این که چه اتفاقی باعث شده تا نون آور خونه بشه رو نمیدونم اما خوب مدتهاست که با زحمت خرج مادر و خواهرشو میده … بلاخره تصمیم میگیره تا با انتخاب یه همراه ، رنگ و بویی به زندگیش بده … همه چیز خیلی گرونه و اون میخواد فقط در حدی که به عروس بی احترامی نشه ادب رو به جا بیاره … آبدارچی یک اداره است و در آمدش اونقدرها نیست . خانواده عروس هم طبق سنتشون سه قلم از جهاز رو به داماد سپردن …
هر کمکی میتونه تو شاد کردن دل این دو تا جوون ارزشمند باشه از کمک های اندک مالی گرفته تا چادر و لباس و لوازم آرایش و وسایل خونه …
من باور دارم که شاد کردن آدمها و دهش عشق بهشون برامون احساس آرامش و رضایت میاره … یا علی …