زندگی میتونه یه بازی باشه یه بازی قشنگ… مثل منچ… مار و پله… ایروپولی … اسم فامیل… دبلنا… حکم… لی لی… هفت سنگ… زو…یه قل دو قل… چمیدونم هزاران بازی که از کودکی باهاش خاطره زیاد داریم… هر کدوم از این بازیها که گفتم میتونن ما رو با خودشون بگیرن بچرخونن و بچرخونن و ببرن تو قلب روزهای خوب کودکی… اون روزایی که قلبامون اصلا معنی کینه و نفرت و دورنگی رو نمی فهمیدن… اون روزایی که جنس قلبامون از یه ماده قابل انعطاف و نشکن بود که هیچ جور نمی شکست… نه مثل بزرگترا که قلباشون از نازک ترین شیشه ها بود.. برای این که از بازی زندگی لذت ببریم باید فکر کنیم که برد و باختش اونقدرها هم مهم نیست… مهم اینه که همه تلاشمون رو برای رسیدن به اون هدف بکنیم ولی اگه یه جای بازی، مار بازی نیشمون زد و از دمش لیز خوردیم و افتادیم پایین باید تلاش کنیم که تاسمون اون عددی که میخوایم رو بیاره تا بتونیم از نردبونش دوباره بریم بالا… اینطوری وقتی ذهنمون رو معطوف حال بکنیم نگرانی آینده یا به عبارتی ترس از اتفاقات آینده نمیتونه ما رو عذاب بده…. یه ذره سخته ولی اگه تلاش بکنیم میشه… در موردش فکر کنید تا بعدا بگم چطوری میشه با بازی زندگی از سد سختی ها و مشکلات عبور کرد…
راستی یه روش برای از بین بردن حسادت توی یه کتاب که ساحل قشنگم برام خریده دیدم که چون پست قبلیم در مورد حسادت بود اینجا مینویسم چیز جالبی هست…
تمرین نمودار حسادت: یه ورق کاغذ رو به سه ستون تقسیم کنید و تو ستون اول بنویسید چه کسی؟ ستون دوم چرا؟ و ستون سوم اقدام یا پادزهر…. خوب حالا به هر کسی خدای نکرده حسادت میکنید اسمشو تو ستون اول بنویسید تو ستون دوم دلیل حسادتون رو و تو ستون سوم اقدامی که میتونه در رفع حسادت موثر باشه به نظر من که خیلی جالب بود…
الان فهمیدم تولد ویولت نازنینه یه سر بزنید یه تبریکی بگید تولد سورپرایزه….
هانیه
یاسمن زیبا گل باغ جوونی کاشکی فقط یک شب کنار من بمونییییییییییی
هانیه
واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی سلام شما یه پسر کوچولو خوشگل دارین میشه من خالش باشم اخه من خواهر ندارمممممممممممم
وای اخ جون به من بگه خاله هانییییییییییییییییییییی
هانیه
راستی دوست جونم عیدت مبارک ایشالا سایه شما و پدرش تا ۱۰۰۰۰ سال دیگه بالا سرش باشه
منتظرتم با گل پسرت بیا خونه من مهمونی
یار مهربان
زندگی آمدن و رفتن ماست
جیلیز
زندگی مثله بازی یه قل دو قله سنگی رو مندازی بالا و سنگی رو باید از روی زمین ورداری ولی باید یادت باشه که این مهم نیست چند تا سنگ از روی زمین برمی داری این مهمه که مواظب باشی که سنگی که بالا انداختی رو دوباره بگیریش !!
در مورد روش پاد حسادت خوبی رو گذاشتی ولی من معمولا قبته می خورم نه حسادت
ساحل افتاده
با این بازیها منو بردی به کودکیم.مرسی.
