میگه از سر ناچاری خونه های مردم کار میکنه جوونه یاسمن خیلی جوونه یه دختر بچه ۵ ساله داره. شوهرش تو بازار کار میکرده و یه نفر تا خرخره سرشون رو کلاه میگذاره و نتیجه این میشه که مردک با کلی بدهی میفته زندون. تموم مال و اموالشون هم بابت بدهی میگیرن. دخترک چند وقتی خونه خواهراش بوده که بلاخره صدای شوهرخواهرها در میاد و حالا رفته یه خونه کوچولوتو کرج احاره کرده. که البته هیچی وسایل نداره نه گاز نه یخچال …. میگم وای کاش یخچال رو زودتر گفته بودی دیروز یکی از دوستام یخچال داشت دادم به کسی… میگه خلاصه هیچی نداره. خانواده اش بهش فشار آوردن که از پسره طلاق بگیره اما میگه دوستش دارم میدونم که با جربزه است از زندون که بیاد بیرون دوباره از نو شروع میکنیم. بعد میگه یاسمن یه خونه زندگی داشته که نگو. همیشه تعریف خونه شو میکرد و من فکر میکردم اغراق میکنه دیروز آلبوم عکسهاشو آورد دیدم بابا بدبخت راست میگه خونه اش شهرک بوده و زندگیشم خوب . دلم براش خیلی می سوزه… میگم غصه نخور من همه سعیم رو میکنم بلکه بتونیم براش وسایل جور کنیم…. تو راه برگشت خونه با خودم فکر میکنم هیچ تضمینی وجود نداره که این بلا سر هر کدوم از ماهایی که زنگی هامون خوبه نیاد. یه اشتباه کوچیک یه ندونم کاری یه رفیق نامرد …. و دعا میکنم که کائنات به همه ی جوون هامون کمک کنه که راه رو درست برن…
اگه کسی وسیله خونه داره که لازم نداره برای این خانوم و بچه اش همین جا کامنت بزاره …

ک هفته ای میرم مسافرت لطفا اگه کسی پولی میریزه یا کاری داره اس ام اس نده اینجا کامنت بزاره چون گوشیم خاموشه..

* تشکر از همه دوستانی  که تو این مدت همراهم بودن برای تهیه غذای یتیم و غیره بمونه وقتی از سفر برگشتم چون الان خیلی عجله دارم…

براتون بهترین ها رو آرزو میکنم….