این پست جوابی است به حمید که برای پست قبلیم کامنت گذاشته…
برادر محترم حمید جان سلام.
اولا از حسن توجهت به وبلاگ بنده ممنون. دوم این که ای کاش شما که انقدر قشنگ بلدی یه تنه به قاضی بری لااقل آرشیو دو ساله منو در بلاگ اسکای میخوندی بعد نظر میدادی که من درد دیگرون رو میفهمم یا نه! راستش من معمولا عادت دارم اگه کسی از سر نادانی بهم توهین کرد از کنارش بگذرم و بزارم به حساب این که شرایط زندگی اونو مجبور به این کار کرده. اما تو چون خودت خواستی که جوابتو بدم این کارو کردم. حمید جان اگه تو کشورمون آدمایی داریم که محتاج نون شبشون هستن قطعا من معلم با حقوق ناچیزی که میگیرم ! مسببش نیستم! من اگه تو کلاسام یا تو وبلاگم سعی میکنم به نوعی تنشها و استرس ها رو کم کنم میخوام یه جوری فشارهایی رو که این روزها روی همه آدماست کم کنم. (تازه اگه بتونم) ببین حمید جان خیلی کار زشتیه که آدم در مورد کسی که نمیشناسه قضاوت کنه. این درست نیست که من بیام تو وبلاگم بنویسم که آهای مردم من ماهی انقدر از حقوقم رو میدم به اونایی که نیازمندن… یا بگم که تو این چند ساله هر چی پس انداز کردم دست این و اونه که خیلی هاشون گرفتن که چند روزه پس بدن و به سال رسیده و نتونستن بدن و من حتی برای این که خدای نکرده شرمنده نشن یه تلفن هم بهشون نمیکنم… و بازم اگه کسی نیاز داشته باشه همین کارو میکنم…. (هفته پیش خواهرم میگفت چند سال دیگه که به خاطر پول قرض دادنهات به این و اون و ضامن شدنهات افتادی تو زندون میگی ای خدا اینهمه به این و اون کمک کردم حالا یکی نیست یه کمپوت برام بیاره!!!) میدونی آقا حمید که فکر کردی من یه معلم بی خیالم که میخوام به همه درس بی خیالی بدم کاش میدونستی که اگه یه آدم فقیری رو به من معرفی کنن تا کمی از بار مشکلات مالی شو کم نکنم خیالم آروم نمیشه. کاش میدونستی که من خیلی از اوقات پا روی خیلی از خواسته هام گذاشتم تا بتونم خواسته خیلی های دیگه رو برآورده کنم…کاش میدونستی که من تو کلاسام هم اولین کاری که تو جلسه اول میکنم تهیه یه فرمه که پیش خودم محفوظه فقط برای این که بدونم شاگردام در چه شرایط مالی هستن تا اگر نیازمندن بهشون کمک بشه… تو میدونی که من و شوهرم در سال چقدر از در آمدمون رو صرف کسانی میکنیم که نیازمند هستن؟ این کوچکترین کاری هست که برای یه انسان میتونیم بکنیم حتی دخترم نگار هم گاهی که یه نیازمند به ما معرفی میشه از پس اندازش کمک میکنه تا در لذتی که ما میبریم سهیم باشه. دوست خوبم شعار دادن یا خصمانه با دیگران برخورد کردن دردی رو از مردممون دوا نمیکنه اگه تونستی به جای شعار دادن و محکوم کردن دیگران دست یه نیازمندو بگیری اون ارزش داره. درضمن اینم یادت باشه که خیلی از آدما عادت کردن به این که بشینن و چشمشون به دست دیگران باشه.. به جای این که خودشون برن زحمت بکشن تا یه ماشین خوب بخرن میرن رو ماشینهای دیگران خط میندازن! امیدوارم تو جزو اون دسته نباشی که به جای لذت بردن از داشته های دیگرون و تلاش برای رسیدن به یه زندگی خوب ناله و نفرین به درگاه خدا میکنن و فکر میکنن اونایی که دارن حقشون رو خوردن. این دنیا پر از نعمته و نعماتش تموم شدنی نیست … به اندازه همه مردم… منتهی باید برای به دست آوردنش تلاش کرد….. دیدت رو نسبت به زندگی و مردم عوض کن تا چهره دیگه زندگی رو ببینی… ضمنا دوست خوبم اگه سر کلاس خوب درست رو میخوندی میدونستی که صرف رو اینجوری مینویسن…
عادل
خسته نباشین…سلام دوست عزیز… ما برای کسب درآمد از اینترنت محیطی شفاف و ساده برایتان مهیا نموده ایم….مطالب جالب و جدیدی رو در مورد تنها راه قانونی کسب درآمد از اینترنت در—ایران— توسط یک سایت فرهنگی و۳شرکت بزرگ ایرانی وحمایت کلیه بانکهای سیستم طرح شتاب که موفق به راه اندازی سیستم بازاریابی شبکه ای جالبی شده اند …را نوشته ام و شمامیتوانید از هر نظر به آن اطمینان داشته باشید … شانسی که شاید دیگر سراغ شمانیاید!!!!!!
