میگه: مامان میدونستی یه بیماری وجود داره که اگه آدم به سگ دست بزنه انگشتهای دستش خورد میشه و میریزه! میگم نه. میگه به خدا راننده مون گفته! اسمش جُزاست! میگم اون جُزامه نه جزا! که اصلا دیگه ریشه کن شده!
میگه: تازه یه بیماری هست که اگه آب دهن سگ بریزه رو دستت عین سگ میشی و همه رو گاز میگیری! اونم راننده مون گفته. میگم ببین عزیزم اون بیماری اسمش هاریه و اونو سگهایی که واکسن نزدن ممکنه بگیرن. وگرنه ببین بابا رضا (پدرم) سالهاست که تو باغشون سه چهارتا سگ دارن و ماها هیچکدوم هاری نگرفتیم. اونا همه شون شناسنامه دارن و واکسن میزنن تا هیچوقت هاری نگیرن.
شب موقع خواب محکم منو بغل میکنه و میگه مامان من میترسم. آخه راننده مون میگه یه موجودات سیاهی زیر زمین هستن که اگه سوره …. رو بخونی و بعد هو کنی همه شون نابود میشن حالا من از اون موجودات میترسم. از فکر اینهمه چیز ترس آور که ذهن بچه ۷ ساله رو مشغول کرده کلافه میشم به راننده شون زنگ میزنم و ازش خواهش میکنم که در مورد این مسائل با اشکان صحبت نکنه، چون باعث ترس اشکان میشه. اونم قول میده که در اینجور موارد با اشکان صحبت نکنه.
توی عید سر شام اشکان میگه مامان اگه موقع غذا خوردن بسم الله الرحمن الرحیم نگیم یه موجوداتی میان و بوی غذامونو میخورن! میگم کی گفته مامان ؟ میگه راننده مون! میخندم و میگم حالا فرض کن مثلا بوی قورمه سبزیمونو یه کسی بخوره چی میشه؟! میگه آخه من از اون موجودات میترسم… میگم نه مامان جان این حرف حقیقت نداره. خوبه که آدم هر کاری رو با نام خدا شروع کنه اما همچین موجوداتی که بوی غذای آدمو بخورن وجود ندارن. از عصبانیت تموم تنم میلرزه. زنگ میزنم به راننده شونو میگم آقای … مگه قرار نبود شما در مورد این مسائل با اشکان حرف نزنید و میگم که اشکان چی گفته. از خنده ریسه میره و میگه خوب خانوم بسم الله که اشکال نداره. میگم نه اشکال نداره خیلی هم خوبه اما این که احساس حضور همچین موجوداتی بچه رو دچار ترس میکنه اشکال داره . میگه حالا شما بهش میگفتید عیب نداره آره درسته بگو. میگم چرا باید چیزی رو که خودم قبول ندارم به بچه ام بگم؟ میگه وا خانوم تو قران هم نوشته اون موجودات جن هستند و میتونن به هر شکلی در بیان و….
ازش تمنا میکنم که این دو ماهه آخر رو دندون رو جیگر بزاره و سعی در تربیت مذهبی بچه من نداشته باشه! همه دل نگرانیم اینه که بچه هام با شنیدن چیزهای نادرست از خدا دور شن…. فکر کنن دین یه چیز بی ارزشه که یه سری مسائل غیرقابل باور توشه… که انقدر درگیر فرعیات شن که اصلیات از خاطرشون بره… فراموش کنن که اصل انسان بودنه، دروغ نگفتنه، مال مردم رو نخوردنه، دل نشکستنه، مال حروم توی خونه نیوردنه، دل نشکستنه و….
شهرام سیف هاشمی (شوهر خواهر نازنین بنده) یه سری تقویم بسیار زیبا برای موسسه خیریه مهرطه طراحی و چاپ کرده و البته این کار رو رایگان انجام داده و فروش مقداری از تقویم ها رو به نفع بچه های بی سرپرست مهر طه به عهده گرفته اگه دوست دارید از این تقویم ها بخرید برام کامنت بگذارید تقویم ها بسیار زیبا هستند و توشون تا ریخ تولد بچه ها و آرزوهاشون هم نوشته شده…
ممنونم از دوستای خوبی که این تقویم ها رو با قیمت بالا از ما خریدن، سعید قهرمان بک، منیژه رمضانی، مصطفی رمضانی ، حسین صمیمی، سهند صمیمی، محبوبه، ساسان سیروس، امیر بنی هاشمی، بهنام و میترا بیاتی، جواد نجفی، مجتبی سیف هاشمی، سارا پرنیان پور، امان اولیایی، حرمت اولیایی، محمد گنجی، شبنم سیف هاشمی… امیدوارم اسم کسی رو فراموش نکرده باشم…
متشکرم از ملیحه عزیزم برای هدیه مقداری وسایل به خانواده های نیازمندموون.
