اس ام اسش که میرسه تعجب میکنم شاگرد چند سال پیشمه که فکر نمیکردم اصلا شمارمو داشته باشه، ازم کمک میخواد و منم میگم هر وقت میتونه حرف بزنه بهم تلفن کنه…

بلافاصله زنگ میزنه. میگه از پیش پدر و نامادریش اومده شهرستان پیش مادر و نا پدریش. چون با مادرش راحت تره و اگه اون دو سال هم پیش پدرش بوده صرفا به خاطر این بوده که مادرش توان پرداخت هزینه زندگی اونو نداشته …. قیافه دوست داشتنیش  با اون چشمهایی که همیشه انگار یه پرده اشک روش بود در تموم مدتی که داره حرف میزنه جلوی چشممه. میگه یادشه که من اون موقع ها مشکل گشای بچه ها بودم و حالا در نهایت استیصال یاد من افتاده و تنها امیدش منم… میگه نا پدریش برای پرداخت مهر زن اولش باید ماهی یه سکه بده و چون جایی کارگر بوده و ماهی ۲۷۰ تومن میگرفته نتونسته ماهی یه سکه رو بده و نامادریش با حکم جلب اومده و نا پدری کارش رو هم از دست داده. با بغض میگه خجالت میکشم بگم که یه هزار تومنی هم تو خونه نداریم…  باز یاد چشمهاش میفتم. از خودم میپرسم چرا تو اون سالها هیچوقت ازش نپرسیدم که اون غم تو نگاهش  برای چیه… طوری از دست خودم دلخورم که انگار من مقصرم که مادر و پدرش از هم جدا شدن…. انگار تقصیر منه که نمیدونستم این بچه فقط به خاطر فقر مالی مجبور شده که با نامادری زندگی کنه انگار گناه منه که ناپدریش نتونسته ماهی یه سکه رو جور کنه! …. انگار….
مبلغی به حسابشون میریزم که بتونن یه ذره مواد غذایی بخرن بعد مادرش زنگ میزنه تشکر میکنه و میگه الان مشکل عمده شون خونه است که اگه کسی بهشون دو میلیون وام بده میتونن جایی رو اجاره کنن و از آلاخون والاخونی دربیان… میگم تلاشمو میکنم که مشکلشونو حل کنم… گوشی مو میزارم کنار تخت و سعی میکنم که بخوابم اما دو تا چشم غمدار دخترک قشنگ قصه ام منو تنها نمیذارن…. نمیدونم کی خوابم میبره اما صبح به محض این که بیدار میشم دو تا چشم منو نگاه میکنن اما اینبار التماس هم توی چشمها موج میزنه و من فکر میکنم کاش اینجا شهر قصه بود و من جادوگر خوب شهر قصه تا با تکون دادن یه چوب طلایی جادویی در حالی همه دور و برم پر از ستاره های ریز طلایی و نقره ای میشد میتونستم آرزوی این دخترک رو برآورده کنم.

*ممنونم ازدوست عزیز فرشید ملکان عزیز (جواهری ملکان)  هدیه مبلغی پول جهت خرید گوشت در ماه رمضان برای خانواده های نیازمندمون.
*متشکرم از آقای فریور و علیشاه صمدی عزیز برای هدیه سی باکس مواد غذایی شامل حبوبات و قند و شکر و چای روغن و برنج و…. به خانواده های نیازمندمون برای شبهای ماه مبارک رمضان.
*ممنونم از برادر خوبم علیرضا رمضانی برای هدیه مبلغی پول جهت خرید مواد غذایی در ماه رمضان برای خانواده های نیازمندمون.
*متشکرم از الهام عزیزم برای هدیه یه فرش و یه دست مبل و صندلی به عروس نیازمندمون.
*ممنونم از فاطمه عزیزم و لیلی نازنین برای هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.
*ممنونم از شکلات تلخ عزیزم برای هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.
*یک دنیا تشکر از آقای خدایاری و آقای صمدی برای این که دلسوزانه مخارج میلیونی کاشت دندون برای دخترکی که ۴ تا دندون جلوشو تو تصادف از دست داده رو به عهده گرفتن…
*ممنونم از نغمه عزیزم و خانواده محترمش بابت هدیه لوازم زندگی به عروسمون.

***این نی نی (تو سبزوار) داره به دنیا میاد و سیسمونی نداره.
*** این نی نی (تو تهرون) تازه به دنیا اومده مامانش مشکل روحی داشته و ولش کرده و رفته و الانم ناخواهریش که خودشم سه تا بچه داره و شرایط مالی نامناسب مجبوره نگهش داره اگه کسی لباس نوزادی دست دو تمیز داره خبرم کنه.
*** این خانوم بدبخت که با کارگری تو خونه ها خرج زندگی ۵ نفرشو میده ماشین لباسشویی نداره تازه وقت از سر کار تو خونه های مردم میاد باید بره سر تشت با دست رخت بشوره.
*** این خانومم تقاضای یه مانتوی دست دو در حد نو داره!