MuchMoney2005.blogfa ( ایران —- ر یا ل )
عرفان
اگه به نویسندگی علاقه دارید یه سر به صفحه من بزنید خبرهای تازه دارم
شکست پر عاشق
سلام
خیلی قشنگ می نوسی
اگه دوست داشتی به من سر بزن
فراز
سلام…من نمیدونم این عزیز اسمش چی بود…آهان حمید چی گفته به شما…ولی مثله اینکه خیلی عصبانی شدید…این خیلی خوبه که آدم به دیگران کمک کنه…میشه بگی این آقا حمید چی به شما گفتن که اینقدر عصبانی هستید؟
یاسی
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نمی دونم چی بگم ! فقط می گم که خوب جوان دادید !
یاسی
جوان = جواب
خشایار
سلام یاسمن خانم گل!!!
وبلاگ بسیار جالب دارین و از اینکه به نظرات اینقدر موشکافانه اهمیت میدین خوشحالم…ولی از نظر من حرف حمید جان هم درسته…ولی نباید اونقدر تند صحبت می کردن…به هر حال هر قشری از جامعه با مشکلات خودش درگیره…و دلیل نمیشه که تفکرات ۱ نفر باعث ناراحتی دیگری بشه….آزادی بیان ایجاب میکنه…درست می گم؟….
شاد باشین و سرشار از حس غریب زیستن…
یه مرد امیدوار
این که کسی فکر کنه اگه یه نفری می آد تو وبلاگش درباره مثبت اندیشی و امید و آرامش می نویسه، پس مرفه بیدرده، از نگاه من خیلی سطحینگری است. حمید خان، مرد مومن ، شما چه رفاه بیدردی در مطالب این وبلاگ دیدی که اینگونه بدون ملاحظه به آن تاختی؟ اگر انتهای متنت مینویسی یا علی، پس انصاف علیگونهات کجاست مرد؟
امیدوارم صاحب این وبلاگ این انتقاد شما را به عنوان نشانهای از سوی همان خدای مهربان علی، برای ادامه کار زیبایشان تعبیر کنند.
سانی
عجب!!! حمید آقا چه برداشتی از نوشته ات داشته 🙁
دریای زندگی
سلام … می خوام بگم شاید آقا حمید هم تو در شرایطی باشه که نشه ایرادی به حرفهاش گرفت .. البته نمی خوام بگم همه حرفهاش رو قبول دارم … اما شما یاسمن خانم هم نباید اینطور سخت عکس العمل نشون بدید … می تونستید خیلی راحت تر و بی سر صداتر این کار رو بکنید. حرفهای شما هم قابل احترامه.
در ضمن دوستان عزیز مثل یاسی خانم بدونن که اگه نظری ندارن بدن سعی نکنن حرفی بزنن که ربطی به این مورد نداره … مگه اینجا جای دعوا و مرافعه هست؟!!
به هر حال امیدوارم همه مردم ایران زمین تندرست و شاداب باشن.
یه حرفی هم با آقا حمید داشتم که همینجا بهش میگم:
دوست عزیز هر عکس العملی که ما مردم نسبت به چیزهایی که در محیط اطراف ما هستن می دیم مصداق بارز باطن ما هستش.
سعی کنیم دیدمون رو نسبت به محیط اطراف عوض کنیم و خوشبین باشیم.
حالا در هر شرایطی که هستیم.