این شرکت به یک بازاریاب احتیاج داره. …
فرهاد
سلام یاسمن خانم گرامی
میگم این همون آقا اشکان که فلسفه می خوند و چیزی رو بدون دلیل قبول نمیکرد و مگه نمی گفت باید اینقدر دلیل بیاری تا قانع شم چطور شد هر چی راننده می گه دربست قبول می کنه.
ناشناختني
سلام
جالب بود، به اشکان جون بگید که آدم نباید هر جیز که میشنوه را باور کنه چون آدمها گاهی اشتباه فکر میکنند.
ناشناختني
سلام
جالب بود، به اشکان جون بگید که آدم نباید هر جیز که میشنوه را باور کنه چون آدمها گاهی اشتباه فکر میکنند.
آفرین به کار زیباتون
امیر
سلام
میگم این آقای راننده رساله ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنونم از لطف شما, این شرکت موضوع فعالیتشون چیه؟
سعیده محمدزاده
ای خدا چه کار کنیم از دست بعضیا . اگر نخوایم بچمون سر سفره اول غذاش بسم ا… بگه . اونم کی تو بهش یاد بدی. آدم قحطه…
ممنون از کارهای خوبت.
آقای صفر و نیم
۲۶ فروردین
بوستان نهج البلاغه تهران
جام موشک کاغذی وبلاگستان
منتظر شما هستیم
مریم
با اینکه موضوع رو میدونستم بازم از خوندنش لجم گرفت…
نازنين
رسم ادب بود که برا لینک گذاشتن سایتتون بابت این پستم ازتون اجازه بگیرم.اگه اجازه دادید
نازنين
رسم ادب بود که برا لینک گذاشتن سایتتون بابت این پستم ازتون اجازه بگیرم.اگه اجازه دادید و مثل الان خواستید قدم بردارید خبرم کنید
http://divarekhaterat.blogfa.com/post-93.aspx
نازنين
تایید نشه بهتره.خصوصی بمونه
مژده
سلام یاسمن جون. تو پست قبلی برات یه کامنت گذاشته بودم. ممنون میشم جوابمو بدی 🙂 میبوسمت
امیر
سلام
بازم ممنون از لطفتون
راستش من خیلی تجربه خوبی در بازاریابی ندارم
یلدا
سلام مامان مهربون کاش منم میتوستم یه جوری کمک کنم یعنی باید کمک کنم خودم راهشو پیدا میکنم
وبلاگتونو لینک دادم اگه قابل بدونین شما هم وبلاگ منو لینک بدین لطفا
admin
ممنونم یلدا جان
sam
سلام… چقدر متنفرم از این آدما… می ترسم از تربیت بچه ها تو این مملکت کوفتی که هیچیش سر جاش نیست
محمود
سلام خانم رمضانی
این مطلب را توی فیس بوک دیدم.خواستم اگه نشنیدین،لذت زیباییاش رو با شما شریک بشم.
از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمند تر هم هست؟
در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن کی؟
در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.
گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.
سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.
زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از ۱۹ سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.
ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.
سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم
گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به ۵۰ کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲
ساله مسلمان سیاه پوست
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما و خانواده محترمتون
admin
ممنون خیلی زیبا بود
فرهاد
حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ همّت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای؟
گفت: بلی، یک روز چهل شتر قربانی کرده بودم امرای عرب را و خود به گوشه ی صحرا به حاجتی بیرون رفتم.
خارکنی را دیدم پشته فراهم نهاده.گفتم: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند؟
گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد منّت حاتم طایی نبرد
داستانی که نوشتم از کتاب گلستان سعدی است.
فرهاد
یه سوال
با اینکه کامنتهای زیادی نوشته نمیشه (مثل وبلاگ دختر ترشیده یادختر گل فروش مترو )اما در جواب دادن امساک میکنی چرا؟
ياري
سلام.
