه بیفته رو بدن. حکایت اونها که پول وام می گیرن که دماغ عمل کنن یا سفر خارج برن یا عروسی آنچنانی بگیرن که جلوی بقیه کم نیارن و بعد در باز پرداخت وام میمونن. واقعا امیدوارم مشکل این خانم حل بشه اما اگه “اون دوستتون هم که دختره یکی از معاونین رئیس جمهوره” یا هر کس دیگه ای اگه کاری برای این خانم کرد، یادشون بیفته که آدم هایی هم هستن مثل اون مرد که ضرر رو میدن، بدهی رو پس میدن، با شهامت نتیجه اشتباهاتشون رو می بینن، خانواده و بچه هاشون دچار مشکل میشن، اما دست نیاز طرف دیگری دراز نمی کنن و دیگران رو موظف به جبران اشتباهاتشون نمی دونن.
موفق باشین
admin
عزیز دلم کامنتتو خوندم. باهات کاملا موافقم. اون دوست من که اون خانوم کامنت گذار یعنی مرضیه نوشته که دختر معاون رییس جمهوره یکی از خواننده های وبلاگمه. البته دختر مشاور ارشد رییس جمهوره و کامنت بالایی شماست به نام زهرا ثمره… فکر کنم ۴سال پیش بود که در جریانی که در مورد یکی از نیازمندها نوشتم برام کامنت گذاشت که اگه شماره ای بدم میتونه با کانالی که داره مشکل اون خانواده فقیر رو حل کنه. بعدها یعنی شاید ماهها گذشت و هر بار من مشکلی رو تو وبلاگم نوشتم زهرا نوشت که یه نامه بنویسن و مشکلشون رو بگن و بلاخره یه روز بهم گفت که دختر اقای ثمره ست و در تمام این چند سال هر بار مشکلی بود سعی کرد کمک کنه البته اگه مشکل واقعی بود. درست مثل خیلی دیگه از دوستان اینترنتی که کمک میکنن .ضمنا این که اون خانواده هایی که من تو وبلاگم مینویسم بعضی هاشون یه میلیون تومن براشون یه ثروته و حتی نمیدونن ششصد میلیون چند تا صفر داره! به هر حال ممنونم از کامنتت.
سحر
سلام عزیز دل
شاید این مشکل ، مشکلی بود که برای منم پیش اومد یکم میگم که درددلی کرده باشم. من برای اولین بار سر کاری رفتم و هستم ذاتا من انسان مهربونی هستم و همیشه سعی میکنم هر کاری از دستم بر میاد برای همه کنم چه خوب باشن و چه بد،
در جریان کارم همکاری داشتم که اونم خوب بود در کل خیلی به همدیگه کمک میکردیم و کارارو جلو میبردیم و اخه کار ما کار بانکه این همکارم متاهل بود و من مجرد. تمام مدت برای من محترم ترین وباارزش ترین بود تا اینکه شروع کرد به گفتن اینکه خیلی دوست دارم و میخام که دوستم باشیو برای همیشه و همیشه رو کمکت حساب میکنم و میخوام یکم صمیمی تر باشی و اگه یکروز نبینمت و ………
از حرفاش تمام بدنم لرزید از اینکه چقد پاک احترام میذاشتم و از اینکه این دوستی یکروز ممکنه شاید زندگی اونو بهم بزنه و منو هم. از اینکه میگفت نمیذارم به جایی بکشه خودم حد خودمو میدونم از اینکه اعتماد کرده بودم و از صمیمیتم اینطوری برداشت شده بودو از اینکه ادما تا کجا خودخواهن……
به هرحال نتونستم متقاعدش کنم که این وابستگیه که اون می گفت نه دلبستگیه، به هر حال تصمیم گرفتم بذارم این رابطه یه پایان تلخ داشته باشه تا اینکه به تلخی به پایان برسه واسه همین وقتی ازم پرسید تو چی منو دوست داری منم خیلی صریح گفتم نه و ……. دیگه از همونجا برگشت و رفتارش کینه ای شد….خلاصه به جای دیگه ای منتقل شد…
و الان هر وقت پیش میاد تو جلسه ای دیگه ببینمش حتی جواب سلام منو هم نمیده ………
راستش علیرغم همه ی این اتفاقات منم دوستش دارم اما در حد یک همکار و پاک در حدی که از اندازه خودم خارج نشم و اگه به اینجا نمیرسوند مثله همیشه همراهش بودم.
