قرار بود نگار و بابا م و برادرم با هم از ایران برن اما متاسفانه به بابا اف بی آی چک خورده و ویزاش نیومده کمتر از دو هفته به رفتنشون مونده و من خیلی نگران تنهایی بابا هستم این شبها عین خل ها همش از روح مامان میخوام که کمکمون کنه که قبل از رفتن نگار و علیرضا ویزای بابا هم بیاد که بابا تنها نمونه . فکر میکنم حضور مادرم تو زندگی مون چه گوهر گران بهایی بود و ما قدرش رو نمیدونستیم ما عاشق مامان بودیم و با همه وجود تا اخرین لحظه های حیاتش بهش عشق دادیم همه مون من گلناز مریم علیرضا و بابا … حتی روزهای آخر قبل از رفتنش به آی سی یو که تو خونه رو تخت بیمارستانی و زیر اکسیژن بود بابا کنار تختش میخوابید و غرق بوسه میکردش… اما نمیدونستیم که نبودش آرامش رو از زندگی هامون میبره .وای که اگه میدونست چقدر دلتنگشم میومد به خوابم تا کمی از دلتنگی هام رو کم کنه …
آرشیوجولای 29, 2016
علی
خدا بیامرزه مادرتون رو امیدوارم ویزای پرتون بیاد . خدا دلتون رو شاد کنه و غم و غصه و مشکلات ما رو هم کم کنه
الهی امین
علی
میشه یه لطفی کنی و این پیام منو تو وب سایتت بزاری ک ببینن و یه ناجی برای مامانم پیدا بشه
میخام برای تامین هزینه عمل فرشته زندگیم کلیه امو با گروه خونی o+ بفروشم ۲۸سالمه و خیری تو زندگیم ندیدم با عقده هایی همچون داشتن دوچرخه بزرگ شدم و الان عقده خوب شدن مادرمو دارم یه مشتری پیدا شه ک بتونم خرج بیمارستان و عمل و بدهی های بیمارستانی رو بدن
تلفن من ۰۹۱۶۷۹۷۸۰۹۹
خدا روح مادرتو شاد کنه و تمام مادرارو شفا بده یه مشتری پیدا بشه تا بغض دوسالمه بتونم قورت بدم