این پست جهت اطلاع رسانی گذاشته شده و استفاده از اون در هر وبلاگی با ذکر منبع بلا اشکاله..

برادر من  (علیرضا) کشاورزی خونده و کار طراحی فضای سبز انجام میده  و این اتفاق همین دیروز (جمعه) براش افتاده…
میگه : دیروز دوبار بهم زنگ زدن . طرف از اونور خط گفت که سرگرد محمودی هستم از قصر فیروزه مزاحمتون میشم میخواستیم برای یکی از افسرهای ارتش که فوت کرده سبد و کروم گل سفارش بدیم هم برای سر خاک هم برای مسجد. لطفا یه قیمت بهم بدین. برادرم هم میگه باشه و خلاصه بعد از این که چند بار زنگ میزنن قیمت میده. اونا هم میگن ما پول رو براتون کارت به کارت میکنیم فقط اگه ممکنه شما اول یه موجودی برا ما بگیرین با شماره ازجاع و بعد ما پولو میریزیم به حسابتون. میگه خیلی سمج بودن وسط یه جلسه کاریم انقدر زنگ زدن تا بلاخره من از وسط جلسه پاشدم با دوستم رفتیم عابر بانک. منتهی از اونجایی که بهشون شک کرده بودیم اول حسابمو خالی کردم تو یه حساب دیگه و بعد هم شماره ارجاع رو اشتباه خوندم. طرف گقت قربان لطفا دوباره کارت رو بزارید تو عابر بانک و چون ما سیستممون مشکل داره زبان انگیسی رو انتخاب کنید! و بعد که من انتخاب کردم دقیقا کارهایی رو گفت که وقتی قراره کارت به کارت به حساب کسی پول بریزی  باید انجام بدی من گفته بودم موجودیم ۱۹۰۰۰۰۰ تومنه و اون وقتی رسید به اون قسمتی که باید مبلغ بزنی گفت خوب من یه کد میگم لطفا وارد کنید ۱۸۷۹۶۴۳۱ یعنی یه ذره کمتر از یک و نهصدی که داشتم که البته دیگه اون موقع نداشتم! چون قبلا ریخته بودم به حساب دیگه ای!! بعدم که باید شماره کارت رو وارد میکردم گفت خوب سیستم ما یه کد داده اینم لطفا تا سیستم هنگ نکرده سریع وارد کنید و شماره حسابشو داد! چون ما دستشونو خونده بودیم گفتم اه این که انگار از حسابم پول کم کرد! که یاور فوری قطع کرد اما انگارقتی چک کرد و دید پولی به حسابش نرفته  دوباره زنگ زد که قربان ظاهرا یه اشتباهی رخ داده ۸۰ تومن اشتباهی از حساب شما اومده تو حساب ما ! که البته اینم دروغ میگفت! لطفا یه بار دیگه پای عابر بانک برین که من قطع کردم و بعد از این که به آگاهی و ۱۱۰ زنگ زدم براش اس ام اس کردم که درسته ما از پشت کوه اومدیم اما برا مسافرت رفته بودیم پشت کوه! برادرم گفت تو کلانتری که رفتم ماموره گفت اینا یه باندن که الان مدتهاست دارن همین کارو میکنن و ما در تلاشیم که گیرشون بندازیم  توی عید حساب یه خانومی که غذای خونگی درست میکرد رو خالی کرده بودن که بدبخت موجودیش همه ی سرمایه کاریش بود.

برادرم بعد از خبر دادن به پلیس ۱۱۰ و پلیس سایبری به چند از دوستامون مثل زعیم و بهرام و پدرم زنگ میزنه و میبینه که با اونا هم تماس گرفته که خوشبختانه در اون موارد تیرشون به هدف نخورده بوده اما ظاهرا از حساب  چلوکبابی رفتاری سه میلیون با همین روش برداشت کره بودن خلاصه حواستونو جمع کنید و ….

*این آقا پسر که کارهای کارگاهی بلده دنبال کار میگرده.
* این دخترک که پدر و مادر نداره و تنها زندگی میکنه یه ماشین لباس شویی میخواد که وقتی از سر کار بر میگرده دیگه نخواد با دست رخت بشوره.

** ممنونم از مهدی اولیایی و ندای عزیزم بابت این که قبول زحمت کردن مبلغی رو که یه دوست نازنین از اروپا هر ماه میریزه به حسابشون تو دانمارک،  به دستم رسوندن البته یه مقدارم بیشتر…
** و باز یه دنیا تشکر از جراح نازنین دکتر یعقوبی عزیزم که دارن رایگان ۶ تا دندون برای یک دختر نیازمند ایمپلنت میکنن .

*** بچه ها کی به آدرس مدرسه برام میز کامپیوتر فرستاده؟ نمیدونم کی فرستاده میخوام ازش تشکر کنم.