موفق باشید
یاسمن
این رو برای دوست عزیزم دریای زندگی مینویسم در طول این مدتی که دارم وبلاگ مینویسم اگه کسی هم حرفی زده سعی کردم نادیده بگیرم (که البته کامنتهام که تو آرشیو هست و همه میتونن بخونن و ببینن که کسی اینطور توهین آمیز ننوشته) اما این دوستمون خودش نوشته منتظر جوابت هستم… گفتم اگه جوابی ننویسم بی احترامی شده به ایشون و ضمن این که تاییدی است بر گفته شون.
دخترآریایی
دوست خوبم،یاسمن خانوم گل،سلام
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
اونقدر جوابشو تمام و کمال دادی که حرفی برای زدن نمونده.امیدوارم متنبه شده باشه.
البته برای بعضی از آدما پی بردن به اشتباه و اعتراف سخت و تلخه.
این حس انسان دوستانه شما و خانواده محترمتون قابل ستایشه.
پایدار و سروقامت باشید.خدانگهدار.
محمدرضا
مامانیه نگار خانوم سلام
حالتون خوبه؟
من هم کمک کردن به دیگرانو دوست دارم.
راستی من آپدیت کردم.بازم پیشم میایین؟
موفق باشید.خدانگهدار.
دریای زندگی
با تشکر از شما یاسمن خانم.
منظور من از این نوشته این بود هر چند حرف اون آقا توهین آمیز باشه دلیل نمی شه بیایم کارهایی رو که واسه دلمون انجام می دیم و رو بکنیم … این طور کارهایی که شما گفتید تا زمانی که کسی ندونه لذت داره و هیچ چیزی نمی تونه جای اونو واسه ما بگیره … البته نمی خوام سوء تفاهمی پیش بیاد … من کلی منظورم رو گفتم … شما هم برای من خیلی محترم هستید .. موفق باشید
یاسی
جناب دریای زندگی جوابتون رو در وبلاگ خودتون دادم!
بنفشه
عجب دنیایی یاسی .
دنیای برتر
سلام یاسمن عزیز خوبی من مدام وبلاگت رو می خونم ولی شرمنده بعضی وقتا نمیتونم کامنت بزارم…زیادم خودت رو ناراحت نکن بابت حرف دیگران پیشم بیا بروزم
معصومه
امیدوارم ایشون هم این قدر اهل استدلال و منطق باشند !
ولی یاسمن عزیز ، مشکل اینجاست که ما تو رفتار خودمون مشکلی نمی بینیم !
همیشه عیب از دیگرانه نه ما ….
طنین
سلام یاسمن عزیز
بدون شک خداوند اجر شما دوست بزرگوار را خواهد داد …
دلگیر نباش عزیزم
بدرود
علی
فرض کنیم اگر حافظ را کسی نمی شناخت ودست بر قضا یک وبلاگ داشت و حمید خان هم نظری بر اشعارش می داد ،احتمالا نظرش در مورد حافظ این بود، که پیرمردی است هوس باز و فاسد ،دائما درفکر می ومطرب و شراب و شاهد ،که اگر یک شب گشنگی می کشید تمام این کثافت کاری ها از یادش می رفت !
چقدر بچه های این نسل شانس آوردند که حمید خان دبیرشان نیست !
مرضیه
من ابتدا فکر کردم فقط تیتر وبلاگته که میتونه نظرمو جلب کنه . یاسمن جون نوشته ات فوق العاده بود . عالیییییییییییییییی
مهستا
ارایه تمرین هاتو ادامه بده مشتری می شیما
مرغ مهاجر
ای دوست!
اگر بر سجاده ی عشقت
و به پیراهن اخلاص دلت
وصله ی کفر ندوزند و نیاویزند بر بیرق شهر
من به ایمان تو شک خواهم کرد …
یاسمن جان سلام …
شاید الان یه یک هفته ای باشه که خیلی تصادفی اون هم شاید به خاطر اسم قشنگی که برای وبلاگتون انتخاب کردید مشتاق شدم که یه سر بیام اینجا … وقتی اومدم و چند تا از پست هایی که نوشتید رو به صورت رندوم خوندم احساس کردم چقدر نوع نوشتنتون رو دوست دارم و ازش لذت می برم این بود که از شبکه اومدم بیرون و با خیال راحت از قدیمی ترین پستی که تو صفحه ی اصلی بود یکی یکی تا آخرین پست رو خوندم … شاید باور نکنید اما وبلاگتون این نوشته های صمیمانه تون این خلوصی که به خدا دارین اون نامه عاشقانه تون برای خدای مهربونمون عجیب من رو دگرگون کرد حتی رنگ شهریور من رو به اون سال های دور اما فوق العاده قشنگ و فراموش نشدنی ایام مدرسه برد و قطات اشک رو از چشمام جاری کرد … وقتی هم که دیدم خدا رو شکر خدا رو شکر پسر گتون اشکان عزیز ما مشکل جدی نداشته و الان هم شما هم همسرتون و هم نگار جان دیگه آروم هستین خدا با اشک شوق هزاران بار شکر کردم …
یاسمن جان!
