صورت مهربونی داره اما یه جوری زیر غباری از غم فرورفته . نگاهم از رو چروکهای گوشه چشمش می چرخه و رو لبهای رنگ پریده اش ثابت میشه … میگه هشت تا بچه داشتم که یکیش مرد و الان هفت تا دارم … نگاهم رو میدوزم تو چشماش و میگم چرا ؟ میگه معتاد بود زیادی مواد زد . میگم اونای دیگه چی ؟ میگه دو تا دیگه از پسرام هم معتادن یکیشون سرطان مغز استخوان داره و دخترا هم یکی شوهر کرد و بعد با یه بچه برگشت .. میگم چرا ؟ میگه شوهرش معتاد بود یعنی همین برادرا معتادش کردن … یه نوه ام هم باهامون زندگی میکنه مادرش طلاق گرفت و بچه کوچیکه رو برد بزرگه رو هم داد به ما .. میگم چرا طلاق ؟ میگه چون پسرم اعتیاد داشت البته الان کمپه ۴ ماهه که پاکه ولی خوب باید ماهی ۴۵٠ تومن براش بدم . میگم کار میکنید ؟ میگه اره تو پارک … مسئول سرویس بهداشتی هستم ماهی ٧١۵ تومن میگیرم . میگم شوهرتون چی ؟ میگه سالها پیش به خاطر اعتیادش ازش جدا شدم … میگم خونه مال خودتونه ؟ میگه نه بابا ماهی ٧٠٠ تومن اجاره میدم … میگم خوب از کجا میارین ؟ میگه عین سگ کار میکنم خانوم جون از ۵ و نیم صبح تا دو تو پارکم و بعد از اون تا ده یازده شب تو خونه های مردم کار میکنم عین سگ …. صداش تو گوشم میپیچه عین سگ عین سگ … دلم میخواد بپرسم وقتی دیدی شوهرت معتاده چرا ٨ تا بچه آوردی … اما نگاه شیرین و مهربونش نمیزاره … میگه حالا برای تهیه لوازم مدرسه نوه ام شناسنامه ام رو گرو گذاشتم … من لابلای چروک صورت زنی دردمند ، مادربزرگی متعهد و مادری فداکار گم میشم …
آرشیونوامبر 26, 2014
م
مبلغ ۶۰ هزار تومان
تاریخ و زمان : ١٢/٠٩/١٣٩٣ , ٢١:٠۴:٢٢
admin
م مهربان ممنون از واریز پول …