من هیچوقت دوست ندارم کسی از خودم برنجونم هیچ وقت دوست ندارم زندگی کسه دیگه به خاطر من خراب شه و اونو گرچه خیلی ناراحتم که اینطوری ناراحتش کردم هنوزم باورش سخته برام که خودشم قبول نمیکنه اشتباه از اون بوده و من اگه ناراحتش کردم واقعا قصدم کمک بود.
برام دعا کنید فکرم خیلی اشفته اس و از اعتماد کردن به دیگران دیگه می ترسم. می ترسم از اینکه…….
مهربان
پناه بر خدا
تاكسي - تاكسي
سلام
ممنونم برام کامنت گذاشتید
نا خواسته این پستتون و کامنتهاتون را خوندم
در مورد پستتون من تجربه شخصی دارم که اوایل وبلاگم فکر کنم توضیح دادم و البته دارم یک وبلاگ مفصل از کل ماجرای زندگیم هم میتنویسم که ان شاء الله اگه زنده بودم معرفی میکنم.
اما در مورد اون خانم سابقم و رابطه ام با ایشون تمام کارمندهای خانم که ایشون و بنده را میشناختند حسرت میخوردند که چرا اینقدر من به خانمم توجه میکنم. فکر و اعتقاد من این بود که مرد توی این روزگار باید بره تا شب کار کنه و توی کل مدت کارش هم پایبند زنش و زندگیش باشه و زن هم توی این روزگار و با این خرج و مخارج هم باید کار کنه و سر کارش هم باید پایبند خونه و زندگی و شوهرش باشه و هیچکدوم نباید خدای نکرده حتی کوچکترین فکر خیانت و یا حتی اگه احساس کنند لبخندشون سر کار داره به بیراهه میره باید خودشون را جمع کنند. من اینطوری بودم اما اون خانم با همکاراش رفیق میشد منم یکبار بهش تذکر دادم وقتی که اشتباه کرده بود و پول را به حساب کسی ریخته بود و به همراه کتارمند و رییس شعبه و ایشون و بنده رفتیم زنجان تا بتونیم پول را پس بگیریم ایشون با همکارش خیلی صمیمی بود و وقتی برگشتیم به ایشون تذکر دادم و به من تهمت شکاکی داد منم دیگه حرفی نزدم اما توی راه رییس شعبه متوجه شده بود که این ۲تا عاطفی شدند جای اون آقا را عوض کرد و وقتی این خانم متوجه شد رفت حراست و منطقه بانک زیراب این رییس شعبه را چنان زد که بنده خدا برای حفظ آبروش پیش از موعد خودش را بازنشسته کرد.
بعد این ماجرا عاشق یک همکار دیگش شد و چنان به فاجعه رسوند که جدا شدیم اما من باز نخواستم آبروی این خانم توی محل کارش بریزه چون ریختن آبرو را کار خدا میدونم نه بنده خدا.
الانم اون آقا به علت اختلاس از بانک اخراج شده و این خانم هم که صیغه این آقا شده بود صیغشون بهم زده شده (همکاراش برام تعریف کردند) و این همان ریختن آبرویی هست که خدا میریزه.
البته اون آقا مدعی هست که اون اختلاس را با توجه به حرفهای این خانم انجام داده اما از اونجایی که این خانم خوش بر و رو هستش و باب دل آقایون و روسای شعب منطقه .. بانک صادرات هستش فعلا کسی با این خانم کاری ندارند و حق معترض شدن به اون خانم هم نیست. که اونم معتقدم خدا آدمهایی را که اسیر هوا و هوسشونند به جایی نمیرسونه.