سال نو مبارک.ممنون با وجود فیلتر بودن ورد پرس بازهم به وبلاگم سرمیزنید
چه راننده بامزه ای عجب اطلاعاتی داره !
آمرداد
سلام خانم فرشته
این بار از زیبایی نوشتم به وبلاگم سر بزنید…
فرهاد
امرداد ما چه می دونیم ادرس وبلاگت چیه بدون ادرس چطور پیداش کنیم لااقل ادرسو آخر پیامت می زاشتی.
کبوتر شرقی
سلام
خسته نباشید و ممنون از مطالبتون و البته از کارای ارزشمندتون
من یه نظر دارم که به نیازمند باید ماهی گیری باد داد نه اینکه فقط بهش ماهی بدیم ، میدونم که برآورده کردن نیازهای ضروری واجب تا بشه هر کار دیگه ای رو پیش گرفت . پیشنهاد می کنم با کمک همگی اعضا و هر کسی که مایل باشه یه کارگاه کوچیک تولیدی حالا در هر زمینه ای که به نظر تون بهتر راه اندازی بشه تا نیاز هر کارمند اون کارگاه به طور بلند مدن حل بشه و البته با توسعه کار افراد بیشتری مورد حمایت قرار بگیرن .
ببخشید اگر جسارت کردم و خدا رو شکر بخاطر وجودتون
فرهاد
با سلام خدمت سرور گرامی یاسمن خانم
امروز سرچ کردم تو گوگل ادرس بلاگ اسکای سایتت اومد مطالبش مال سال ۸۴ بود یکیش مربوط میشد به اون پسره که گفته بود از هند اومد و می خواد گردنبندی عاج بفشروشه تا با پولش بره مشهد. و همکارات پاسپورت ازش می خواستن و … و یکیش هم مربوط می شد به اون خانم که واسه پسر عموش اومده بود خواستگاری و زن می خواست که قد بلند باشه سنش هم حدود ۳۰ باشه خانوادش هم کم جمعیت باشه. بعدش هم کلی همکارات خندیدن بش. یه مطلب هم راجب گولد کوئیس بود که ظاهرا پولی گیرت اومده بود. از اون دو تا مطالب اولی کلی خندیدم . بعدش فکر کردم حالا چی می شد در راه رضای خدا یکی از اون گردنبندها را همینجوری می خریدید چون طرف حتما نیازمنده که دست به این کارا میزنه فوقش با دو سه هزار تومن راضی می شد.در مورد خانمه هم چی می شد اگه پسره رو دعوت می کردید شاید کسی ازش خوشش می اومد و شرایشون بهم می خررد تو ایران که اکثر ازدواج ها به صورت معرفی کردن دختر و پسر به همدیگس شاید به این طریق سبب کار خیری می شدید و دو نفر را سرو سامان می دادید. راجع به گولد کوئیست که در نهایت گفتن خیلی ها ضرر کردن شما دقیقا چقدر گیرتون اومد؟ و چند بار ؟
admin
کبوتر جان من باهات موافقم هر کاری بگی برای این طرحت من در خدمتم
فرهاد
طرح که نیست اما ایده ی خوبیه فقط چطور تا حالا به ذهن یاسمن خانم خطور نکرده جالبه . ولی به جای ماهیگیری که کار سختیه و رودخانه ها هم اغلب کم ماهی شدن بهتره به ساخت مزرعه پرورش ماهی پرداخت که هم ایجاد اشتغال میکنه و هم درآمد خوبی داره.
