فاصله بین دل کندن و دل بستن ….
همیشه برام خداحافظی سخت ترین کار دنیا بوده حس جدا شدن از آدمهایی که هر کدوم به نوعی تو نگاهم به زندگی ، به شناخت خودم ، تاریکی های وجودم ،مکانیزمها و دینامیزم هام سهیم بودن. آدمهایی که نفسشون رو زیر پا له کردن تا پله ای بشن برای دیگران که بتونن از نردبون آگاهی برن بالا. اینجا یک سری فرشته بودن که با پالایش روحشون زیبایی درونشون هویدا شد … بغضی که گلومو موقع خداحافظی گرفته بغض یه قربانی نیست بغض ناشی از عشقیه که به تک تکتون دارم . بغضی که از شادیه، شادی رشد تک تک تون .. هر لحظه ای که تو کلاس یکیمون شکست بقیه باهاش شکستن تا بتونه از نو ساخته بشه … اینجا و کلاسهای کامبیز عزیز تنها جایی بود که یک ذره وجهه ام برام مهم نبود چرا که هر کدوم از شما که بلند شدین و وجهه هاتونو رو زیر پا گذاشتید به من یاد دادین که لازمه رشد درد کشیدنه …. دوستتتون دارم و با همه وجود قدردان تک تکتون هستم … و قدردان کامبیز عزیز که تا عمردارم فراموشش نمیکنم .