بماند که الان حدود ۴ ساله دارم ماهی ۱ سکه با هزار مصیبت اما خدا را شکر که خود خدا برام میرسون دارم میدم و باید تا ۵۰ سال ماهی یک سکه بدهم و تاوان ۱ سال زندگی نکردم را باید تا ۵۰ سال بدهم اما بازم میگم خدا را شکر که با این جدایی خدا آبروی منو حفظ کرد.
در مورد کامنت خانم مرضیه و دوست خوبمون از خارج کشور باید بگم هر دو صحیح میفرمایند با توجه به اینکه سرکار خانمثمره هم حضور دارند و شاید شاید شاید به گوش آقای رییس جمهور برسونند که:
یه روز پدرم شب از تلویزیون داشت صحبت آقای رییس جمهور را گوش میکرد که میگفت : ما تسهیلاتی در اختیار بانک قرار دادیم که یک پدر بیاد بره از این تسهیلات استفاده کنه و خونه کلنگیش را ۴ طبقه بسازه و خودش و بچه هاشو بیاره توی این ساختمون حالا ۱ طبقه اش هم بفروشه خرج ساختمون را بده ۳ طبقه اش هم خودش و فرزنداش را دور خودش جمع کنه و زندگی کنه.
پدر من خیلی از این حرف خوشش اومد و گفت بگذار به حرف رییس جمهورمون گوش کنیم ببینیم چه میشه باید موفق بشیم.
خونه شخصی ۲ طبقه مون که اطراف اتوبان شهید محلاتی قرار داره را خراب کرد و ۴ طبقه ساخت سال ۸۶ سالی که همه چیز گرون بود از مصالح گرفته و آهن تا قیمت خونه . البته برای خرج ساخت این خونه هم رفت از بانک صادرات ۹۵ میلیون وام ساخت مسکن گرفت. اما خب خرج خونه ساختن خیلی بالا بود و فکرش هم نمیکردیم که اون حرفها چقدر شیرین و ساده و ارزون بود ولی الان کار خیلی سخت و تلخ و گرون تموم میشه خلاصه خرج ساختمون استاندارد زد زلزله و …. مهندسین شهرداری و …. کلا حدود ۱۶۰-۱۷۰ تا در اومد باز گفتیم خب میشه یه کاری کار فوقش فعلا ۱ طبقه میدیم رهن و یک طبقه اش هم میفروشیم ۱۴۰ میلیون و همه چیز باز خوبه و جوابگو هستش وقتی خونه داشت تموم میشد هنوز ۶ماه از حرف آقای رییس جمهور نگذشته بود آقا شروع کرد به پایه گذاشتن ارزون سازی قیمت مسکن تا حدی که ما ط ۴ را با قستی کردن بانک و … ۸۰ میلیون فروختیم به فامیلمون اونم شانس آوردیم خرید چون اصلا کسی خونه نمیخرید بگذریم زیاد حرف زدم الان پدرم رفته خمینی شهر اصفهان یک خونه را با ۲ میلیون و ماهی ۱۵۰ هزیارتومن رهن کرده با خواهرام و مادرم زندگی میکنه و منم اینجا توی همون آپارتمون یواشکی بدور از چشم شهر داری زیرزمین را مسکونی کردیم و رفتم تو زیر زمینمون زندگی میکنیم و ۳ طبقه دیگه هم رهن کامل دادیم اما هنوز نتونستیم از پس اون وام و سود کلونش در بیاییم.
بله پدر منم اعتقاد داه باید پولا را داد و زیر دین کسی و جایی نباشیم اما الان به حد اقل رسیدیم و دستمون هم جلوی فامیل و صندوقها دراز کردیم اما …. اینطوریه بازم من میگم خدا را شکرت
همینکه به هر وضعیتی الان زیرمون یک قالیچه ماشینی و بالامون یک سقفه باز خدا را شکرت. اما ما یک خانواده مذهبی و متوسط بودیم که الان بخاطر حرف گوش کردن به وضعیت بدی افتادیم. البته منظورم پدرم بعد از ۵۶ سال هستش خودم که خدا را شکر میکنم یک ماشین زیره پام هست روزی خودم را در بیارم و پام را از گلیم خودم بیرون بکشم. اما دلم به حال پدرم میسوزه بعد از ۵۴ سال باید بخاطر حرف یک رییس جمهور اینطوری بشه و کاریش را هم نشه بکنیم.
