واسه همه دکتری میکنم جز خودم!!!! محمد میگه بابا شماها خل هستید میرید مطب دکتر متخصص  یه عالم ویزیت میدید بعد که نسخه تون رو پیچیدید میایید خونه به یاسمن زنگ میزنید که فلان دارو رو بخوریم یا نخوریم!!! بعدم هر چی اون گفت گوش میکنید… چند ماه پیش شوهر خواهرم (شهرام) از مطب دندون پزشکی زنگ زده که یاسمن من اینجام دکتر میگه باید دندون عقلت رو روت کانال کنی به نظر تو روت کانال کنیم یا بکشم؟ که البته دکتر بعد از این! که من باشم گفتم نه بکش چون پوسیدگیش زیاده و ارزش روت کانال کردن نداره  و خصوصا وقتی دندون بغلیش کاملا سالمه که البته بعدا که با یه دکتر دندون پزشک دیگه صحبت کرد اونم نظر منو تایید کرد و بلاخره دندون عقلش رو کشید… خلاصه این که از این به بعد اینجا مشاوره پزشکی هم میکنیم!! الغرض! دیروز اومدم از روی زمین گوشی تلفن رو بردارم بزارم رو دستگاه که زانوی چپم تا شد و دیگه نه باز شد نه بسته! و همینطور چلاق موندم… خلاصه لی لی کنان (سالها بود لی لی نکرده بودم و قیافه ام دیدنی بود!) رفتیم یه دکتر ارتوپد و بعد از عکس و تفضیلات فعلا استراحت و بانداژ و دارو داده تا شنبه برم برای ام آر آی… تموم راه فکر میکردم که این پای بیچاره چی میخواد به من بگه… میدونید که کائنات با زبونهای مختلف با ما حرف میزنه و یک راهش هم حرف زدن از طریق بدنمون هست… درد دیونه ام کرده بود و من عین خلها با خودم میگفتم آخه تو دو ماهه چی میخوای به من بگی؟آخه دو ماه بود که این زانوم برام پی ام!!! میداد و حتی تو خواب با دردش آف لاین میذاشت! ولی فونتش برای من قابل خوندن نبود تا این که دیروز دیگه از دست خنگول بودن من قاط زد و هنگ کرد! هی میگم یعنی زیاد کار میکنم جسمم برام استراحت میخواد؟ قراره حال یه فلج رو بفهمم؟ نیازه که یه کم درد جسمی داشته باشم؟ نمیفهمم به خدا نمیدونم این پا قراره چه درسی به من بده.