زنگ میزنم خونه مامان رامین(مادرشوهرم) و مامان خواب آلود گوشی رو بر میدارن. میگم : سلام مامان خواب بودین؟ میگن: آره مامان جان. هول میشم و میگم: وای ببخشید. خاک تو سرت!!!!

گه ما آدمها به دوست داشتن هم دیگه باور داشته داشته باشیم هرگز سوء تفاهم ها و اشتباهات ذره ای از علاقه مون رو نسبت به هم کم نمیکنه. میدونم که این هفته که دور هم جمع شیم کلی به این سوژه خواهیم خندید و میدونم که مامان مطمئنه که من میخواستم بگم خاک تو سرم! و چقدر دوستش دارم…

ا

**این روزها یه جورایی خیلی به دعاهاتون نیازمندم….

*این خانوم هم یخچال هم ماشین لباسشوییش سوخته اگه کسی دست دوم داره.
*قدیما یادتونه ی بخاری های نفتی بود به نام تویوست؟ این خانوم محل زندگیشون گاز نیست و دنبال یه دونه از اون تویوستهاست برای گرم کردن خونه اش که بخاری هم نداره.

*این آقا که مهندس الکترونیکه دنبال کار میگرده.


*ممنونم از سام عزیز برای هدیه ۱۰۰ پرس چلوکباب کوبیده عالی به خانواده های نیازمندمون.

*متشکرم از فاطمه رضاخانی عزیز برای کمک به صندوق قرض الحسنه مون.
*این خانوم به دومیلیون پول نیاز داره (قرض) بابتش چک هم میده.

 .پیشنهاد میکنم یه سری به اینجا بزنید.