الان این تهران به درد اون خانم خوش بر و رو و کارمندای هوسباز خوشه و جایی دیگه برای ما دیگه نیست.
نیکو
واقعا از آن مردهای نیست در ایران هست که این قدر ساده لوح و خوشبین هنوز مونده که بگذاره خانومش هر روز با همکار مردش بیاد خونه اونم توی این شهری که پر از خیانت و جنایت هست.و واقعا بدا به حال اعتمادش که دیگر برگشت پذیر ممکنه نباشه اگر سرانجام بفهمه.
خدا همه انسانهای خوب رو از شر هر نوع خیانتی حفظ فرماید.
راستی بروز شدم.متشکرم از اینکه به من سر می زنی.
برکت باشد.
زیتون
سلام
آشنايي با يك معلول قطع نخاع
سلام یاسمن خانم
ممنون از لطف شما
احتمالا اون خانم یکم تنوع طلب هستن و همسر گرامیشون اون تنوع و هیجانی را که خانم لازم داره را بهش نمیده
بنظر من اشکال از شوهره
با آرزوی سلامتی برای شما
همیشه بهاری و شاد باشید و
لذت بردن از اونچه که داری را فراموش نکن بخصوص نفس کشیدن
سعیده محمدزاده
سلام . وای واقعا چه طوری می تونن اینکارو انجام بدن. با چه رویی؟ آخه…
ممنون
رضاخاني
سلام خانمی خوبی ؟ فاطمه هستم در مورد صندوق قرض الحسنه خوندم . من و مامان یه کم پول جور کردیم براتون ریختم به حساب (دقیقا ۲۳۸۰۰۰ تومن هست) مراقب خودت باش و خیلی هم ممنون بابت کمک هایی که انجام می دی
admin
فاطمه عزیزم ممنوم دستتون درد نکنه
پرتو
روز اولی که این پست رو گذاشتی خوندم ولی هنوز از فکرش در نیومدم برام خیانت بدترین چیز هست میتونست از شوهرش جدا بشه بعد این رابطه رو ادامه بده و .و…
رهاتر از باد
سلام. امکان همکاری حضوری با مرکز شما هست؟ اگه این امکان هست خوشحال میشم راهنماییم کنید تا من و دوستانم هم بتونیم با شما همکاری کنیم.
اگه لطف کنید تووی صفحه وبم جواب بدید ممنون میشم.
سام
سلام خانوم رمضانی عزیز… ممنون از سر زدنتون…. آرش(باجناق جان) مساله اون پسر بچه ( دندان) رو داره پیگیری می کنه. به نتیجه که رسید خبر میدم.فعلا بهشون امید ندید. انشاءالله که درست شه. قراره اگه هزینه ای هم داشت خودمون جورش کنیم.
توکلت علی الله.
هرکاری که از دستمون بر بیاد انجام میدیم.
یا حق
عشق الهی برای تو… و رامین عزیز
admin
چرا که نه دوست خوبم میتونی بیای مدرسه مون
mphammad-ghayegh
salam arz shod
bande ro be ja miarin ke?
khob khoda ro shokr
khoob hastin shoma
omidvaram hamishe salem va sarhal bashid va zendegi be kametoon bashe
chegadr commenthaye in post toolanie
engar mardom kheili deleshoon pore
be har hal man ke tajrobeii nadaram
maste toot farangi khorde boodam vali bademjoon
aslan bademjoon khodesh che mazeii mide ke hala berizanesh tooye mast
oon bademjoon ro bardashtin ghach kardin gozashtin kenare mast?
yani bedoone bademjoon nemishod?