شاید اگه کامنت آقای حمید رو و متعاقب اون جواب شما رو نمی دیدم همین جور آروم بی صدا هر از گاهی بهتون سر می زدم و بدون گذاشتن رد پایی از خودم از درسهای قشنگی که می دین نهایت استفاده رو می کردم اما امروز می خوام این سکوت رو بشکنم و حرف هام رو بزنم …
×××
یاسمن جان!
روزی که اومدم تو وبلاگتون مدتها بود که تو دلم ترس و اضطرابی خاص از جنسی دیگر در من بود … ترس از بی دوام بودن عشق و مهر آدم ها … ترس از بی ارج ماندن محبت قلبی آدم ها و پایمال شدن صمیمیت ها … ترس از تکراری شدن آدم ها و به فراموشی سپردن خاطره ها … اما با ورود به اینجا و خوندن تک تک به تک پست هاتون حتی آرشیو کامل بلاگ فا تون دلم لبریز امید شد لبریز شوق و ایمان … لبریز یقین و اینکه واقعا می شه که دو نفر تا سالیان سال تا آخرین لحظه ی با هم بودن از گرمای عشق و محبت هم بهره مند بشن و همیشه عاشق بمونن … حالا نه پررنگتر از روزهای اول حداقل در همون حد و اندازه …
یاسمن جان!
این رو می خوام بگم طبیعت آدم ها خیلی با هم فرق می کنه و همون طور که به قول مارمولک به اندازه ی تک تک ادم ها راه های رسیدن به خدا هست به اندازه یتک تک آدم های روی زمین خلق و خوی متفاوت هست … یکی مثل آقای حمید با خوندن بلاگتون اون جور برداشت می کنه و کلی دلخور و مایوس می شه و یکی هم مثل من با خوندن بلاگتون و دیدن صمیمیتی این چنینی قلبی به این بزرگی و ایمانی به این مستحکمی اشک شوق می ریزه و خدای خودش رو هزاران بار شکر می کنه که با نشون دادن نشونه ها می خواد شک و تردیدش رو از بین ببره و اون رو به یقین برسونه …
یاسمن جان! عزیز مهربونم معلم نازنینم!
اجازه بده به خاطر دل نوشته های قشنگت که دنیایی از امید رو به زندگیم بخشید به خاطر درس های زندگی که به تک تک خواننده هات می دی تا هر کس بنا به ظرفیت خودش و تجربه هایی که تو زندگی داشته از اون بهره مند بشه تشکر کنم و بهترین و قشنگترین آرزوهام رو از خدای مهربونمون برای تو و همسر عزیزتون و دختر شیرینتون و اشکان کوچولوی خوشگلمون بخوام (راستی یاسمن جان من حتی وبلاگ نگارت رو هم خوندم که جا داره همین جا بهتون تبریک بگم که همچین دسته گل نازنینی رو تربیت کردین) …
ببخشید که دیگه خیلی خیلی پر حرفی کردم اما دیدم حیف وقتی یکی مثل اقای حمید با خوندن بلاگتون حسش رو می نویسه منم که مثل ایشون آرشیوتون رو خوندم حسم رو ننویسم …
همیشه شاد و سلامت و سر بلند باشید … در پناه یزدان!
مرغ مهاجر
ببخشید یاسمن جان کامنت بالایی رو هم مرغ مهاجر برات گذاشته بود …
آرزو
یاسمن خانوم ؟
:((
چرا کامنت منو پاک کردین ؟ حرف بدی زدم ؟
من فقط راهنمایی خواستم ازتون چرا جوابمو نمیدین…..
