تا حالا براتون اتفاق افتاده که با ولع در حال خوردن یه چیری تو خیابون باشید و بعد سنگینی نگاه یه غریبه رو رو هاله تون حس کنید؟ سرتون رو بلند کنید و کودکی ژنده پوش رو ببینید که با حسرت به دستاتون نگاه میکنه؟ و لقمه تو گلوتون بماسه و پایین نره؟ مرز بین حس خوشبختی و احساس گناه برای خوشبخت بودن!!! یایه چیزی تو همین مایه ها! امروز از بچه های کلاسم خواستم بدون نوشتن اسمشون در مورد خونواده شون بنویسن… در مورد فضای خونه… باورتون نمیشه که از یه کلاس ۲۲ نفره که سال دوم دبیرستان هستن فقط دو نفر مشکلی نداشتن! بقیه یا از پدرشون به خاطر رفتارهای نادرستش، میخوارگی و مستیش! توهین و تحقیر و کتک زدنش بیزار بودن. یا از اینکه پدرشون در حال طلاق دادن مادرشون بود چون بهش شک داشت یا چون باهاش تفاهم نداشت! دل نگران بودن…یا پدرشون بیکار بود و یا با ناپدری یا نامادریشون مشکل داشتن و یا اسیر یه عشق نافرجام بودن یا درگیر یه عشق بی فرجام! خلاصه اینکه تو دلم گفتم بابا جون با اینهمه مشکل، ناز شصتتون با نمره هاتون!
نمیدونم چطوری به خونه رسیدم… تموم راه داشتم نامه هاشونو که انگار منتظر بودن که یکی ازشون بخواد تا سر دردودل رو باز کنن میخوندم و وقتی نامه ها تموم شد حسم درست عین حس موقعی بود که نگاهم در نگاه یک گرسنه خیره به دستم گره خورده… واقعا چه باید کرد و چه کسی مسبب اینهمه بدبختیه؟ این نسل، این نسل پر درد و لبریز از مشکل چطور میخوان گره گشای مشکلات نسل بعد از خودشون باشن؟ چطور قراره از میون اینهمه بدبختی یه معلم یه پزشک یه پرستار یه رهبر یه معلم … یه… آدم سالم چرخه ی این مملکت رو بچرخونه؟
*جریان لطف مخابرات رو که شنیدید قرار بود به فرهنگی ها موبایل در دو قسط بدن انگار وقتی با موج عظیم ثبت نام شدگان طرف شدن دیدن چه خبطی کردن فورا از خودشون یه بخشنامه در وکردن که فقط به معلمها با این شرایط موبایل میدن و کادر دفتری و کارمندای اداره نمیتونن موبایل رو با این شرایط بگیرن و حالا اون کسانی که ۱۸۰ تومن ریختن به حساب مخابرات و اداره به خاطر بخشنامه جدید بهشون معرفی نامه نمیده باید بمونن تا بعدا مخابرات پولاشونو پس بده! چه شیر توشیری شده خدا میدونه!
سوشیانس
سلام!
من حتما بهت رای می دم!!
البته یک کم باید دلمونو بسوزونی!!!
فک نمی کنی مطبل موبایل کاملا ۱۸۰ درجه با نوشته بالا سرش در تضاده؟!!
حوصله نقد کردن ندارم چون آخرش میای بهم می گی که زبونت تلخه و دیدت منفیه و اینارو واسه دل خودت می نویسی.
کاشکی یکی اینقد رمطالب منو با دقت می خوند که می نشست نقدش می کرد!!
سجاد
سلام خانوووم با اجازتون میخام کامنت بذارم!
ماشاالله هزار ماشاالله بزنم به تخته این اشکان خان شما هر روز خوشگلتر از دیروز میشه!!!
یکم واسش اسفند دود کنید لطفا که چشم نخوره!!!
مطلبتون واقعا یکییی از این حقایق روز جامعه و خانواده ها ست…..بدبختییی اینجاس که این سیکل ادامه داره ووو تمووومی نداره!!
موبایلم که دیگه شده واسه خودش حکایتییی!!
موفق باشید
سجاد
دوباره سلام خاننووم
دیگه چیکار کنم من از بچگی یه کم سمج بودم
اگه گفتین تا حالا داشتم چیکار میکردم (منظورم از نیم ساعت پیش تاحالا)
هیچیی داشتم از قلم زیبای شما لذت میبردم(پاچه خاری )….
از ماجرای مادر جونتو تا شب یلدا و ترس تو خونه ۱۰۰ متریو .. تو تب سوختن اقا اشکان ….
یه سرم به بلاگ اقا معلم گنجی زدمو یکمییی از بلاگ نگار جونم هم خوندم….
بابا خانوادتن هنرمندین
میگم انقد که من پاچه خاری کردم به جایه اضافه کردن نمره بهمن! فردا از کسی سوال نپرسید!!
اخ چقدر من از امتحان شفاهی .بدم میاد
خییییییلییییی پر حرفی کردم .ببخشید
موفق باشید
بستنی
سلام عالی بود
اولش خیلی تاثیر گذار بود
مرسی
من آپم…….منتظرتم
عاشق_دف
/ من اینجا بس دلم تنگ است / و هر سازی که میبینم بد اهنگ است / بیا ره توشه برداریم / قدم در راه بی برگشت بگذاریم / ببینیم اسمان هر کجا / ایا همین رنگ است ….
میدونی عزیز اون سالها دوران مدرسه ام معلمهای ادبیات فارسیمون رو خیلی دوست داشتم . و حالا همین حس رو نسبت به شما دارم
ممنون که خاطرات خوبمو زنده کردید .
شادکام باشید .
جن زده
سلام یاسمن جان
آره دیگه این چرخه ی معیوب هی ادامه پیدا می کنه. طبیعت کار خودشو می کنه و بچه های هر نسل رو باهوشتر می کنه، اما آدمها هم کار خودشونو می کنن و هر نسل رو بیشتر به تباهی می کشن
یاس
خیلی مسخره است…این داستان موبایلو میگنم..
یاس
ببخشید منظورم میگم بود!
نگار
منهم باهات موافقم همیشه نگاه فقرا دلمو میلرزونه.
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
سوشیانس جان منظورتو نفهمیدمم..
MargretOdom
Make your own life time easier get the business loans and all you require.
Chase
That was stimulating . I like your finesse that you put into your post . Please do move forward with more similar to this.