من
سلام خوب هستین من شرمنده که همچین پستی میذارم ولی از رو ناچاری این جار و پیدا کردم من یه مشکلی دارم کسی میتونه راهنمایی کنه که از کجا میتونم کمک بگیرم…من سه ساله ازدواج کردم و از خانوادم جدا شدم و وارد یه شهر دیگه ای شدم و از خانواده ام دور شدم..متاسفانه خانواده من در اثر یک اتفاق همه چیز زندگیشون رو از دست دادن و پدر من ورشکست شد البته چند سال پیش…و هرگز نتونستن خودشون رو بالا بکشن…الان پدرم بیکار شده خونه و مغازه اش رو از دست داده و توی خونه ی عموم توی یه دونه اتاق زندگی میکنن…و از فقز رنج میبرن من یک خواهر دارم که داره ازدواج میکنه و یه برادر که داره درس میخونه … حالا عروس عموم اینها اومده و داره در کما بدجنسی مامانم اینا رو از اون اتاق بیرون میکنه و وسایلشون رو بیرون میریزه…و من خودم با همسرم مشکل مالی ندرم و دستمون ب دهنمون میرسی ولی نه انقدر ک بتونم جایی رو براشون رن و اجاره کنم…دنبال وام هستم واسشون ولی همه ی بانک ها سپرده میخوان مثلا سه چهار ملیون باید بذاریم که پنج ملیون وام بدن و ما این مبلغ رو نداریم…نمیدونم چ طوری نجاتشون بدم ازشون دورم..کمکشون میکنم ولی نمیتونم اونها رو از این وضعیت بیرون بکشم مادرم کار میکنه تو یه مطب منشی هست ماهی ۱۵۰ تومن میگیره و پدرم در به در دنبال کار…خواهرم هم که داریم واسش جهیزیه درست میکنیم..حالا مشکل ما یه سقف هست که بتونیم براشون جور کنیم تا از دست آدمهای بد نجاتشون بدیم میدونم اینجا بنگاه خیریه نیست منم کمک مالی نمیخوام فقط میخوام ببینم کسی هست که یه فکر خوبی داشته باشه یا جایی رو معرفی کنه که بشه کمک گرفت…ما میتونیم قسط بدیم ولی نیاز به یک وام فور وبی دردسر یا یه چیزی تو این مایه ها داریم..چی کار کنم؟؟خیلی ناراحتم
آلبالو
سلام بر فرشته روی زمین
اینشالله خدا قوت بهتون بده و اجرشو هم تو این دنیا و هم در اخرت نصیبتون کنه
واقان بعضیا از خدا یک موجو مخوف میسازن و این باعث میشه که دیگه دین از ارزش بیفته
امیدوارم موفق باشین
یا حق
بدرود
محرمانه
سلام لطفا از خیر این راننده استاد و یا استاد راننده بگذرید ظاهرا دو ماهی باقی مانده است ولکن در معنا طی این دو ماه باقیمانده سالها اشکان و اشکانهای عزیز را اثر منفی میبخشد انهم چه بخششی !!موفق و موید باشید
فرهاد
سلامت را پاسخ نخواهند گفت سرها در گریبان است
فرهاد
یاسمن خانم
تو یک خط دوبار گفتی دل نشکستنه حواست نبوده یا حکمتی در کاره؟
عمو اروند
یاسمن آیا تو همهی این کامنتها را میرسی بخوانی؟
۱.اما یک جوان که نه زیاد مسلمان بود، روزی به یک جوانی که در کنکور قبولشده بود و پول ثبت نام نداشت، نیمی از آنچه دارائیاش بود بوام داد و اضافهکرد تا چهارسالی که درسات تمام شود، من نیمی از حقوق ماهانهام بتو وام خواهم داد تا بتوانی درسات را تمام کنی. جوان به تهران رفت، از آنجا که هم با استعداد و هم زرنگ، شاگردانی یافت که به آنها ریاضی درس میداد. پولی که بوام گرفتهبود، فوری پس داد. درساش تمام شد، کاروبارش گرفت و پولدارشد. بارها به کسیکه واماش دادهبود، گفت که اگر نیاز پولی پیداکردی بمن بگو. دوستاش وضعاش بد نبود و نیازی هم نداشت که به ثروت زیاد اعتنائی نداشت. اما یکبار که زیر بار قرض بود به توصیهی همسرش از طرف تقاضای وامی کرد و گفت خانهاش را که فروخت بلافاصله وام را خواهد پرداخت. طرف هزار بهانه آورد که ال است بل است که اگر زودتر گفتهبودی حتمن …
۰۲ نگران اشکان مباش! من هم با این توهمات دینی بزرگ شدم اما متوهم نشدم. توضیح و باز هم توضیح و استدلال، تنها داروی بطلان خزعبلاتی است که بنام دین، توی ذهن مردم میکنند.
admin
نظرتو عمومی کردم شاید کسی بتونه کمکی کنه متاسفانه مبلغی که میخوای زیاده و من خودم به تنهایی کاری از دستم بر نمیاد
فرهاد
ببینم یاسمن خانم خدا گفته پاسخ منو ندی؟ چون ظاهرا دارای ارتباطات پنهانی باش هستی.
