اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و جان و دل و پا را
من از خود هر چه دارم در ره جانان فدا کردم
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
خسته و کلافه از موندن تو ترافیک رسیدیم به طلافروشی و رفتیم تو… فروشنده که دید خیلی خسته شدیم تعارف کرد که بنشینیم. ما (من و خواهرم مریم) نشستیم رو صندلی و بعد از سلام و احوالپرسی فروشنده (که از دوستان هست) رو به مریم کرد و گفت: خوب مریم خانوم از زندگی مشترک راضی هستید؟ (مریم مهر ماه پارسال عروسی کرد و تموم خرید طلاشو از همین آقا کرده بود و برای همین از تاریخ عروسی با خبر بود.) مریم با قیافه ای که امکان نداره یادم بره عین خنگا مبهوت به فروشنده نگاه کرد و یه تبسم احمقانه کرد . من متحیر از رفتار مریم رو به فروشنده کردم و گفتم: بله خیلی راضیه… فروشنده گفت: مثل این که مریم خانوم متوجه حرف من نشدن… مریم: نه نشدم …….
توی ماشین میگم: مریم چرا عین خنگا به آقای … نگاه کردی؟ میگه میدونی من چی شنیدم؟ شنیدم که میگه خوب مریم خانوم از صندلی مشتری راضی هستید؟ من تعجبم از این بود که این صندلی ها که عوض نشدن همون پارسالی ها هستن!!! …….
پی نوشت۱: اون عمه ای که خیلی دوستش داشتم و از دستش دلتنگ امروز زنگ زد و کلی حالمو پرسید…
پی نوشت ۲:تو پست قیلی یکی از بچه ها پرسیده بود ایمپلنت چنده؟ ۶۰۰۰۰۰ تومن…
پی نوشت۳: اشکان و نگار هم خوبن ممنون…
پی نوشت۴: یکی از بچه ها گفته بود تو یکی از پست هات شعر بنویس اینم شعر ….
مصطفی
سلام
با مزه ست
موفق باشی
سانی
جالب بود.
یاسمن جونم با اون کامنت یه جورایی به دلم آتیش زدی! من چقدر بدم :((
دریای زندگی
سلام … هم مشکلات زندگی زیاد شده و هم هوا خیلی گرم شده
می گل - گل چه
صندلی مشترک!!!!!!!!!!
مانیا
با مزه بود.
به نگار جونم سلام برسون
حسین
سلام ..اینم از اون شنیدن ها بود ..امیدوارم که همین یک بار باشه و گرنه بیچاره اون شوهرش:D
طنین
صندلی مشتری / زندگی مشترک / با مزه بود …
بنفشه
با عمه کبی حرف زدم.بهش گفتم و اونم خیلی ناراحت شد.زنگ میزنم میگم بهت
شکوفه
سلام .. جالبه ..
pesarake tanha
سلام عزیز ……می دانم کورسوی این ستاره های صبور هم که خاموش شود دیگر هیچ شاعری ترانه نخواهد سرود …می دانم در عبور این دقایق پر گریه که سکوت حرف اول را می زند هیچ کس تنهایی ام ٬ خلوتم را باور ندارد !! و من مات مانده ام ..این زمینیان چرا حرف های مرا باور نمی کنند ؟؟؟…چرا هیچ کس گمشده مرا نمی شناسد ؟؟؟؟
1001روزنه
مثل اینکه همه چی روبراهه یاسمن عزیز:)
محمد ( طراح قالب )
میل من به دست شما رسید؟؟!!؟؟!
دختراردیبهشتی
اون شعری که اون بالا نوشتی خیلی جالبه یه جور کل کله بین حافظ و صائب و شهریار………..موفق باشی.
دنیای برتر
سلام یاسمن جان نوشته هات که همیشه صمیمی و قشنگه ولی یه چیزی رو برات بگم اونم اینه که فکر کنم سیستم کامنت. در بلاگ اسکای خراب نیست و فقط ماله تو خراب شده من خیلی جاها کامنت گذاشتم…پیشم بیا
کورش
سلام…ممنون که سر زدی..یه بار دیگه بیا و داستان عشق من رو هم بخون!
اگه دوست داشتی از اپدیت وبلاگ با خبر شی در گروه وبلاگ عضوشو ( سمت راست پایین وبلاگ) تا موقع اپدیت برات ایمیل بیادآخه id من دیگه add نمیکنه،پر شده …هر ۴ روز یک بار و فقط یک ایمیل برای شما فرستاده میشه…
در ضمن این وبلاگ ۴ روز یه بار اپ میشه…دوست داشتی باز هم بیا
جعفر
مرسی ممنون تشکر مر۴۰ بابت این گیسو کمند
/// آدم جالبیه :))خاطرات جالبی هم داره:)) لینکیدمت راستی
میترا
سلام
خوبی؟
ممنون به وبلاگم سر زدی
ایول…مثل اینکه خواهرت خیلی خسته بوده…بچه هاتو از طرف من ببوس…اشکان رو یه گاز کوچولو هم بگیر
موفق باشی
یا حق
ویولت
یاسمن جون
اولا که نگار رو حسابی ببوس از طرف من
دوماَ عجب اشتباهی شنیده این مریم جون هاهاها
ملینا( عشق حقیقی..)
سام..
عزیزم ممنونم از کامنتت..!
چه با نمک شنیده مریم :))
راسی عکسایی که این بغل میزاری با همون دوربین جدیدیس؟
راسی خیلی اشکان و نگار رو ببوس..
اگه دم دسم بودن..:دی
گلاب
سلام یاسمن جونم، خیلی خندیدم :))) من هم از این سوتی ها زیاد می دم. راستی از کامنت پر محبتت خیلی ممنون.
گلاب
همین الان پست قبلیتو خوندم :(( چقدر از دل من حرف زدی …
رشا
سلام
خیلی جالب بود.
به بلاگ من هم سر بزنید.