من یه بزرگتر می خوام که راهنماییم کنه و کسی بهتر از شما ندیدم که هم عاشقه…هم مادره ..هم معلم….بی صبرانه منتظر جوابتون هستم…..
خواهش میکنم
آرزو
یاسمن خانوم ؟
:((
چرا کامنت منو پاک کردین ؟ حرف بدی زدم ؟
من فقط راهنمایی خواستم ازتون چرا جوابمو نمیدین…..
من یه بزرگتر می خوام که راهنماییم کنه و کسی بهتر از شما ندیدم که هم عاشقه…هم مادره ..هم معلم….بی صبرانه منتظر جوابتون هستم…..
خواهش میکنم
آرزو
یاسمن خانوم ؟
:((
چرا کامنت منو پاک کردین ؟ حرف بدی زدم ؟
من فقط راهنمایی خواستم ازتون چرا جوابمو نمیدین…..
من یه بزرگتر می خوام که راهنماییم کنه و کسی بهتر از شما ندیدم که هم عاشقه…هم مادره ..هم معلم….بی صبرانه منتظر جوابتون هستم…..
خواهش میکنم
آرزو
یاسمن خانوم ؟
:((
چرا کامنت منو پاک کردین ؟ حرف بدی زدم ؟
من فقط راهنمایی خواستم ازتون چرا جوابمو نمیدین…..
من یه بزرگتر می خوام که راهنماییم کنه و کسی بهتر از شما ندیدم که هم عاشقه…هم مادره ..هم معلم….بی صبرانه منتظر جوابتون هستم…..
خواهش میکنم
آرزو
خواهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش میــــــــــــــــــــــکنم جوابمو بدین !
سلیمی
سلام. خانم معلم جواب خوبی داده اند. من هم یک معلم هستم و در همین ارتباط هر از گاهی مطلبی می نویسم. سال تحصیلی جدید هم مبارک باشد.
یاسمن
آرزو جون من که کامنتتو پاک نکردم کامنت تو توی پست قبلیمه جوابتم نوشتم فقط باید برات پست کنم که دیشب مهمون داشتم امروزم از صبح مهمونی بودم وقت نشد. تا غروب برات پست میکنم یه چند خطیش مونده.
گذرا مثل خیال
سلام دوست عزیز
یاسمن عزیز گرچه این حق شماست که جواب کسی که به شما انتقاد کرده و اتفاقن برداشت اشتباهی از نوشته های شما داشته بدهید.اما من فکر میکنم که بهتر است که کارهای نیکمان را بگذاریم بین خود و خدای خودمان باشد …
میتوانستید جوابتان را بگونه ای دیگر بدهید.و اینرا بدانید که من قطعن حق را به شما میدهم چون دلیلی ندارد هر کدام از ما حتمن مرفه بیدرد باشیم که مطالبی را در وبلاگمان می نگاریم …
پایدار باشید
بدرود
فرا
یاسمن جان حق با شماست … اگر نمی تونیم باری از دوش کسی برداریم … اقلاَ می تونیم با حرفهامون آرومش کنیم و باری به مشکلاتش اضافه نکنیم …. امیدوارم همیشه موفق باشی .
