برای انجام کاری به بیمه رفته ام مدت طولانی میشینم تا نوبتم بشه درست وسط کار من آقایی سر میرسه و بدون توجه به این که یه عالم آدم جلوش هستن و پرونده من هم وسط میزه میگه خانم من یه سوال دارم چرا برای من ٧٧٠٠ تومن خسارت ریختن من یه ویزیت چهل تومنی هم داشتم. خانم مسئول قسمت میگه شماره پرسنلی تون و میره تو سایت تا چک کنه کلی توضیح میده اما مردک یه ریز همون جمله اول رو تکرار میکنه منتظرم که سوال اقا تموم شه اما انگار به کل فراموش کرده که نوبتش نیست اشکان ١١ ساله ام با نگاه گله آمیز میگه آقا نوبت ما بود مردک بی ادبانه میگه ساکت شو بچه! میگم اقا شما وسط کار ما اومدین توجه نمیکنه و به حرفش ادامه میده اشکان میگه آقا نوبت ماست ما خیلی وقته منتظریم با لحن بی ادبانه تر میگه بچه تو حرف نزن اشکان هم میگه من بچه نیستم یازده سالمه ! میگم راست میگه دیگه نوبت ماست و با آرنجم به شونه اشکان میزنم یعنی که حرف نزن. مردک با دلخوری مدارکش رو میگیره و میگه عذرمیخوام خانوم !! البته با طعنه . منم که دیگه دستام از عصبانیت میلرزه میگم بایدم عذرخواهی کنید … دستک دنبکش رو جمع میکنه و میگه من میرم نیم ساعت دیگه میام که دیگران دلخور نشن ! انگار چیزی تحت عنوان احترام به حقوق دیگران کلا در فرهنگ لغات این ادم نیست …. تنها چیزی که به ذهنم میرسه افسوسه برای أدمهایی از این جنس….
آرشیوآگوست 20, 2015