نگاه خسته اش رو چرخ های اسکیت مات میمونه… یه لحظه چشمای قشنگشو میبنده و تصور میکنه جای اون دخترکی هست که با لبهای خندون داره اسکیت بازی میکنه … دستهای مادربزرگ پیرشو که الان دیگه تنها کسیه که تو این دنیا داره محکم تو دستش فشار میده تا بتونه بغض فروخورده شو پنهون کنه… با خودش فکر میکنه ۴ ماه تعطیلی رو چطور تحمل کنه. باز لااقل مدرسه و درس فرصت فکر کردن به نداشته هاشو کمتر میکرد اما الان … یه دختر هم سن و سال خودش با مادرش کنار اونا رو صندلی پارک میشینن. دخترک خودشو برای مادرش لوس میکنه و میگه مامان جایزه کارنامه ام برام اسکیت میخری؟ و مادرک در حالی که موهای دخترشو نوازش میکنه میگه آره عزیزم حالا برو بازی کن..
با خودش فکر می کنه ای کاش مادری داشتم که از نمره های خوبم لبریز لذت می شد یا پدرم زنده بود… مادربزرگ که انقدر تو، غمِ نداری و بدبختی غرقه که فرصت رسیدن به منو نداره… دختر اسکیت سوار در حالی که لبریز شادیه باز از کنارشون رد میشه… نگاهش دوباره روی چرخ اسکیت مات میشه و تو دلش میگه ای کاش یه اسکیت داشتم….
*این دخترک نه پدر داره و نه مادر، در شرایط بسیار بد مالی با مادربزرگ پیرش زندگی میکنه، کلاس پنجمه و واقعا آرزوش داشتن یه اسکیته…
*ممنونم از ماری گلم که تو هفته گذشته دوبار برای کمک به نیازمندهامون پول به حسابم ریخته.
*متشکرم از ندای گلم برای هدیه ۷ باکس غذایی به ۷ خانواده بی سرپرستمون…
ممنونم از همکار خوبم خانم صادقی و خانم ندا قویدل برای هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.
*عزیزای من تکلیف پولهای پست پیش همچنان نامعلومه…
دختری که ضمانت کرد
چه بغض آلود بود متنتون…..
شب آرزوهست ومن نتونستم جزء طلب سلامتی وصحت وعاقبت خیر برای شما وعزیزانتون وعزیزانی که دراین دوبار قرضی که بهم دادین یاریتون دادن آرزوی دیگه ای بکنم….
فعلا یک کمربند وسه عدد کیف پول سفارش گرفتم وامید دارم تا روز پدر بیشتر بشه…
بازم سپاس….
neda
salam hazineye skate cheghadr mishe begid man pulesh ra be hesabetun mirizam agar in dokhtar bache chize digaei ham ehtiaj dare begid.
admin
ندای عزیزم این دختر بچه خیلی محتاجه فکر کنم هر چی براش بدین لازمش بشه. همونطور که گفتم کسی رو نداره.
مرد پاییزی
سلام. حالتون چطوره؟…
ساني
ایشالا همه به آرزوهاشون برسن و همچنین دخترک قصه 🙂
admin
ممنون مرد پاییز خوبم..
admin
سانی عزیزم چقدر دلم برات تنگ شده …
آلبالو
کثل همیشه با دعا همراحتم
امیدوارم خدا بهت توان بده
آمرداد
سلام
مثل همیشه نوشته های شما رو دوست دارم و بیش از همه اندیشه هاتون .
گاه با این اندیشه ها زندگی میکنم . راه میرم …قدم میزنم و فکر می کنم
طاهریان
سلام خانم رمضانی این ایمیل من ادرس بدین اسکیتو بفرستم براتون
محمود
لایک به کامنت بالا!…(آمرداد)
آنا
سلام یاسمن جان این دختر کلاس پنجمی کدوم شهر هست ؟میشه هزینه ی اسکیت و لوازم جانبی اش رو بگی یا شماره ی پاش رو بگید من یک سری اسکیت براش بفرستم
امیر
سلام.
نوشته ی پر از معنا که در چشمان دخترک همانند پروانه اسیر باد که لحظه لحظه اش را در سکوت هیچ مرور میکند با خاطرات من آشناست.
زندگی من همین است که سالها با مادر بزرگم زندگی میکنم.
برای محتوادار کردن نوشته هایت میتونی رو من حساب کنی
موفق باشی
mari joon
salam,man yek kafshe skait tu khune daram ke azash estefade nemikonam,mishe begid shoma kodoom shahrin?kojayin?chetor mishe ferestadesh?bara computere poste ghabliam shayad betoonam kari konam
admin
ماری جون ما تهرون هستیم البته کامپیوتر رو برا شمال میخوام شهر چالوس ولی اگه تهرون هستی میشه یه کارایی کرد برام کامنت خصوصی بزار تا شمارمو برات ایمل کنم.
فاطي خاكي
کاش میتونستم…
سلام منو به خانم قویدل عزیز هم برسونید لطفا…
کوچه نادری
مریم نوه ی عصمت خانوم هم با مادربزرگش بزرگ شد. عصمت خانوم خیلی ساله که مرده و مریم الان سی سالشه. حالا خودش دو تا بچه داره. مادره. ولی ته دلش همیشه مادر می خواد…
مریم
سلام.یکی از بچه هایی که وبلاگ منو خونده بود،ادرس اینجا رو بهم داد تا بیام و حرف هام رو بزنم.نمی دونم شاید اینم لطف خدا،بعد از اون همه دعاهام بوده،که بخواد یه گشایشی تو اوضاع رخ بده،و …همه بقیه حرف ها تو وبلاگم هست.هرچی رو لازم باشه،اونجا گفتم،..فقط تشریف بیارد و اونا رو بخونید..فقط بدونید که با دیدن این وبلاگ،خیلی امیدوار شدم،تو رو خدا امیدمو ناامید نکنید..تو بد شرایطی هستیم..منتظرتون هستم…تا ابد ممنون،اگر فقط یه بار به وبلاگم سر بزنید.
admin
ممنونم فاطمه جان
rosamond
سلام
این دختر کوچولو صاحب اسکیت شد یا نه؟
چند سال پیش ارزوی یه دختر کوچولو که اسکیت می خواست براورده شد و حالا به امید خدا داره پیشرفت می کنه.امیدوارم که ارزوی این دخترک هم براورده شه.