هانیه
اصلا نگران نباشی که شیطونی میکنه ها اصلا من نوکر هر چی بچه خوشگل شیطونه هستممممممم
خواستی بری مهمونی بیار خودم نگهش میدارم
ناهید
سلام …به من هم سری بزن
:: جن زده ::
سلام یاسمن جان
روشی که برای حسادت گفتی جواب هم میده؟
در مورد لینک گفتم قالب وبلاگت رو برام با ایمیل بفرست.
شاید فلسفه
میدونی ریشه حسادت در چیه؟
در آموزش و پرورش
در خانه و مدرسه
تمام سعی والدین اینه که از دو سالگی حسادت رو به بچه ها یاد بدهند
منتها نمی دونن اسم اون چیزی که یاد می دهند حسادته
محسن
سلام دوست عزیز .بازم که لینک من اشتباه نوشتی لینکدونی کلیک جام جم هستش .ممنون میشم درست کنی
نیما (از دندون یه آدم مرده)
من الان احساس میکنم باختم!)):
رامین خان کی هستند…اگه دامپزشکند چند تا سوال دارم.
مسلم
واقعا زندگی یه بازیه یه بازیه مسخره
ملینا(عشق حقیقی..)
سام..
عزیزم مرسی.
شعر مال مریم حیدر زاده بود.
اره یادمه تو عکسی که از اقا رامین گذاشته بودی چشماشون روشن بود.
مسعوده منم چشماش عسلی طوسیه.
راسی یاسی جون خیلی دلم میخواد عکسه خودت رو ببینم 🙂
گلابتون
چرخیدم و سر خوردم و رفتم به دوران کودکی، اون موقعی که کف حیاط مادر بزرگ با زغال لی لی می کشیدیم و تو حوض بزرگ آب بازی می کردیم… وقتی به اون روزها فکر می کنم بار زندگی بیشتر رو دوشم سنگینی می کنه…
مکافات
مسئله اینست…حسادت درد و درمون نداره…میگی نه این خط اینم خط کش…..بکش..بنویس…تا اون داخل صفا ندی ایلده بیخیل بیدی……به هر حال کلی راهنماییتون مفید انگون میزد….یا حق
پیشگو
سلام مامان یاسمن
مرسی که این همه به من لطف داری و کلی ازم تعریف کردی تو کامنتهام 🙂
تمرین جالبی بود… مرسی.
راستی در مورد او سوالی که پرسیده بودی: برای عضویت توی اون سایتهایی که گفتم، باید بری به اون سایت و ثبت نام کنی. یه لینک داره به نام Sign Up یا Register بعد دیگه خودش میگه چه کار کنی. در مورد اضافه کردن لینک به لینکدونی، اگه بلاگ رولینگ فیلتر باشه نمیشه مگر اینکه از فیلتر شکن استفاده کنی که من ندارم آدرسشو یا از اون سایتی که تو پست قبلیم گفتم استفاده کنی : http://blogrolling.mashoo.net/
نیما (از دندون یه آدم مرده)
سلام یاسمن خانوم عزیز!(من به هر کی حتی یه روزم ازم بزرگتر باشه با پسوند صدا میکنم دیگه! شرمنده!)…انقدربدبیاری آوردم سر این داروسازی که دیگه به همه چی شک کردم…آدم اینقدر بدشانس نوبره به خدا….بگذریم.
به همسرتون سلام برسونین و ممنون میشم این چند تا سوالو لطف کنین بپرسین:
۱) دامپزشکی در طول دانشگاه و در دروس پایه چقدر با رشته های گروه پزشکی انسان متفاوته؟
۲) سقف رشته کجاست؟ یعنی امکان گرفتن تخصص داره و اگر داره گرایشهای تخصصش کدومان؟
۳) از نظر کاری بهترین حالتی که ممکنه واسه یه دامپزشک اتفاق بیفته چیه؟زدن گاوداری؟ کلینیک و یا داروهای دامی و یا تدریس در دانشگاه؟
۴) آیا همونقدر که بازار کار پزشکی اشباع شده س دامپزشکی هم به اون حد از اشباع شدن رسیده یا نه؟
—————————–
یه دنیاممنون.
