با عرض معذرت از این که چند روزی آنلاین نشدم و نتونستم به همه تون سر بزنم… فعلا این داستانو از پائولو کوئلو داشته باشید…
راهبی در نزدیکی معبد شیوا زندگی میکرد. در خانه روبرویش یک روسپی اقامت داشت. راهب که میدید مردان زیادی به اون خونه رفت و آمد میکنند تصمیم گرفت با او صحبت کند. زن را سرزنش کرد و گفت: تو بسیار گناهکاری . روز و شب به خدا بی احترامی میکنی. چرا دست از این کار نمیکشی؟چرا کمی به زندگی پس از مرگت فکر نمیکنی؟
زن به شدت از گفته های راهب شرمنده شد و از صمیم قلب به درگاه خدا دعا کرد و بخشش خواست. همچنین از خدای قادر و متعال خواست که راه تازه ای برای امرار معاش به او نشان بدهد. اما راه دیگری پیدا نکرد و بعد از یک هفته گرسنگی دوباره به روسپی گری پرداخت. اما هر بار از درگاه خدا آمرزش میخواست. راهب که از بی تفاوتی زن نسبت به اندرز او خشمگین شده بود فکر کرد: از حالا تا روز مرگ این گناهکار ، میشمرم که چند مرد وارد خانه او شده اند!
و از آن روز کار دیگری نکرد جز این که زندگی آن زن را زیر نظر بگیرد. هر مردی وارد خانه اومیشد، راهب هم ریگی بر ریگ های دیگر میگذاشت ! مدتی گذشت راهب دوباره زن را صدا کرد و گفت: این کوه سنگ را میبینی؟ هر کدام از این سنگها نماینده یکی از گناهان کبیره ای است که انجام داده ای.آن هم بعد از هشدار من! دوباره میگویم مراقب اعمالت باش!
زن به لرزه افتاد ، فهمید گناهانش چقدر انباشته شده. به خانه برگشت اشک پشیمانی ریخت و و دعا کرد: خدایا کی رحمت تو مرا از این زندگی مشقت بار رها میکند؟
خداوند دعایش را پذیرفت و همان روز فرشته مرگ ظاهر شد و جان او را گرفت. فرشته به دستور خدا جان راهب را هم گرفت. و با خود برد. روح روسپی بی درنگ به بهشت رفت اما شیاطین روح راهب را به دوزخ بردند. در راه راهب دید که بر روسپی چه گذشته و شکوه کرد: خدایا این عدالت توست؟ من که تمام زندگی ام را در فقر و اخلاص گذراندم به دوزخ میروم و آن روسپی که فقط گناه کرد به بهشت میرود؟!
یکی از فرشته ها پاسخ داد: تصمیمات خداوند همیشه عادلانه است! تو فکر میکردی که عشق خدا یعنی فضولی در رفتار دیگران. هنگامی که تو قلبت را سرشار فضولی میکردی این زن شب و روز دعا میکرد. روح او پس از گریستن چنان سبک میشد که توانستیم او را تا بهشت بالا ببریم. اما آن ریگها چنان روح تو را اسنگین کرده بودند که نتوانستیم آن را بالا ببریم….
فکر میکنید با قضاوت های نابجامون تا به حال چقدر روحمون رو سنگین کردیم؟
پی نوشت: میثم عزیز که تو پست قبلی کامنت گذاشتی و گفتی که همه فرهنگی ها از پول بدشون میاد!!! من یکی که بدم نمیاد برعکس علاقه زیادی هم بهش دارم بعدا در موردش مینویسم فقط خواستم بگم اگه لینکتو نذاشتم دلیلش نداشتن کارت اینترنت پر سرعت بود نه تنفر از پول! که امروز کارتو گرفتم….و لینکتو میزارم
پینوشت دو: نگار هم آپدیت کرد.
سبا
سلام خیلی قشنگ بود
ولی این سبک کولیو همانند یک موج در ایران شروع شده و تغریبا نویسنده ها دارن از این سبک پیروی میکنن . خانم کاترین پاندر هم به همین صورت. ولیمن اینو نقض نمی کنم به جاش میگم که خودمون نویسنده هایی برتر از این افراد داریم مثل:شریعتی و آل احمد پس بهتر از اوون ها هم استفاده بشه .
موفق و پیروز باشید
تنهای تنها
شاید ملینا (عشق حقیقی ….) ندونن که هیچ وقت به جای سلام نباید بگن سام چون سلام یعنی رحمت خدا بر شما اما سام یعنی لعنت خدا بر شما .
جالب بود ………..
kamy
خیلی خوب بود آرزو منده آرزو هایت کامی