این روزها دلتنگی های گاه و بیگاه موسیقی متن زندگیم شده … دلتنگی برای دو زن دوست داشتنی زندگیم .مادرم که ۵ماه پیش به بهشت سفر کرد و دخترم که تا چند هفته دیگه به خارج از ایران سفر میکنه … امروز از کلاس نقاشی تا خونه برای این دو فرشته زنگیم اشک ریختم… میدونم که نگار رو حداکثر تا سال دیگه میبینم اما تا به حال بیشتر از چند روز ازش دور نبودم و این واقعا سخته واقعا …
آرشیوجولای 19, 2016
اشکان
من هم برادرم سه ساله رفته خارج و اما هنوز که هنوزه مادرم هر شب دل نگرانشه. برای همین میدونم که چقدر برای یک مادر سخته.مخصوصن اوایل رفتن و اونهم یک دختر. اما وقتی موفقیت هاش رو توی خارج میبینه اینقدر خوشحال میشه و خدا رو شکر میکنه که وصف ناپذیره. امیدوارم این خوشحالی خیلی زود روی صورتتون بشینه. برای دخترتون هم ان شالله که موفق باشه و پیروز.
admin
ممنون از دلگرمی که میدی اشکان جان
الهه
نمیدونم طرف مادر قضیه چجوره، چون همیشه برام قصه اینجور بوده که من یه طرف قضیه بودم مامانم طرف دیگه، ولی از طرف خودمو میتونم بگم اگه ببینم مامانم داره به زندگی نرمالش ادامه میده، و همش نگران و دلواپسو دلتنگ من نیست( که البته طبیعیه ولی باید کنترل بشه) برای من هم ارامش میاره، وگرنه من همش نگران اونا هستم اونا هم همش نگران منن… و اینطور شد که من یکدفعه بعد سه سال برگشتم ایران و الان دوباره بعد از پنج سال برگشتم ولی هر شب و صبحی که پیامی ازشون نگیرم دلم هزار راه میره … چی بگم که هنوز هم نمیتونم بگم چقدر این مهاجرتا درسته…
من شیکاگو هستم یاسمن جان، اگه این سمت میاد کمکی از دستم برمیاد بگو
admin
الهه عزیزم ممنونم حتما