chon khoondane matne fingilish baraye khodam kheili sakhte say mikonam toolani kament nazaram
faghat ye nokte
kheeeeeeili websitteoon dir bala miad
engar dare joon mikane
shoma vazetoon khoobe ADSL darin dige az hale ma piade ha bikhabarin
az ye mah pish ke baram kament gozashtin hey mikham kament bezaram nemishe
yes… daram miram sarbaziii age khoda ghabool kone
ya hagh
خط سوم
آنانکه آفتاب را به دیگران هدیه میدهند . خد نمیتوانند از ان بی بهره باشند. درود و سپاس به خاطر این عمل خدا پسندانه شما
زیتون (روان شناسی وتغذیه اعصاب)
سلام
تشکرازحضوروتوجه اتان انشاالله هروقت نشرداشتی خبرکنی ازقلم ارزشمندتان لذت ببریم
admin
محمد عزیز حتما سعی میکنم مشکلی که هست رو رفع کنم باید از خواهرم سوال کنم. برای سربازیت دعا میکنم که هر جا دوست داری بیفتی … اما ماست و بادمجون. بادمجون کبابی با ماسته. حتما مامانت تو خونه درست کردن. مگه این که شماها بادمجون دوست نداشته باشین که از کامنتت اینطور بر میاد که زیاد دوستش ندارین.
سارا
سلام
دوست عزیزم داریم برای یک دختر خانوم یتیم که وضع مالی خوبی نداره، جهزیه درست می کنیم. اگر در توانت هست و مایلی کمک کنی خبر بده.
...
در حسن نیت شما شکی نیست یاسمن خانوم اما اینکه بیای اینجا این چیزا رو بگی بعیده به نظرم . من نمیگم اون خانوم این کار رو کرده یا نه ولی آیا شما خودتون دیدن؟
هر چقدر هم که شما بابت نصیحت کردن اینو اینجا گذاشته باشین ، بازم صحیح نیست . من فکر میکنم تو این زمونه تا چیزی رو با چشمهای خودت ندیدی باور نکنی.
مرسی.
admin
به ….. خودم که ندیدم اما وقتی یکی خودش میاد تعریف میکنه حتما دروغ نمیگه. من که اسم واقعی ننوشتم حتی اطلاعات واقعی هم ندادم. شما اصلا فکر کن یه داستانه. فکر میکنی چند نمونه از این داستانهای واقعی گوشه و کنارمون هستن؟ بهتر نیست به عنوان یه زن چشم و گوشمون باز باشه و بیشتر به همسرمون توجه و محبت کنیم که محبت رو جای دیگه گدایی نکنه؟ فکر میکنی بهتر نیست ….
مرضيه
سلام
فکر نمی کردم درد دل کردنم اینجا باعث بشه بعضی ها با بدبینی و بی انصافی در مورد چیزی که نمیدونن نظر بدن.البته باز هم خوشحالم که کسی نظر قطعی نداد و برامون حکمی صادر نشد.
قبلا هم برای خانم رمضانی توضیح داده بودم.
ما یک شرکتی تاسیس کرده بودیم و بانکها مجاز هستن که با توجه به کاربری و متراژ کارخونه ها با اونها وام های کلان پرداخت کنن. البته به این شرط که تا سال آینده وام رو به صورت یکجا پس بدن.و اون کلاه برداری باعث شد ما نتونیم وام رو یکجا پس بدیم. بنابراین از وام دیگری که به دستگاه ها تعلق می گرفت استفاده کردیم که از عهده اون هم بر نیامدیم.بنابراین وام بعدی رو با دو سند خونه و بخشی از انبار گرفتیم….
می دونم که حوصله خوندن این مطالب رو ندارید.
فقط خواستم بگم.که فکر نکنید ما اهل اختلاس،دور زدن قانون و … هستیم.اتفاقا اگر بودیم که دچار این مشکلات نمی شدیم.
در مورد فروش خونه هم فقط بگید خونه ای که سندش گرو بانک هست رو چه جوری می فروشن؟!!!
خانم رمضانی هم قبلا به من گفته بودن که تو این وبلاگ مشکلات در حد چند صد هزار تومان حل میشه .منم نیامده بودم تا از شما پول گدایی کنم .امده بودم واسه راهنمایی خواستن واسه این که اگه آدمی رو می شناسین که پولدار و خیره و تو شهر ماست بیاد و کارخونه رو بخره و به خود ما اجاره بده.
