یه چیز خیلی خیلی جالب… یه مدتی بود خیلی خیلی فکرم بهم ریخته بود. فکر رفتن اشکان به مهدکودک… فکر برنامه کاری خودم که روزهای بسیار بدی هستن …. شنبه دوشنبه و ۵ شنبه که اصلا با این حساب نمیتونم برم مسافرت پیش مامان اینا…. فکر دندون سازیم که دیگه تولد یه سالگیش رو باید جشن بگیرم (یه ساله دارم هر هفته میرم!!!)  و…. تا این که چند روز پیش تو یه وبلاگ نازنین که اسمشم یادم رفته یه جیزی دیدم به نام فنگ شویی… در واقع یه جور خونه تکونی ذهن که باید قبلش خونه تکونی تو اسباب اثاثیه خونه بکنی!!!!  تا ذهنت آروم بشه . برام خیلی جالب بود. روز  4 شنبه این مطلب رو خوندم و تا  5 شنبه ظهر آروم و قرار نداشتم که برسم خونه و برم سراغ انباری … جایی که از همه بیشتر نیاز به خونه تکونی داشت… تا اشکان و رامین خواب بودن رفتم بالا. چه کیفی میداد همینطور میریختم بیرون و وسایل به سه دسته تقسیم میشدن. بخشیدنی، دور ریختنی و اونایی که باید مرتب چیده میشدن… وقتی رامین بیدار شد تقریبا از  تعجب یه سکته ناقص کرد!!!دور از جونش!!! چون من تا حالا تنها برای مرتب کردن انباری نرفته بودم. تا غروب انباری مرتب شد (البته با کمک رامین) تقریبا بیش از دو سوم وسایل بیرون رفتن… بلاخره رامین در حالی که دو تا شاخ نامرئی در آورده بود گفت جریان چیه که تو با این همه خستگی و پادرد اومدی خونه تکونی؟ منم جریان خوندن اون وبلاگو گفتم و اونم گفت: حتما شوهر یه آدم تنبل اینو اختراع کرده!!! از این وبلاگا خیلی بخون!!! آفرین!!! و باورتون نمیشه نمیدونم چرا از ۵ شنبه تا حالا هر بار میاد ذهنم به سمت یه چیز ناراحت کننده بره یه دفعه منظره انباری مرتب میاد جلوی چشمم… و فکرم آروم آروم میشه… امتحان حرفی که زدم مجانیه باور کنید به خستگیش می ارزه...