صدای بم و لهجه دارش باعث میشه که سرم رو بلند کنم تا ببینم کیه که انقدر سماجت برای آب کردن اجناسش نشون میده! یه پسر قد بلند که اصلا شبیه جنوبی ها نیست ولی خیلی خوب میتونه با لهجه جنوبی صحبت کنه و اصرار داره که جنساشو که به قول خودش از بندر آورده به ما نشون بده… همکارم هم داره سعی میکنه که منصرفش کنه! که یلاخره همکارم متقاعد میشه و میگه باشه آقا ببینیم حالا جنساتون چیه.

پسرک نگاه پیروزمندانه ای میکنه و از داخل یه کیسه مشکی  کلفت یه کاپشن مردونه سورمه ای که بسته بندی شده است در میاره و با لهجه غلیظ میگه: یه کاپشن اصل اوریجینال! یه جلیقه اوریجینال … دو تا تی شرت اصل فرانسه و ای (این)  شلوار جین اوریجینال و ای (این) شلوار مخمل اصل اوریجینال!  از پشت میز بلند میشم نگاهی به تی شرتهای اصل فرانسه میندازم بیشتر شبیه تی شرتهای درجه ۳ کار وطنه! حتی محض گول زنک یه مارک  دوخت فرانسه هم نداره! همکارم میگه خوب این شلوار چند؟

 میگه: همه رو با هم میدم ۱۸۰۰۰۰ تومن. همکارم میگه: نه! میگم این شلواره چند و اون آقا مجدد میگه: تک تک نمیفروشوم همه با هم ۱۸۰۰۰۰ تومن. همکارم با عصبانیت میگه مثل این که شما فارسی متوجه نمیشید میگم شلوار چند؟ پسرک میگه : خادش مو  مهمون شمایوم چرا با مو نامهربونی میکنی… مو اومدوم ای(این!) جنسارو بفرشوم و بروم! ببین… و یه فندک از تو جیبش در میاره نایلونی رو که کاپشن توشه رو پاره میکنه و فندک رو میگیره زیر کاپشن و میگه: ببین ای ضد آتیشه…

همکارم میگه: نه ممنون.

پسرک میگه: خوب شما ۱۵۰ بده . همکارم میگه: ببین آقا این جنسا مردونه است روبروی مدرسه ما یه مدرسه پسرونه است ببر اونجا…

پسرک با سماجت میگه: خوب شما ۱۰۰ بده.. من که تا اون موقع فقط نگاه میکردم  دیگه حوصله ام سر رفته میگم: آقا شما اگه ۵۰ تومن هم بدی ما نمیخوایم… با دلخوری نگاهم میکنه و میگه: خادش مو ماشین ۱۷ میلیونی زیر پامه! محتاج پول که نیستوم …   و همکارم هم میگه: بفرمایید بیرون آقا بفرمایید بیرون… اصلا شما به اجازه کی وارد دبیرستان دخترونه شدید؟ بفرمایید من بهتون اون مدرسه رو نشون بدم… و با هم میرن بیرون تو راهرو و  دو دقیقه بعد همکارم میاد تو میره سر کیفش ۲۰۰۰۰ تومن ( بیست هزار تومن) پول میشمره و میگه: ببر خیرشو ببینی.

پسره میگه: یه هزاری هم بزار روش… همکارم میگه ما با هم حرف زدیم نه؟ قرار شد همه اش رو هم بیست تومن! و پسرک میگه بله و میره! و همکارم پیروز مندانه میگه: خوب اینا همه رو هم بیست تومن که دیگه می ارزه…  

 

پی نوشت: من از صبح تا حالا موندم که چطور میشه یه جنس صد و هشتاد هزار تومنی رو بیست تومن فروخت و خوش و خندون رفت…