و چقدر متاسف شدم وقتی دیدم حتی یاسمن خانم هم حرفمو باور نکرده.
Baran
In kare dorosti nist ke oon khanoome minoo ro inja dar maraze ghezavat gharar be did hatta agar kasi nashnasatesh, osolan ezdevaj,talagh,khianat,ya eshgh oonghadr maghoolate pichidei hastan ke hargez nemishe az roo mehraboonie ghiafeye kasi ya zahere raftaresh , ghezavat kaedo high be oonyeki dad, inkier bare manavie sang ini dare khaheshan ghezavat nakonid banoo Jan:((
جهانگرد
خب وقتی میگن اختلاط زن و مرد باید یه حد و حدودی داشته باشه صدای همه در میاد که بابا اینا همکارن، همکلاسن، فامیلن و … شما چقدر بدبینین و بی جنبه این و …. اینم تهش! این خانوم و اون خانومم نداره.. آقایون که بدترن تازه!
تهش بازم میرسن به همین حجاب به معنای وسیعش که اسلام گفته.. اما خب.. کیه که زیر بار بره!
admin
باران عزیز من برای قضاوت اینجا ننوشتم! من نوشتم که کمی بیشتر مراقب احساساتمون باشیم. بدونیم که ممکنه برای هر کدوم از ماها هم این اتفاق بیفته!
شاهزاده خانم سیارک 378-1
سلام خانم مرضیه
کامنت من نه توش بدبینی داشت و نه بی انصافی و نه حتی قضاوت. اما چیزی که شما در اولین کامنتتون نوشتین نشانه های ساده انگاری توش وجود داره و توقعات غیر واقعی (که حتی در کامنت دومتون هم به چشم می خوره) شما از ششصد میلیون صحبت می کنین و بعد می گین حتی می خواستین کلیه بفروشین اما از عواقبش ترسیدین! میشه بپرسم از نظر شما بازار خرید و فروش کلیه در ایران در بهترین حالت کلیه رو چند می خره و چند میفروشه؟ اگر ۵ نفر از اعضای خانواده شما هم تصمیم گرفته بودن کلیه بفروشن برای بازپرداخت وام باید هر کلیه ای حد اقل ۱۰۰ میلیون فروش میرفت. با توجه به اینکه شما گدا نیستین و محتاج هم نیستین، وضعیت شما فقط یک “بدشانسی” هست که شما حاضر به پذیرشش نیستین و منتظر این هستین که با “کمک یک خیر پولدار” تا اونجا که می تونین از “ضرر” جلوگیری کنین که البته کاریه که همه می کنن، اما خواهشا مظلوم نمایی نکنین. فکر می کنین چقدر احتمال هست که از طریق اون کامنت خیری پیدا بشه که اونقدر پولدار باشه که واحد صنعتی شما رو که بعد از دوبار وام گرفتن نافرجام، ثابت کرده که بهره وری نداره بیاد از شما بخره و بعد هم به خود شما اجاره بده که بگردونینش! من به هیچ وجه به شما توهین نکردم و نمی کنم اما ساده انگاری و بی برنامگی اون هم برای یک واحد صنعتی در کامنت شما کاملا مشهوده. شما می خواین واحد صنعتی شکست خورده رو بفروشین ولی خونه ها رو نفروشین … من این کامنت رو نوشتم فقط چون شما سوالی پرسیدین که جوابش اینه که میشه. بله میشه خونه ای که سندش گرو بانکه فروخت. اون هم پیدا کردن مشتری ای هست که طی یک قرارداد محکم اول با قسمتی از پول خرید خونه سند شما رو آزاد می کنه و بعد از از رهن در اومدن سند ، خونه کاملا مال اون میشه. و البته در ازای این لطفی که به شما می کنه خیلی خیلی زیر قیمت بازار خونه شما رو می خره و شما باید بی چون و چرا شرایطش رو قبول کنین! این کار دقیقا همون کاری بود که مردی که در کامنت قبلیم نوشته بودم انجام داد و شدیدا متضرر شد اما از زیر دین دراومد.
