گاهی اوقات مثل امشب انگشتامو میزنم رو کیبورد که از کسی که منو رنجونده بنویسم درست عین اون روزهایی که یه وبلاگ نویس گمنام بودم و میدونستم امکان نداره اونی که رنجوندتم نوشته مو بخونه اما یه دفعه یادم میفته که امکانش خیلی زیاده که اون طرف این پیج رو لایک کرده باشه و مگه چند تا یاسمن رمضانی وجود دارن که درست یه شب گرم دهم مرداد از دست عزیزی رنجیده خاطر شده باشن …اینه که بیخیال درد و دل میشم و اشک رو از روی گونه ام پاک میکنم و تو دلم میگم این نیز بگذرد …..
نوشته های اینجا رو میتونین تو پیج زیر هم دنبال کنین
Fb.me/yasamanramezani46