ساحل
سلام گلم…اول اینکه اون کتاب و صد برابر اونم قابل شمارو نداره
بعدشم راست میگی یاسی اخه بدترین جنبه ی حسادت اینه که خود ادم رو از تو خورد میکنه
این نیما منو پیر میکنه تا بره بشینه سر کلاس دانشگاه
پرهام
سلام یاسمن مرسی بهم سرزدی
دوما این که ببخشید من حوصله نداشتم طلب را بخوانم…برای همین در مورد مطلبت چیزی ینجا نمیگم
ویولت
یاسمن عزیزم ممنون از اینکه به یادم بودی
آیینه شکسته
سلام. یاد بچگی افتادم. چقدر دلم برای اون روزها تنگ شده…
محمود
سلام … خیلی خیلی قشنگ بود .. اما شما به من سر نزدید .. چرا ؟؟؟
علي
خیلی وقتها که به روزهای کودکی ام فکر می کنم ،این سوال رو از خودم می پرسم که چرا اون روزها اینقدر قشنگ بود ؟آخرین باری که تاب سوار شدم ،پارسال تابستون بود ،سرجمع ده تا تاب بلند خوردم که نزدیک بود از ترس افتادن، سکته کنم !
بچه که بودم یک تاب خونه پدر بزرگم بسته بودیم که سر اینکه کی بلند تر تاب می خوره مسابقه می گذاشیم .
علت اینکه امروز من از تاب خوردن لذت نبرم اینه که ،هی حساب می کنم این تاب تحمل وزنم رو داره ؟!اگه بیفتم چی ؟اگه شاخه درخت طاقت نیاره چی ؟اگه هیچی هم نشه ، یه وقت یکی من و ببینه ،آبروم می ره !! آخه من یه رئیس بانکم !!!
حسابگری داره مارو بدبخت می کنه ،باز ولش نمی کنیم !!
امروز کدوم لباسم رو بپوشم ؟با کی ارتباط بر قرار کنم که بعدا به دردم بخوره ؟
چیکار کنم که همه فکر کنم من بهترینم !؟
بقول کوئیلو هر روز شخصیت “دیگری “داره پر رنگتر می شه و کودک وجود ما داره از نفس می افته .افسوس ،افسوس ،افسوس .
بنفشه
به جدم من تمام صفات بد انسانی را دارو از دروغ و حسادت گرفته تا بقیش بچاره بابای بچه ها که باید حالا حالاها تحملم کنه
معصومه
بد هست ولی انگیزه ایجاد می کنه ! من با همین حس کنکور قبول شدم ف با همین حس افتادم دنبال کار بچه های بهزیستی ! با همین حس دارم هزار تا کرا دیگه می کنم !
یاسمن عزیز ! منب ه خوب بودن بقیه حسودیم میشه ! خیلی زیاد .
راه حل خوب شدن مثل اوناست !
بابت لینک ممنون . شرمنده شدم خیلی زیاد . کاشکی اطلاعی می دادید .
این خوب بودن شما هم بدون هیچ چشم داشتی حسادت من رو بر انگیخت !
نرگس
یاسمن جان من یه کاری برای از بین بردن حسودی کردم که خیلی موثر بود و اونم این بود که خودمو در حال حسودی کردن مشاهده میکردم.بعد انقدر از خودم بدم اومد و رنج کشیدم تا اینکارو گذاشتم کنار.همش میگفتم حیف من که با چنین احساس بدی یکی بشه.
ملینا(عشق حقیقی..)
یاسی جون اپ نمیکنی؟
تازگیا خیلی تنبل شدیاااا
راسی امسال کدوم مدرسه ای؟
در جستجوی بهار
سلام یاسمن خانوم عزیز .نوشته بسیار زیبایی بود .واقعا زندگی سرشار از این نشانه های نهفته است .ممنون از اینکه به کلبه تنهایی من سر زدی .شاد و موفق باشی .