با توجه به کامنت دومتون شما راهی رو برای حل مشکلتون می دونین و دنبال راهکار دیگه نیستین، بلکه دنبال کسی هستین که خواسته شما رو اونجور که شما می خواین انجام بده، یعنی خرید کارخونه از شما و اجاره اون به خودتون. متاسفم اما این خیلی آرمانیه و فکر نمی کنم به این راحتی ها بتونین کسی رو پیدا کنین.این رو هم بگم که میدونم وضعیتی که شما توش هستین یکی از سخت ترین شرایط هست، شاید پیچیده تر و سخت تر از شرایط تک تک این عزیزانی که خانم رمضانی براشون درخواست کمک می کنن. من باهاتون همدردی می کنم و کسی چه میدونه، انشالله که خدای بزرگ بهترین راه رو جلوتون بگذاره. همیشه میشه از خدا معجزاتی رو دید که با سیستم فکری رایج این دنیا جور درنیاد. موفق باشین.
فرهاد
من توی یه داستان یه اصلی را یاد گرفتم و اون اینکه به هیچکس اعتماد نکن . اون مرد به همکار خانمش اعتماد کرد و اینم نتیجش . دوم هرجا یه زن و یه مرد نامحرم تنها باشن سومین نفرشون شیطانه. شیطان هم که کارش وسوسه است. یه دوستی هم میگفت من این حرفو قبول ندارم که هر زنی سنگین و نجب باشه هر جا بره مشکلی پیش نمیاد و هر که بده اگه تو شیشه هم بزاریش آخرش کار خودشو میکنه . این چیزها لحظه ای پیش میاد ممکنه شب قبل ارتباط شوهر و زن مشکل داشته از هم راضی نشدن فرداش این میشه که این ارتباط با اون همکار مرد ایجاد میشه.
فرهاد
در رابطه با مشکل مرضیه خانم
هر کسی را بهر کاری ساختند.آدم بهتره کاری که نمیتونه به سرانجام برسونه انجام نده مخصوصا کارهایی که سرمایه زیادی می خواد مگر اینکه یک پشتیبانی مالی داشته باشه که در صورت زیان بشه روش حساب کرد یا مال و املاکی داشته باشه که بدبخت و بی چاره نشه . در رابطه با کلاه برداری بهتره ایشون از طریق دادگاه دنبال کلاهبرداری رو میگرفتن تا شاید پولش برگرده.به هر حال ایشان در این وضع فعلی گرفتار شدن حالا به هر دلیل . شماتت کردن ایشان دردی را دوا نمیکنه . ایشان کمک خواستن اگه کسی بتونه کمکش کنه و مشکلش رو حل کنه که کار خوبی کرده. اما اگه کسی نبود بهتره هر چی از شرکت باقی مونده بفروشه و بدهیشو پرداخت کنه.اگه زمین یا خونه ای هم دارن بفروشن بهتره از اینکه بخواد به زندان بره . بعدا میشه دوباره یه کار را با فکر بازتر شروع کرد و جبران مافات کرد.انشالا که هر چه زود تر مشکلت حل شه.
مری
اگر هرکسی به آنچه که دارد قانع باشد و از آن لذت ببرد خیلی از مشکل ها حل می شود .
دختری تنها
سلام.خوبی؟وبت خوب بود.ازت یک چیزی می خوام لطفا انجام بده. برام خواهشا دعا کن به عشقم برسم وهیچ وقت از هم جدا نشه نمی خوام مثل اون رفیق خیانت کار قبلیم شکست عشقی بخورم.این دیگه واقعیه.پس لطفا برام دعا کن.ممنون میشم.اگه بهش نرسم متطمئن باش که از تنهایی و دوری اون میمیرم .ممنونم ازت فعلا بای
pourya
Ma nemidonim dar baten dar zendegi mino chi bodeh ma faghat zahero mididim pas nabayad ghezavat konim shayad age ma ham jaye on bodim Hamin Karo ya batar az ino anjam midadim.ghezavat batarin kare momkeno ma nabayad be Hamin rahati dar mored kasi ghezavat konim ma ke onja nabodim az chiziyam Etelae nadarim.
admin
اره پوریا جان حق با شماست اما خیانت خیانته