هر بار میشنوم یه نفر از زندگی زناشوییش ناراضیه یاد مربیم کامبیز میفتم که میگفت انتخاب با توست که بمونی و به زندگی نکبتی که داری ادامه بدی و قربانی باقی بمونی یا تصمیم بگیری که یه مبارز و جنگجو باشی و با سختی و مشکلات بجنگی , ریسکش رو بپذیری که رها کردن ممکنه شرایط رو بهتر کنه و البته ممکن هم هست که شرایط بدتر شه اما به هر حال حتی اگه بهتر هم نشه تو میدونی که تموم تلاشت رو برای تغییر کردی و اونوقته که باید دنبال امکانات بگردی و بری در پویشش که حالا چکار میتونم بکنم که شرایط رو عوض کنم ؟
موندن و پوسیدن در باتلاقی به نام زندگی مشترک حماقته چون ما یک بار بیشتر زندگی نمیکنیم و این زندگی دست گرمی زندگی بعدی نیست! پس چرا باید یک عمر, فرد دیگری رو تحمل کنیم و جلوی یه عده ادای آدمهای خوشبخت رو در بیاریم و پیش صمیمی ترها در نقش یک قربانی بدبخت از زندگی مزخرفمون بنالیم و بگیم فقط به خاطر دخترم ! فقط به خاط پسرم! آخه دلم براش می سوزه، به خاطر انسانیت ! جدا نمیشم …. و خلاصه ترسمون رو پشت نقاب فداکاری پنهان کنیم ؟ ترس از جنگیدن و علاقه به موندن در بقا!!!!
شنا کردن در مسیری پر از سنگلاخ و بر خلاف مسیر رود به ما گوهرهای ارزنده ای هدیه میده و موندن در باتلاق بقا لذت زندگی رو ذره ذره از ما میگیره و تویی که سالهاست از زندگی مشترک ناموفقت ناراضی هستی گله از روزگار نکن حق انتخاب با توست که بمونی و در مرداب بدبختی بگندی یا راهی برای رسیدن به اقیانوس خوشبختی پیدا کنی …