admin
فرهاد عزیز متاسفانه این وبسایت من یه مرضی پیدا کرده که گاهی صفحه رو که باز میکنم کامنتهای جدید رو نشون نمیده و من الان کامنتهای شما رو دیدم کامنتهای افراد جدید تو مدیریت باز میشه و میبینم اما افرادی که جدید نیستن دیگه کامنتهاشون برای تایید تو مدیریت نمیره اینه که من اصلا کامنتهاتونو ندیده بودم. ضمنا من متاسفانه تعداد کامنتهای خصوصیم خیلی بیشتر از عمومی ام هست که همه اونا میاد تو ایمیلم و باید بهشون دونه دونه جواب بدم که البته خیلی هاشون واقعا دلیلی نداره که خصوصی باشن نمیدونم چرا بعضی از دوستان ترجیح مدن یه تبادل لینک یا تعریف از وبسایت یا یه متن جالبو برام خصوصی بزارن! اما جوابتون. اون فروشنده شاید اگه امروز و با تجربه ای که الان دارم میومد دم مدرسه طور دیگه ای باها برخورد میکردم. خواستگار رو جریانشو یادم نیست باید برم بخونم. ماهی گیری هم تا بشه سعی میکنم اما گاهی هیچ رقمه نمیشه از سیستم ماهی گیری استفاده کرد . بابت دقتتون ممنون من سهوا دوبار دل شکستنو نوشتم…ضمنا اونجورا هم که فکر میکنی خدا بهم خط نمیده!و دیگه این که از اینهمه محبتتون ممنون من واقعا از خوندن کامنتها لذت میبرم. معمولا هر پستی که میزارم با خوندن کامنتهاشه که اون پست بهم مزه میده و اخر این که چند روزیه که میگرن بیچاره ام کرده و خیلی تو نت نیومده بودم
اهان در مورد اون گلد کوئست هم نه حتی یک دینار هم گیرم نیومد!
admin
عمو اروند عزیز تعدادکامنتهای خصوی ام که باید جواب بدم خیلی زایده اما همه رو میخونم و همه رو جواب میدم. بابت راهنمایی اشکان هم ممنون
admin
عمو اروند عزیز تعدادکامنتهای خصوصی ام که باید جواب بدم خیلی زیاده اما همه رو میخونم و همه رو جواب میدم. بابت راهنمایی اشکان هم ممنون
فرهاد
خوبها هرگز تنها نیستند مهربانی همسایه همیشگی آنهاست و تو خوبترنی.از اینکه با سعه صدر و مهربانی جوابمو دادی متشکرم.
و اما از اینکه دچار میگرن هستی متاسفم اما در مان داره خدمت خواهر خوب خودم عرض کنم که اگر داروی میگری هیل که ساخت شرکت میم دارو است رو استفاده کنی تاثیر خوبی داره یعنی ۹۰ درصد جواب داده. و یه روش دیگه اگه بتونی از غذاهای زیر استفاده نکنی خوب میشی.چای، قند و شکر، شیرینی جات قنادی، هر چیزی که با قند و شکر تهیه می شود. سرخ کردنی، فریز شده، زودپز شده. سس، رب، شور، ترشیجات، سرکه، نمک زیاد، لبنیات، مرغ و تخم مرغ ماشینی، غذاهای چرب و پرحجم، ماکارونی و لازانیا، کلیه غذاهای ساندویچی، همراه غذا مایعات. دوغ و نوشابه، تند و سریع غذا خوردن، آب یخ، بستنی، تنقلات مصنوعی، قهوه، نسکافه، غذای پخته شده با مایکروفر. با آرزوی صحت و سلامتی شما.
کیامهر
خانم رمضانی بزرگوار، در گشتی تصادفی در وب بلاگ شما رو دیدم. چقدر انرژی در نوشته های شما هست. آیا امکان معرفی خانواده های نیازمند شهرستانی به شما وجود داره؟
کیامهر
خانم رمضانی بزرگوار، در گشتی تصادفی در وب بلاگ شما رو دیدم. چقدر انرژی در نوشته های شما هست. آیا امکان معرفی خانواده های نیازمند شهرستانی به شما وجود داره؟ آیا میشه به شما کمک کرد؟ کاری هست که روزهای جمعه بشه برای یاری شما انجام داد؟
admin
کیامهر عزیز ممنون از لطفت. در مورد شهرستانی ها باید یک معرف آشنا وجود داشته باشه