نیما
سلام یاسمن خانوم…
راستش فقط اومده بودم ببینم چه خبره ولی با خوندن پستت حالم گرفته شد…
همه ی حرفم با حمیده یا وحید: فرق هم نمیکنه:
اولا” که یاسمن به عنوان یه فرهنگی تو این مملکت چه سمتی داره که بخواد بلاکش بچه های جنوب شهر باشه؟ به نگار چه که یه شب گرسنه بخوابه که بخواد حال فقرا رو درک کنه؟مملکت دولت داره…همین که یاسمن سعی کرده تو نوشته هاش انسانیتو تبلیغ کنه خودش کافیه…اگه با توجه به شرایطش هم داره کاری میکنه لطف زیادی هم داره میکنه…تو این کویر انسانیت یکی هم که پیدا میشه صاف و صادقه دو تا مثل تو پیدا میشن که حتی بلد نیستی انتقاد کنی…اینجا نه کسی فامیل منه نه دختر عمومه نه تو دشمن منی…اینو یاد بگیر…انتقاد کردن با تخریب شخصیت و مزخرف گویی فرق داره…کسی هم نگفتش که یاسمن حضرت علیه…نیست.ولی آدم که هست.هر سال با کلی بچه از همه جورش سر و کله میزنه و شاید چیزایی بدونه که من و تو ندونیم…کسی که به خودش اجازه میده با یه بزرگتر از خودش و تازه اونم یه خانوم و تازه معلم اینجوری حرف بزنه ارزش توجیه شدن نداره…
دوم: تا بوده همین بوده…یه عده میدزدند و می برند و یه عده چوب ناآگاهیشونو میخورند…اون جامعه ای که تو میخوای که شهرش بالا پایین نداشته باشه تو رویا هم نخواهی دید…احمدی نژاد انتخاب شد و رایش هم مال جنوب شهر بود…حالا بچه های پایین بشینند تا فقر از بین بره…اینا اسمش ساده انگاریه…
سوم: حرفات پایه منطق نداره…این حماقته که فکر کنی هر کی میاد وبلاگ میخونه مرفه بی درده!! چه ربطی داره…تو میتونی وبلاگ بزنی و در جهت هدف خوبت تلاش کنی…حالا اگه یه سری دسترسی ندارند بقیه هم باید جور اونارو بکشند؟ با خلقت خدا در نیفت…اگه معتقدی که همه چی مشیت الهیه و دم از علی میزنی پس دیگه گیر نده که چرا اونا فقیرند…میتونی چشاتو ببندی بذاریش به حساب مشیت الهی.هان؟ و اگر هم اعتقاد نداری دم از علی نزن…دستمالی نکنش…
چهارم : یاسمن خودتو درگیر اینجور مسایل نکن…بازم از اتفاقاتی که تو کلاس برات میفته بگو و در جهت هدفت تلاش کن…باشه؟ پله ی اخر تا خدا…
نیما
راستی مهم نیست من کدوم نیمام.
در ضمن به معصومه: معصومه جان مشکل چیز دیگه ایه.
به دریای زندگی: دعوا مرافعه نیست…حقیقته.میگن ماه رمضون روزه بگیر تا شرایط فقرارو درک کنی!!!! چه استدلالی!!! چرا ما نباید تلاش کنیم تا حد ممکن فقرو از بین ببریم؟!! عوضش ما هم گشنگی بکشیم تا حال فقرارو درک کنیم!!!اینم همون مسئله س.
حمید
عن قریب است که خدمت برسم
اقلیما
سلام خانم معلم
مثل اینکه خیلی عصبانی هستید
اما به نظر من امروز یه عید
عید اول مدرسه ها
تازه شما که هنوز هم میتونین برین مدرسه
ما باید ناراحت باشیم که پروندمونو دادن دستمون گفتن دیگه جای شما اینجا نیست
اونوقت ما مجبور شدیم که بریم یه جا دیگه اسممونو بنویسیم که بهش میگن دانشگاه.
یاد اون روز اولی افتادم که اومدین سر کلاس .
اما
دیگه اون روزا برای من پیش نمیاد
ولی شما هنوز هم هر روز صبح میتونین برین مدرسه خانم اصغری رو ببینین.
چقدر دلم برای همشون تنگ شده.
تا بعد…..
امیرحسین
به نظر من شما خانواده خیلی جالبی باید باشید چون وبلاگ نویس ها یه معمولا یه محدوده سنی مشخص دارن قبلش وبلاگ نویس نمیشن بعدش هم بی خیالش میشن نگار به اون محدوده نرسیده شما هم از اون گذشتین این خیلی برام جالبه
خیلی از وبلاگ هر دو تون لذت بردم امروز عجیب ترین روز عمرم بود
نگار یه وبلاگ نویس به تمام معناست
بهتون تبریک میگم من مبهوت موندم
موفق باشین
ارام
سلام یاسمن جان. حق با شماست. حکایت حمید حکایت مولوی است که میگه هر کسی از ظن خود شد یار من. حمید خان احتمالا از یه جایی دلش پر بود فکر کرد بد نیس یک کمی به این و اون بتوپه شاید کمی خالی بشه. شما هم سخت نگیرید. بگذارید و بگذرید. به من هم سر بزن.
وحید
سلام
نمی دونم چرا منو هم اینقدر عصبانی کرد که مجبور شدم جوابشو بدم!
در ضمن آقا نیما حمید با وحید فرق داره عزیز!!!!
حمید
دوباره سلام
قبل از هر چیزی می خواستم از سرکار علیه یاسمن خانم به خاطر اهمیتی که به انتقاد من دادن تشکر کنم.
یک تشکر هم از تعداد معدودی از دوستان دارم که لطف کردن و منصفانه نقد کردند و اونهایی هم که از سر نادانی نسبت هر اتهام ناروایی رو به من نسبت دادن بهتره که بشینند و روی پرسش مهر احمدی نژاد کار کنند.اینطوری سنگینترند.
یک سوء برداشت هم توسط اغلب عزیزان شده بود و اینکه من من سنم از خیلی از دوستان بیشتره.مدرسه هم نمیرم چون مهندس برق هستم و دانشگاه روهم تموم کردم.
یاسمن خانم,من وقتی کامنت قبلی رو مینوشتم دقیقا”انتظار چنین جوابی رو داشتم
چند نکته:
۱-شما من رو به جهالت و نادانی متهم کردید در صورتی که نوشته شما سر تا پا جهل نسبت به منه(علتش رو در ادمه بندا متوجه میشید)
۲-شما من رو به حسادت متهم کردید به اینکه برای بالا نشون دادن خودم دیگران رو پایین میارم(ر.ک.بند۱)در صورتی که من به لطف عنایت حضرت حق ازجمیع نعمات مادی بهره کامل دارم و وقتی هم که نداشتم نه تنها ماشین دیگران رو خط نمینداختم,بلکه یاد گرفته بودیم که اگه پیاده می رفتیم و یکی ماشینش خراب شد,بریم کمکش ماشینش رو روشن کنیم(قابل توجه با هوشها که ماشین کنایه است)
حمید
ادامه
۳-دستگیری از ضعفا وظیفه همه ماهاست و منت گذاشتن بر سر دیگران به خاطر کمکی که به دیگران کردیم در هر قاموسی مذمومه.ولی اونطور که من در این پست دیدم بیشترین حجم نوشته هارو ذکر کمکهایی که به دیگران کردید تشکیل میده)(اجرتون با مردم)
۴-به فرهنگ معین رجوع کرده و فرق بین اتهام و انتقاد رو دقیق بخونید.
در آخر از اینکه رک صحبت میکنم عذر میخوام.بزرگترین افتخار من زانوی شاگردی به زمین زدن در مکتب بزرگانی چون دکتر شریعتی .دکتر سروش. مهندس بازرگان و مرجع بزرگ جهان تشیع و شاگرد خلف مکتب جعفری حضرت آیه الله منتظری است که تاوان نقد بی پرده رو هنوز دارند میدند.
یاسمن خانم.خود شکن آیینه شکستن خطاست.
ضمنا”کسانی که میخوان مستقیم با من صحبت کنند یا جواب بدن به آیدی من(hamid12_ir)پیام بفرستن.شنبه شب و ۳شنبه شب تا خود صبح بیدارم.
دست علی نگهدار همه.التماس دعا
نیما
افتخار میکنم که دانشجوام آقای مسن!!!
هر چی میکشیم از همین امثال شما زمین خورده های شریعتی و بازرگانه جناب مهندس برق مسن غیر جاهل همه چی تموم فرزند پیغمبر…
بازی با کلماتو هم شاید قشنگترشو بلد باشم…مهندس برق!
نیما
در ضمن حتما” کشته مرده ی جواب دادنیم!
امضا: یه دانشجوی دکترا …(چه خیالیه؟!)
حمید
nemikhastam aghaye ba adab javabeto bedam vali majbooram
kafer hame ra be kishe khod pendaran
bye habib
سحر
ببخشید بی ادبی می کنم ولی با اجازه همگی یه جواب برای این حمید آقای بی کلاس پایین شهری که فقط دلش می خواد یه نطقی کرده باشه دارم . اونهم فقط اینه::
خفه بابا برو خدا روزی تو جای دیگه بده.
حمید
mibinam ke yek mosht adame ba adab va ba kelas dore ham jam shodan noon be ham gharz midan
edame bedid.montazere javab ha hastam …
vaghean alie
hamintori daram adam haye ba adabo mishnasam
edame bedid
edame bedid